شماره ۱۴۸۳ | ۱۳۹۷ يکشنبه ۴ شهريور
صفحه را ببند
گفت‌وگو با «مژده لواسانی» مجری جوان تلویزیون که این روزها با برنامه «کاملا دخترونه» مورد نقد قرار گرفته است
چرا همه فکر کردند می‌خواهیم تفکیک جنسیتی کنیم؟

به ناز مقدسی| قرار مصاحبه من با «مژده لواسانی» یک قرار کاملا دخترانه بود. بعدازظهر یک عصر تابستانی سربالایی خیابان را بالارفتم و درست رأس ساعت 4 بعد از ظهر او در مقابل خانه شان منتظرم ایستاده بود. با هم راهی کافه‌ای در همان نزدیکی‌ها شدیم و در گوشه‌ای دنج نشستیم تا همه چیز برای یک گپ و گفت درست و حسابی مهیا باشد. مژده لواسانی مجری رادیو و تلویزیون که این روزها در مقابل دوربین برنامه «کاملا دخترونه» شبکه سوم جنجال به پا کرده حالا در این سوی دوربین حرف‌های دیگری دارد. از سختی‌های کار و قضاوت‌ها و رقبایی که هر روز به فکر نابود کردنش بوده‌اند تا زندگی دخترانه و بهترین تفریحاتش حرف زدیم. از اینکه فلان خانم مجری یا فلان تهیه‌کننده برنامه چشم دیدنش را ندارند و هرباری که برنامه‌های مژده لواسانی مورد توجه قرار بگیرند رقبایش تلاش می‌کنند تا نابودش کنند؛ این گفت‌و‌گو که در 3 بخش انجام شد گوشه‌ای از زندگی و دغدغه‌های مجری جوان تلویزیون در این سوی دوربین است.

از سه سالگی در رادیو مشغول به کار شدید. این اتفاق برای هر کودکی نمی‌افتد و قطعا زندگی متفاوتی را تجربه کرده‌اید؛ چون ظاهرا مثل خیلی از هم‌سن‌وسال‌های‌تان کودکی نکردید. مژده لواسانی حالا بیست‌وهشت ساله شده و یک دختر جوان است؛ جوانی می‌کنید؟
بله؛ البته کودکی هم کردم اما شاید نه به اندازه همه بچه‌ها. به ‌هر حال من از وقتی چشم باز کردم و حرف‌زدن یاد گرفتم در رادیو بودم و به مناسبات کاری گره خوردم. برای همین شاید جنس نوجوانی و جوانی من هم به نسبت خیلی از هم‌سن‌وسالان خودم متفاوت بوده است. وقتی کار احاطه‌ات می‌کند، قطعا نمی‌توانی خیلی جوانی کنی. حتی سفرهای زندگی من با کارم چیده می‌شود؛ ولی با تأکید می‌گویم که بشدت از جوانی‌ام راضی هستم؛ هر چند ممکن است که به خاطر شرایط کاری‌ام جنس جوانی کردنم با خیلی از هم‌سن‌وسالان خودم فرق کند.
جنس جوانی‌کردن شما چه فرقی با بقیه می‌کند؛ منظورم این است که اصلا ذهنیت شما از جوانی‌کردن چیست؟
من همه تلاشم را کردم که علی‌السویه زندگی نکنم! از معمولی‌بودن همیشه بیزار بودم؛ مثلا نوشتن برای من یک نوع جوانی‌کردن است و برای همین دنیا را از زاویه دید خودم می‌نویسم. شاید خیلی کارها را نکرده باشم اما در همین محدوده‌ای که برایم مشخص است، هر کاری کرده‌ام برای اینکه بی‌اثر نباشد.
مگر بقیه چطور جوانی می‌کنند یا اصلا سوالم این است که شما چه کارهایی را نکردید؟
ببینید! من 16 سالم که بود، سردبیر یک برنامه زنده رادیویی بودم. کدام دختر 16 ساله‌ای دغدغه‌اش محتوای برنامه رادیویی است؟! (می‌خندد)؛ مثلا دخترخاله من متولد 74 است و وقتی خودم را با او مقایسه می‌کنم، فکر می‌کنم چه دنیای متفاوتی با من دارد.
