حسن انوشه استاد ادبیات
همیشه سعی کردهام اشتباهات گذشتهام را به یاد نیاورم. حتی اگر هم قرار بر یادآوری باشد همیشه درصدد فرار کردن از آنها هستم. باید بپذیریم زندگی هرکدام از ما پر از اشتباههای ریز و درشت است. آدمی معمولا دست به یک اقدام اشتباه میزند، بعد از آن هم سعی میکند آن اشتباه را تکرار نکند، سعی میکند خودش را اصلاح کند. با این وجود در بعضی از سالهای زندگی، فرد به مشکلاتی دست میزند که جبران آنها کار سختی است. بهعنوان مثال مرد یا زنی در اوج جوانی یاغی میشود و دست به کارهایی میزند که نباید. غرور و جوانی مهمترین دلیل دست زدن به چنین کارهایی است. من هم یکی از اعضای همان جامعه هستم. گناه کارهای نکرده زیادی را به گردن دارم. دلم میخواست کارهای فرهنگی بیشتری انجام دهم اما در بازههای زمانی مختلف حماقتهایی کردم که مانع پیشرفتم در این زمینه شدند. فکر میکردم باید به عدالت اجتماعی کمک کنم اما بعدا فهمیدم بیخود وارد معرکه شدم چرا که نزدیک کردن جامعه به عدالت اجتماعی کار من نبود. این اقدام برایم گران تمام شد. به همین خاطر درگیریهای زیادی برایم به وجود آمد. کار سیاسی نیازمند حضور در جمع و اجتماعی بودن در حد فراوان است درحالیکه من شخصا آدم جمعگرایی نیستم. حالا که به این سن رسیدهام ترجیح میدهم خود را مشغول کار فرهنگی کنم. ترجمه کردن و نوشتن از دست من برمیآید. شاید اگر در همین مسیر قدم بر میداشتم موثرتر بودم. در یک بازه زمانی هوای فعالیت سیاسی به سرم زد و گفتم من هم باید کاری کنم. حاصل کار این شد که نهتنها به جامعه کمک نکردم بلکه خودم هم متضرر شدم. در مورد قضایای اقتصادی وضع برای من به گونه دیگری رقم خورد. کسی که از لحاظ مالی اشتباه میکند باید پول داشته باشد تا این کار را انجام دهد. من چون هیچ وقت مالی برای باختن نداشتم، در این زمینه هیچ چیزی از دست ندادم. قضاوتی که درباره خودم در این زمینه دارم میگوید چون مالی در دست نداشتم اشتباه نکردم، درست مثل کسانی که چون زمینه بد بودن برایشان فراهم نشد، خوب ماندند. امروز درصدد جبران هستم. میخواهم کارهایی که انجام ندادهام را پیش ببرم. در نظر دارم قصهنویسی کنم اما غم نان به من اجازه فراغت نمیدهد و نمیگذارد پای حرف دلم بنشینم. آرزو دارم خاطراتم را به رشته تحریر در بیاورم اما هنوز در این زمینه کاری انجام ندادهام.