کورش کرمپور شاعر و منتقد ادبی
کلید واژه «هفته کتاب» خود «کتاب» نیست؛ «مطالعه» است. کتاب به نسبت مطالعه شدن یا نشدن ارزشهایش شناخته میشود. اما خود مطالعه بهعنوان یک پدیده قابل سنجش، شکلهای گوناگونی به خود گرفته و این تنوع، یک نتیجه قابل قبول اندازهگیری شده را، مدام به تأخیر میاندازد. خواندن «متن - کالا» در قالب کتاب، جای خود را به کالاهای متنی دیگری داده که رقیبی جدی برای کتاب شده است.
بهعنوان مثال متون موجز و مختصر همچون سطرهای ناب شعر و جملات قصار و ... که در قالب «اساماس» شکلی نوین از مطالعه ارایه دادهاند که با سرعت و کوتاهی که دو ویژگی نوشتار این نوع «متن- کالا» محسوب میشود، همخوانی دارد. در حالی که در گذشته همین نمونهها به صورت گلچین در کتاب عرضه میشد و معمولا هم در قطع جیبی که حکم «اساماس»های الان را داشت. واحدهای اندازهگیری خوانش چنین متنهایی بسیار فرار و گریزپاست، اما پرواضح است که به جهت کمی بالاست و قابلشمارش. با این اوصاف چنانچه بخواهیم در مورد وضع کتابخوانی قضاوتی کنیم باید متوجه باشیم آن را با نفس خواندن و مطالعه اشتباه نگریم. به عبارت دیگر کتابخوانی ملاک خواندن و مطالعه نیست.
تکنولوژی خواندن که به واسطه «متن - کالاهای» جدید بروز و ظهور پیدا کرده، بر تعریف خود کتاب بهعنوان یک کالا نیز تأثیر داشته و خوانش آن را تغییر داده است.
شکلهای نرمافزاری کتابها که از آنها ابر متن میسازد خوانشی شبکهای و چند رسانهای را رقم میزند. چند رسانهای شدن کتاب و عبور از دو ویژگی کلاسیک آن؛ نسخه و تیراژ.
به نظر من مسأله امروز خواندن و مطالعه نباید کتاب باشد، بلکه خود خواندن و مطالعه است که باید در شکلهای نوین آن پیگیری و بررسی شود.
در هم بافتگی متون به واسطه «مشارکتی» شدن آنها در فضای دیجیتال، نت و لینکها و بیپایانی آنها میتواند مرجع بودن چنین فضایی را زیر سوال ببرد و بار دیگر کتاب را بهعنوان مرجعی قابل اعتماد بازتولید کند.
اما وجه کالایی چنین مرجعی باید با وجه کیفی خوانشهای تکنولوژیک همراه شود تا «خواندن» بار دیگر اعتبارش را از کتاب بگیرد.
تکثیر بالا و دم دست بودن تکنولوژی چند رسانهای و ترکیب حواس خوانش، کاربری و مطالعه یک متن را از حصر مخاطبانی خاص خارج میکند و همین خوانش ترکیبی در خوانش یک متن، طیف مخاطبان خود را متنوع و گسترده میکند. شکلهای سهلالوصول و قابل دسترس بودن تکنولوژی خواندن، به تکثر مطالعهکنندگان منجر شده و این موضوع فی نفسه بد نیست.
عدم درک چنین شرایطی باعث شده که برخی از ناشران بهویژه در حوزه شعر برای حفظ موقعیت کلاسیک کتاب، تن به رفتارهایی بدهند که چندان شایسته جامعه ادبی نیست. چاپ 200 نسخه بهعنوان چاپ اول و 200 نسخه بعد بهعنوان چاپ دوم توهین به شعور مخاطب است. نهادینه کردن دروغ است. تفاوت یک بقال و دلال با یک ناشر در نوع زاویهای است که با مقوله سود و زیان نسبت به نقطه هدف تعریف میکنند؛ نقطه هدف یک ناشر فقط نیازسنجی جماعت شاعر، برای تلکهکردن آنها نیست.