به طور مثال دنیای مژده لواسانی چه تفاوتی با دخترخاله متولد هفتادوچهاری‌اش دارد؟
مشخصا کار و کار و کار؛ کاری که معمولی نیست و از هر طرف باید به همه چیز فکر کنم. یک بخش ماجرا کیفیت کارم است و یک طرف دیگر حواشی؛ یعنی آن همکار فلان حرف را می‌زند، آن یکی همکار فلان کار را علیه‌ات انجام می‌دهد! اتفاقاتی که از کودکی همراه من بوده و برای همین است که اگر یک روز خودم بچه‌دار شوم و او بخواهد وارد کار من شود، هرگز اجازه نمی‌دهم که تا قبل از رفتن به دانشگاه وارد فضای هنر و رسانه شود! حتی دخترخاله‌ام هم دوست داشت که وارد کار من شود اما به او گفتم اول دانشگاهت را برو بعدا اگر خواستی به این سمت بیا.
ظاهرا از فضای کارتان دلگیر هستید و ناملایمات زیادی دیده‌اید.
بله کتمان نمی‌کنم؛ بسیار زیاد از آدم‌های فضای کارم دلگیر هستم. برای همین است که فکر می‌کنم بیشتر از اینکه کار انرژی آدم را بگیرد، این آدم‌ها  و اتفاقات پیرامون هستند که انرژی‌ات را می‌گیرند؛ یعنی اینکه مثلا یک برنامه‌ای را اجرا می‌کنی و از مردم فیدبک خوب می‌گیری اما دردش اینجاست که بعدش باید 90‌درصد انرژی‌ات را صرف این کنی که فلان خانم مجری چی گفت، آن یکی تهیه‌کننده چه جوری برنامه‌ات را زد.
فکر می‌کنم منظورتان زیرآب‌زنی و رقابت‌های ناسالم است که البته در بیشتر محیط‌های کاری هم وجود دارد. اساسا این اتفاق فقط برای شما می‌افتد یا کلا این فضا برای همه همکاران‌تان به شکل‌های مختلف وجود دارد؟
خدا نکند برنامه‌ای دیده شود! یا اینکه بیشتر از حدی به چشم بیایی که فکر نکنند، خنثی هستی! اگر احساس کنند که فلان مجری امروز اجرایش خوب بود و دیده شد، تمام است برای اینکه تصمیم بگیرند نابودت کنند!
تا به حال حس کردید که همین آدم‌ها توانسته‌اند شما را به مرز نابودی برسانند؟
همه تلاش‌شان را کردند اما نه اگر قرار بود نابود شوم که قطعا الان این‌جا نبودم! (می‌خندد)
این آسیب‌ها از طرف کدام همکاران‌تان بیشتر بوده است؛ خانم‌های مجری یا آقایان؟
خیلی مرزبندی ندارد. همان‌قدر که من از بهترین همکاران خانمم که دوستان درجه یک من بودند، ضربه خوردم از بسیاری از آقایان همکارم هم آسیب دیدم. بنابراین این تفکیک جنسیتی وجود ندارد که بگویم مردها بیشتر آزار دادند یا زن‌ها! البته بحث حسادت‌های مرسوم، کینه و خشم در هر کاری که آدم‌هایش خودشان را با هم مقایسه می‌کنند در همه محیط‌های کاری وجود دارد و تنها خاص فضای کاری ما نیست.
خانم لواسانی گفتید در سن شانزده سالگی سردبیر بودید. همکاران‌تان یک دختر نوجوان را در این جایگاه جدی می‌گرفتند؟
من از بچگی در رادیو بودم و در سن هفت، هشت سالگی برنامه اجرا می‌کردم؛ بنابراین در خود رادیو چون همه من را می‌شناختند کارم را قبول داشتند اما به ‌هر حال قبل از اینکه سردبیر شوم، خیلی‌ها به مدیر گروه‌مان می‌گفتند مطمئن هستی می‌تواند برنامه زنده اجرا کند! اما خدا را شکر وقتی برنامه را شروع کردم، این‌قدر همه چیز خوب پیش رفت که همه من را پذیرفتند.
