مصطفی اکبریان جامعهشناس
تاکید بر فرهنگسازی، حتی اگر به خاطر از سر باز کردن مسئولیتها، از جانب مسئولان بیان شود، باز هم نمیتواند یک شعار بهحساب بیاید. مسأله فرهنگ در جامعه امروز، اساسیترین و مهمترین مسأله ما است. باید این موضوع را به ساحت عمل نیز تسری و مورد توجه قرار داد. از اینرو، وقتی بحث فرهنگسازی مطرح میشود، بایستی که بهصورت نهادینه و ساختاری شکل بگیرد تا مردم بتوانند آن را درونی کنند. درحقیقت، فرهنگسازی، به معنای درونی کردن یک رفتار است که موجبات تعامل میان اجزاء و عناصر سیستم را فراهم سازد. لذا فرهنگسازی یا درونی یا نهادینه کردن، میتواند زمینه پویایی ساختار جامعه را موجب شود و همین مهم میتواند در درازمدت، موجبات نیل به اهداف مورد نظر را فراهم سازد. به همین ترتیب، اگر مسئولان و اعضای جامعه در جریان این فرهنگسازی، تعامل مشترکی با یکدیگر داشته باشند، میتوانند در زمینههای مورد نظر، به انتظارات مطلوب دست پیدا کنند. لذا با این نظر مخالف هستم که هرجا مسئولان پاسخی برای یک مشکل یا معضل ندارند، شعار فرهنگسازی میدهند. خیر؛ فرهنگسازی مقوله مهمی است که باید محقق شود و برای تحقق آن بایستی بستری فراهم شود و مسلما برای این منظور، یعنی فراهم کردن شرایط، نیاز به تعامل میان مسئولان و مردم است تا بتوانند انتظارات متقابلشان را به مرحله عمل و اجرا دربیاورند.
متولی فرهنگسازی، مسئولان هستند. چراکه آنها از امکانات بیشتری برخوردارند و میتوانند شرایط احیای فرهنگ را فراهم کنند. نباید به این مقوله، یعنی فرهنگسازی، یکطرفه نگاه کرد و همه مسئولیتها و وظایف را به مسئولان محول کرد و نقش مردم را نادیده گرفت. اگرچه مسئولان، متولیان امر هستند اما مردم نیز بایستی دخالت داشته باشند و با تعامل، فرهنگ را نهادینه و درونی سازند.هرکس با توجه به حوزه مربوطهاش، در ساختار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، مسئولیت این فرهنگسازی را برعهده دارد. این افراد به فراخور جایگاهشان، مسئولیت بسترسازی برای احیای فرهنگ را برعهده دارند. منظور از بسترسازی، ایجاد شرایطی است که جامعه بتواند و بخواهد که نقطهنظرهای فرهنگی مسئولان را ببیند، بشنود و بپذیرد و درنهایت به آنها عمل کند.
اینکه تاکنون، مسئولان ما در حوزه فرهنگسازی، موفق عمل نکردهاند، به این معناست که آنها نتوانستهاند شرایطی را فراهم سازند که از جانب مردم، حرفها و نظراتشان مورد پذیرش قرار بگیرد. همین که روی «فرهنگسازی» تأکید میشود، به این معناست که جامعه ما به آن نیازمند است.
جلساتی که در سازمانها و نهادهای مربوطه صورت میپذیرد، بایستی از حالت تئوری به شکل عملیاتی دربیایند و تا زمانی که این اتفاق صورت نپذیرد و صرفا به تفسیر و توضیح تئوریها مشغول باشیم، نمیتوانیم از مردم، توقع پذیرش انتظارات مسئولان را داشته باشیم. همچنین، در مواردی، بهخصوص صداوسیما که مهمترین ارگان و تاثیرگذارترین سازمان میان سایر سازمانهاست، نتوانسته نقش خود را به درستی ایفا کند.
بهطور مثال، در موضوع مصرفگرایی و تجملگرایی، از طرفی آن را نهی میکنیم و تجملگرایی را مذموم میداریم، اما بسیار مشاهده میشود در سریالهایی که از صدا و سیما پخش میشوند، این موضوع را ترویج میکنند و رفتارهایی مغایر با آنچه که شعارش را میدهند، صورت میگیرد. وقتی در سریالهای تلویزیونی، خانهها را با چندین دست مبلمان مزین شده به اشیای قیمتی نشان میدهیم، نباید انتظار داشته باشیم، وقتی چنین خوراکی را به مردم خودمان میدهیم، آنها جور دیگری فکر کنند. نشان دادن همین چیزهاست که موجب تجملگرایی و مصرفگرایی میشود. بهطور مشابه، در بحث ازدواج، ما دایما جوانان را تشویق میکنیم که ازدواج کنند چرا که سن ازدواج بالا رفته و شرایط بسیار دشوار شده است. تصور کنید فیلمهایی نشان میدهند که پسر و دختری که میخواهند باهم ازدواج کنند، پسر، دارای خانه بزرگ و خودرو لوکس است و دختر هم دارای جهیزیه سنگین و گرانقیمت؛ وقتی هم که به خانه خودشان میروند، در آنجا، جدیدترین و لوکسترین وسایل و لباسهای مارکدار را میبینید. قطعا با نشان دادن چنین فیلمهایی، توقعات و انتظارات را چه برای جوانان و چه برای خانوادههایشان بالا میبرید. تعیین مهریههای سنگین توسط پدر و مادر دختر و توقع و انتظار پدر و مادر پسر از خانواده دختر برای داشتن جهیزیههای گرانقیمت، ناشی از همین ترویج روشها و فرهنگهای ناصحیح است.
انتظارات و توقعاتی که مطرح میشود مبنیبر اینکه یک فرد، در آغاز جوانی، خانه، خودرو و امکانات بسیار دیگری را داشته باشد، انتظار نابحقی است. لذا برای فرهنگسازی در مقوله ازدواج که بهعنوان یک مثال مطرح شد، باید توقعات و انتظارها را تعدیل کنیم. فرهنگسازی در مقوله ازدواج یعنی تصحیح این نگاه که یک فرد باید در بدو زندگی همه چیز داشته باشد. در این شرایط نباید انتظار سهولت در ازدواج را
داشته باشیم. اگر بخواهیم روحیه تعادل را در زندگی رعایت کنیم، مستلزم این است که شرایطی بهوجود بیاید که مردم آن را بهصورت ملموس و محسوس ببینند. باید با دقت در این نکات ظریف، روحیه رفتار معتدل را توسعه بدهند و این روحیه ناصواب تجملگرایی را محدود و در نهایت، حذف کنند. مقوله فرهنگسازی در موارد دیگر نیز مانند مثال ذکر شده، نیازمند بازبینی، تیزبینی و پیدا کردن معضلات و مشکلات حاضر است. بایستی بعد از پیداکردن این نقاط ضعف، به دنبال راه چارهای برای آنها بود و در این مسیر، مسئولان، روزنامهها و از همه مهمتر، صداوسیما میتوانند نقش اساسی و محوری را ایفا کنند.