برای یک دختر نوجوان کارکردن در فضاهایی مثل رادیو و تلویزیون که اساسا به خاطر شهرت فضای رقابتی ناسالمی دارد، سخت به نظر می‌رسد. از دختر بودن‌تان راضی هستید یا اینکه  گاهی به خاطر جنسیت‌تان با سختی‌های بیشتری روبه رو شدید؟
من به طرز عجیبی دختربودن را دوست دارم. شاید برای اینکه خانواده‌ای دارم که برای یک دختر خیلی شخصیت قایل می‌شوند و من همیشه فکر کردم که چقدر خوب که من دختر هستم اما به ‌هر حال خیلی وقت‌ها در کارم دچار محدودیت شدم ولی همیشه با این جریانات مبارزه کردم. شاید خیلی‌ها که از دور نگاه می‌کنند، فکر کنند که مژده لواسانی به خاطر شرایط ظاهری‌اش هر چیزی بخواهد به دست می‌آورد و بهترین برنامه‌ها مثل برنامه تحویل‌ سال را هم به او می‌دهند تا اجرا کند! اما نه؛ نباید امروز من را دید. من یک دوره‌ای با خیلی چیزها مبارزه کردم و الان حتی مژده ‌سال گذشته هم نیستم.
چه تغییری کرده‌اید؟
من دختر شکننده‌ای بودم اما در فضای بی‌رحم کار ما خیلی آبدیده شدم. من تک‌فرزند هستم و همیشه حمایت کامل عاطفی پدر و مادرم را داشتم. فکر کنید با چنین شرایطی در محیط خانواده‌ات روبه‌رو هستی اما وقتی وارد فضای کاری می‌شوی، همه می‌خواهند نباشی! یعنی همه تلاش می‌کنند که نباشی و من حساسِ زودرنجِ شکننده فکر می‌کنم که چه چیزهایی بر من گذشته اما هنوز هم ایستادم!
در بین صحبت‌های‌تان چندبار به این موضوع که فضای کار شما فضای بی‌رحمی است، اشاره کردید؛ واکنش شما نسبت به قضاوت‌ها چیست؟ آدمی هستید که جبران می‌کنید و جواب می‌دهید یا نه، سکوت می‌کنید؟
یک وقت‌هایی کوچکترین حرف دروغی که راجع به خودم می‌شنیدم، سریع می‌رفتم با طرف دعوا می‌کردم اما الان یک جاهایی فکر می‌کنم آخرین سنگر سکوت است و باید در برابر دروغ‌ها سکوت کنم. راستش کاری از دستم برنمی‌آید؛ بنابراین سکوت می‌کنم و می‌گذرم و به خدا واگذار می‌کنم و معتقدم زمان همه چیز را ثابت می‌کند.
این تجربیات به چه قیمتی برای مژده لواسانی تمام شده است؛ ارزشش را دارد؟
به قیمت رنج فراوان اما همه این سال‌ها تجربیاتی به دست آوردم که خیلی من را بزرگ کرده است.

ماشین سواری و خیابانگردی در ولیعصر تفریح مورد علاقه من است

 خانم لواسانی، شما حقوق خوانده‌اید. می‌خواهید یک روز وکیل شوید و درحوزه زنان کار کنید؟
بله، من یک پدر وکیل دارم که اساسا وکالت هر پرونده‌ای را قبول می‌کند به‌جز پرونده‌های طلاق. من هم همیشه دوست داشتم به نوعی در حوزه زنان کار کنم و به خانم‌هایی که از حق و حقوق‌شان مطلع نیستند، حداقل مشاوره بدهم و راهنمایی‌شان کنم.
 اگر وکیل شوید از مجری‌گری خداحافظی می‌کنید؟
قطعا جدا نمی‌شوم، اما کمرنگ‌تر می‌شوم. ببینید! من برای فاصله 15 تا 20 سالگی زندگی‌ام یک تصوری از رادیو و کارم داشتم که خوشبختانه به خواسته‌ام رسیدم. برای 20 تا 30 سالگی‌ام هم تصورم همین قدم‌ها بود که به سهم خودم در تلویزیون با مردم ارتباط بیشتری پیدا کردم، اما صادقانه بگویم که برای دهه 30 تا 40 زندگی‌ام قرار است تمرکزم بیشتر روی وکالت باشد؛ خیلی بیشتر از تلویزیون.
 تفریح دخترانه شما چیست؟
من همه زندگی‌ام به لحاظ تفریح در چند چیز خلاصه شده؛ یکی سفر است که عاشقش هستم و تقریبا هر جایی که دوست داشته‌ام را دیده‌ام، بنابراین خیلی سفر می‌کنم؛ خیلی کتاب می‌خوانم و خیلی برای خودم می‌نویسم. فیلم هم زیاد می‌بینم و به تئاتر و کنسرت هم زیاد می‌روم. در واقع تفریح من همه کارهای فرهنگی است که می‌شود انجام داد. (می‌خندد)
 راستش سفر کردن، کتاب خواندن و فیلم‌دیدن و خلاصه این نوع تفریح‌ها یک‌سری جواب‌های کلیشه‌ای است که معمولا همه در مصاحبه‌های‌شان می‌گویند. می‌خواهم از تفریح نامتعارف‌تر یا هیجان‌انگیزتری که ممکن است انجام دهید، بگویید.
یک زمانی خودم عاشق خیابان‌گردی و رانندگی بودم. این یکی از بهترین تفریح‌های من بود ولی به مرور این‌قدر کار درگیرم کرده است که حتی رانندگی هم خسته‌ام می‌کند، ولی هنوز مثل یک بچه کوچولو از کشف دنیای تازه لذت می‌برم. من هنوز وقتی یک کوچه جذاب در خیابان ولیعصر می‌بینم از شوق بغض می‌کنم، چون کلا خیلی احساساتی هستم نسبت به شهر، نسبت به تهران، نسبت به خیابان ولیعصر. (می‌خندد)
 کدام خیابان‌ها یا اتوبان‌ها را برای دور زدن با خودرو انتخاب می‌کنی؟
خیابان خواستنی من که حتی در کتابم هم یک متنی برایش نوشته‌ام و به خواستنی‌ترین و محبوب‌ترین خیابان جهان تقدیم کردم، خیابان ولیعصر است. مخصوصا شب که می‌شود و چراغ‌های چنارها روشن است و تا انتهایش که به تجریش می‌رسی، به نظر زیباترین خیابان است. حتی قدم‌زدن در پیاده‌روهایش تا رسیدن به امامزاده صالح  و زیارت کردن و برگشتن حالم را خوب می‌کند.
 خانم لواسانی، گپ‌وگفت دخترانه‌ای با هم داشتیم و از خیلی از دغدغه‌ها  و حرف‌های دل‌تان به عنوان یک دختر جوان صحبت کردید. آخرین سوالم از شما این است که دختر بودن چه حس و حالی دارد؟
دختر که باشی می‌توانی جهان را لطیف‌تر و زیباتر بسازی. دختر که باشی می‌توانی آرزوهای رنگینی داشته باشی و به دنبال‌شان بروی. من دنیای دخترانه‌ام را این شکلی دیدم. امیدوارم به نقطه‌ای برسیم که باور کنیم این دختران هستند که باید جامعه را بسازند.

اگر مجری زن بخندد، مردم برنمی‌تابند

 خانم لواسانی الان برنامه «کاملا دخترونه» را در شبکه سوم اجرا می‌کنید و درواقع این گفت‌وگو هم به همین بهانه رقم خورد. راستش نقدی که به برنامه شما وارد است، مسأله تفکیک جنسیتی و نشان‌دادن برتری زنان به مردان است؛ خودتان این نقدها را قبول دارید؟
اینکه یک عزیز منتقدی صرفا دو دقیقا از برنامه را دیده است که اتفاقا در همان دو دقیقه هم یک شوخی کرده بودیم، اصلا دلیل بر این نمی‌شود که روح حاکم بر این برنامه جنسیت‌زده است! ما آمدیم که از دخترانی بگوییم و به دخترانی اعتمادبه‌نفس دهیم که حدودا 10، 15‌ سال است که تلویزیون برای‌شان برنامه نساخته است. من حتما همه تلاشم را  می‌کنم که از دختران سرزمینم مثلا دختری که در یکی از شهرستان‌های کشور برنامه را می‌بیند و بعد به من پیام می‌دهد که برنامه‌ات باعث شد اعتماد‌به‌نفس بگیرم، حمایت کنم.
 نقدی که به شما شده مشخصا این است که در یکی از برنامه‌ها سوال نظرسنجی‌تان این بوده که دختران مدیران بهتری هستند یا پسران؟ یا اینکه کلا در برنامه این شعار که دخترها از پسرها بهتر هستند را می‌دهید.
اینها فقط به صورت شوخی مطرح شد؛ مثلا در یک برنامه‌ای بحث این بود که می‌گویند رانندگی دخترها بد است و من توضیح دادم که رانندگی ما بد نیست فقط دخترها آدم‌های محتاط‌تری هستند. من این بحث‌ها را جنسیت‌زدگی نمی‌دانم. همه اینها شوخی‌های مرسومی است که بر اساس‌اش کلی فیلم سینمایی و استند‌آپ ساخته شده است! همه سوژه‌ها و بحث‌ها در برنامه کاملا دخترونه باورهای عامه است که ما فقط مطرحش می‌کنیم. اینکه در باور عامه این اعتقاد که مردان مدیرهای بهتری از زنان هستند را مگر ما امروز داریم؟! فیلم سینمایی همسر با بازی خانم معتمد آریا و مهدی‌ هاشمی که در دهه 70 ساخته شد که مشخصا همین مضمون را داشت؛ یا فیلم پسر آدم دختر حوا به کارگردانی رامبد جوان دقیقا به موضوع وکیل مرد و وکیل زن پرداخت. بنابراین نمی‌توانیم منکر این باورهای جنسیت‌زده‌ای که وجود دارد، شویم! حالا اینکه من می‌آیم در برنامه‌ام می‌گویم به نظرتان دخترها مدیران بهتری می‌شوند یا پسرها دلیل بر برتری جنسیتی نیست؛ چون ته همه این بحث‌ها می‌خواهیم به این نتیجه برسیم که اینها اصلا جنسیت‌پذیر نیست. بنابراین فکر می‌کنم منتقدان نباید تنها چند ثانیه اول برنامه‌ام را ببیند و براساس یک سوالی که مطرح می‌شود، کل برنامه را زیر سوال ببرند.
 بحث جنسیت و برنامه کاملا دخترونه پیش آمد؛ مژده لواسانی فمینیست است یا فمینیست نیست؟
ببینید! من همیشه گفته‌ام به جای زن‌محوری و مردمحوری به خانواده‌محوری روی بیاوریم. طبق تحقیقاتی که حتی ما در برنامه هم اعلام کردیم، قشری از دختران جامعه بشدت از کمبود اعتماد به نفس رنج می‌برند. معلوم است که وقتی من برنامه‌ای را برای دختران اجرا می‌کنم، دوست دارم مخاطبانم از حرفی که می‌زنم انگیزه بگیرند. این به این معنی نیست که من پشت تریبون می‌گویم دختران بهتر از پسران هستند، بنابراین من اصلا فمینیست نیستم. نگاه من کاملا حمایتی است و حس می‌کنم خیلی بیشتر از اینها باید دختران سرزمینم را حمایت کرد برای اینکه خودشان را باور کنند.
 حس می‌کنم در اجرای‌تان کمی محافظه‌کارانه انتقاد می‌کنید؛ درست است؟ یعنی یک‌جوری که نه سیخ بسوزد نه کباب!
اتفاقا برنامه کاملا دخترونه نسبت به اجراهای قبلی من خیلی جسورانه‌تر است، البته هیچ‌وقت هم برنامه‌ای را محافظه‌کارانه به معنی مرسومش اجرا نکرده‌ام. معمولا حرفی را می‌زنم و پافشاری می‌کنم که فکر می‌کنم درست است، حتی به قیمت اینکه بعضی وقت‌ها تذکر هم گرفته‌ام، اما به هر حال ممکن است روی موضوعی خیلی پافشاری نکنم، چون اساسا شوآف قهرمان‌بازی را ندارم و اگر حس کنم موضوعی درست نیست، مطرحش نمی‌کنم.
 معمولا آقایان مجری نسبت به خانم‌های مجری بیشتر برنامه‌های انتقادی و چالشی اجرا می‌کنند؛ مثل آقایان رشیدپور یا فرزاد حسنی که استاد انتقادات صریح و بی‌پروا هستند. می‌خواهم بدانم آن طرف ماجرا چه اتفاقی افتاده که خانم‌ها کمتر چنین برنامه‌هایی را اجرا می‌کنند؟ چیزی به شما دیکته می‌شود؟
من احساسم این است که شاید خیلی از بی‌پروایی‌های آقایان را اصلا خود خانم‌ها ندارند، اما به هر حال هیچ‌وقت هیچ چیزی به من دیکته نشده است. البته یک طرف ماجرا هم مردم هستند یعنی همان‌قدر که اعتماد مردم نسبت به پزشکان مرد یا وکیل مرد بیشتر است شاید مردم از یک زن هم اصلا توقع چالش ندارند، یعنی به محض اینکه حتی اتفاقی هم می‌افتد خودشان بازتاب منفی نشان می‌دهند! مثلا حتی اگر یک مجری زن مثل من یک مقدار شوخی کند یا بخندد یا موضوعی را به چالش بکشد، این خود مردم هستند که برنمی‌تابند، اما این موضوع برای مجریان مرد وجود ندارد.
 بنابراین از پیامک‌ها و کامنت‌هایی که دریافت می‌کنید قطعا آماری از دختران و دغدغه‌های‌شان به دست آورده‌اید. واقعا دغدغه دختران نقاط مختلف کشور چیست؟
راستش دغدغه‌های دختران خیلی با هم متفاوت است. ما در پیامک‌های‌مان یک صفر تا صدی داریم که واقعا عجیب است. یعنی هنوز برای ما از شهرستان‌های کشور پیامک می‌آید از تبعیض بین دختر و پسر در خانواده تا دختران تهرانی که دغدغه‌شان ورود به استادیوم یا مثلا شرایط خوابگاه‌های دانشجویی است.
 گروه سنی آنها چیست؟
اکثرا دختران 16 تا 25 سال هستند.
 مخاطبان‌تان از چه طریقی با شما در تماس هستند؟
تعداد زیادی از مخاطبانم از طریق اینستاگرام با من در ارتباط هستند. من یک پیج خیلی فعال دارم و شاید باور نکنید اما همه دایرکت‌هایم را می‌خوانم. ممکن است طول بکشد و مثلا یک آخر هفته فرصت کنم به پیام‌ها سر بزنم، اما معمولا آخر هفته‌ها وقت می‌گذارم و تک‌تک‌شان را می‌خوانم.
 بله، اتفاقا صفحه اینستاگرام شما را دیده‌ام و معمولا هم زیاد پست و استوری می‌گذارید. ولی زمانی که فیس‌بوک روی بورس بود، شما  هیچ‌وقت در این شبکه اجتماعی فعال نبودید. چه شد که حالا خودتان یکی از کاربران پر و پا قرص شبکه‌های مجازی شدید؟
من هیچ‌وقت مخالف  فیس‌بوک نبودم، فقط می‌گفتم من عضوش  نیستم. نمی‌دانم شاید آن دوره خیلی اهل فضای مجازی نبودم ولی از زمانی که گوشی‌های هوشمند به زندگی همه مردم وارد شد، من هم به این موضوع علاقه‌مند شدم.
 چه قشری در اینستاگرام شما را دنبال می‌کنند؟
قطعا اکثریت‌شان دختران هستند. اتفاقا به یک نمونه آماری جالبی از دنبال‌کنندگانم رسیده‌ام؛ عده‌ای که یک‌سری رفتارها را در من برنمی‌تابند و حتی در لحظه به من دایرکت می‌دهند و انتقاد می‌کنند.
 مثلا چه انتقادی به شما دارند؟
مثلا اگر یک عکس از رفتن به فلان جشن بگذارم، می‌دانم که کدام فالوورهایم دوست ندارند که من در این جشن شرکت کرده باشم و کدام فالوورهایم هم با این موضوع مشکلی ندارند. (با خنده)
 خانم لواسانی، معتقدید که در طول این سال‌ها برنامه‌های مختلف را با هدف اثرگذاری اجرا کرده‌اید. فکر می‌کنید چقدر برنامه‌های‌تان تاثیرگذار بوده است؟
ببینید! ما یک‌سری بازخورد از پیامک‌ها و کامنت‌ها داریم؛ مخصوصا پیام‌هایی که از طرف دخترهای ساکن شهرستان‌های ایران مستقیما به من می‌رسد. متاسفانه دوستان منتقد در نظر نمی‌گیرند که ایران فقط تهران نیست و تهران فقط ونک به بالا نیست. دختران ایرانی در نقاط مختلف کشور دغدغه‌های متفاوتی دارند. در نظر بگیرید که هنوز دخترانی هستند که به من پیامک می‌دهند و می‌گویند پدرشان نمی‌گذارد درس بخوانند. این دغدغه و مشکل ممکن است برای دختران تهرانی خیلی عجیب باشد، اما واقعیت این است که این معضل برای قشری از دختران هنوز وجود دارد، بنابراین اینکه ما بخواهیم دست روی دست بگذاریم چون ممکن است تاثیر خیلی ملموس و عمده‌ای نداشته باشد هم قطعا اثرگذار نیست! حتی اگر برنامه‌های من روی دو نفر تاثیر گذاشته باشد، برایم کافی است.
 آخرش چه می‌شود؟ منظورم برنامه کاملا دخترونه است. می‌خواهید به چیزی برسید؟ اصلا برنامه ته دارد؟
ما در فصل نخست یعنی 100 قسمت نخست برنامه، تلاش‌مان بر این است که با نگاه به آسیب‌های اجتماعی دختران جامعه و پیگیری آنها، خبرهایی را که مربوط به زنان و دختران جامعه است، اطلاع‌رسانی کنیم. از این مهمتر روند برنامه است که قرار نیست ما الگو بدهیم، قرار است دخترانی از دل جامعه بیایند و زندگی‌شان را تعریف کنند و میهمان‌های‌مان هم آدم‌های خیلی عجیبی نیستند؛ همه دخترانی هستند که با شرایط سخت کنار آمده‌اند و از دغدغه‌ها و پستی و بلندی‌های کار و زندگی‌شان حرف می‌زنند.
 موافقید که موازی با برنامه کاملا دخترونه، یک برنامه کاملا پسرانه هم ساخته شود ؟
ببینید! معتقدم که همین الان اغلب برنامه‌های تلویزیونی جنس مردانه دارد. چرا تا حالا کسی نگفته بود که اتفاقا در همین شبکه سه پخش فوتبال و ورزش‌های این‌چنینی بیشتر برای پسرهاست. چرا حالا که در رسانه ملی با بیست‌وچندتا شبکه یک برنامه 30 دقیقه‌ای برای دختران ساخته‌ایم، همه فکر کرده‌اند که چه اتفاقی افتاده و قرار است تفکیک جنسیتی کنیم! معتقدم اینها کنار هم هستند که معنا می‌گیرند و همان‌قدر که در برنامه عصرگاهی یک شبکه در مورد مسأله سربازی حرف زده می‌شود، من هم باید صبح در برنامه خودم راجع به خوابگاه‌های دختران که فاجعه است، حرف بزنم.

 جنس جوانی کردنم با خیلی از هم‌سن‌وسالان خودم فرق می‌کند
 اگر یک روز خودم بچه‌دار شوم و او بخواهد وارد کار من شود، هرگز اجازه نمی‌دهم که تا قبل از رفتن به دانشگاه وارد فضای هنر و رسانه شود
 بسیار زیاد از آدم‌های فضای کارم دلگیر هستم،  اگر احساس کنند که فلان مجری امروز اجرای‌اش خوب بود و دیده شد، تمام است برای اینکه تصمیم بگیرند نابودت کنند!
 همان‌قدر که من از بهترین همکاران خانمم که دوستان درجه یک من بودند، ضربه خوردم از بسیاری از آقایان همکارم هم آسیب دیدم
 برنامه کاملا دخترونه نسبت به اجراهای قبلی من خیلی جسورانه‌تر است
 احساسم این است که شاید خیلی از بی‌پروایی‌های آقایان را اصلا خود خانم‌ها ندارند
 اگر یک عکس از رفتن به فلان جشن بگذارم، می‌دانم که کدام فالوورهایم دوست ندارند
 من یک پدر وکیل دارم که اساسا وکالت هر پرونده‌ای را قبول می‌کند به‌جز پرونده‌های طلاق
 دختر که باشی می‌توانی جهان را لطیف‌تر و زیباتر بسازی. دختر که باشی می‌توانی آرزوهای رنگینی داشته باشی و به دنبال‌شان بروی
 برای دهه 30 تا 40 زندگی‌ام قرار است تمرکزم بیشتر روی وکالت باشد؛ خیلی بیشتر از تلویزیون


تعداد بازدید :  1295