فرآیند تولید، توزیع و مصرف «متن - کالاهای» نوین نسبت به متن - کالای کتاب، تفاوتی اساسی دارد و آن مشارکت مخاطب است در کل این فرآیند، بهویژه بخش توزیع (تکثیر) که ظاهرا همان «کپیرایت» است و یک بحران حقوقی تلقی میشود. اما چنانچه با دادن امتیازاتی به مخاطب، «کپی رایت» را بهعنوان شکلی از مشارکت او در بخش توزیع مهندسی کنیم، از تهدید، فرصتی ساختهایم.
میخواهم بگویم برخورد تدافعی و کلاسیک درخصوص نوستالژی متن - کالایی به نام کتاب موجب اخلال در راستی آزمایی سنجش مطالعه متن خواهد شد.
تکنولوژی چند رسانهای بهویژه شفاهی شدن متون و تکثیر آنها یک مسأله است نه یک بحران. مساله را باید حل کرد و بحران همان حل نکردن مسأله است که رخ میدهد. ناشران ما بهویژه در بخش شعر میانبر زدهاند درحالیکه اگر به جای چاپ این همه کتاب 200 نسخهای متعهدانه و خلاقانه میاندیشند راه اصلی میتواند کوتاهتر از میانبر آنها باشد. من نگران کتاب نیستم؛ مطالعه ادامه دارد.
درنگ ادب و اندیشه
| حامد داراب |
در هماندیشی اعضای ادبیات، کتاب و حقوقشهروندی به جمعبندی نکاتی رسیدیم که ترجیح میدهیم به عنوان درنگ شهروند به شما عزیزان تقدیم شود.
در جهانی که ما زیست میکنیم، به بهانه حضور هجمهای جریان تکنولوژیکی که در کنار همه تغییرها، ساختار مطالعه و سرانه آن را نیز متغیر کرده است، رویکردهای گوناگونی در خصوص روش و نیل به خواندن ایجاد شده. رویکردهایی که مطالعه پیوسته نقدها، آسیبشناسیها و نظریهپردازیها در محور آن، قبل از هر مهم، دو وجه از نگاه را مشخص میکند، نخست اندیشهای که برخی فیلسوفان همروزگارمان همچون اسلاوی ژیژک در کتاب «چند فرهنگ گرایی 1997» آن را ارایه دادهاند و بر این باورند که : «مطالعه در ساختار فرهنگی مدرن باید روزآمد باشد و روشهای الکترونیکی و تکنولوژیکی، تنها گستره برای این روزآمد بودن است» اندیشهای که اگر چه به چنین جریانی مشروعیت میبخشد اما از نقدها و گزارههای تحلیل محور نیز خارج نیست تا آنجا که دسته دوم، که اغلب پژوهشگران روانشناس و روانکاو هستند و البته برخی اندیشمندان نوین همچون نوام چامسکی را هم با خود همراه کردهاند را به میدان میکشد. افرادی که معتقدند:«ساختار خواندن و خوانده شدن، از بستر تاویلیاش جداست و باید در فرم مشخص و تفسیر شدهاش قرار بگیرد .»
با این همه، مساله مطالعه در کشور ما، قبل از آنکه قرار باشد به چنین مباحث شناختی و تحقیقی راه پیدا کند، آسیبهای درون محوری و درون فرهنگی خود را دارد. آسیبهایی که غیر از بررسی وضعیت نشر و فراز و فرودهای آن، از سویی به مردم جامعه، شهروندان و به شکلی تمام، با مساله «سرانه مطالعه» همکیشی دارد؛ و از سویی دیگر به نقد «وضعیت فرهنگی» از دیدگاه منتقدان ساختارگرا مربوط میشود.
با نیم نگاهی به همین موضوع، سرویس ادبیات «شهروند» در نوشتارهای پیش رو، تلاش کرده است که از پس هفته کتابی که گذشت؛ نگاهی روایی – انتقادی، به مساله سرانه مطالعه داشته باشد. البته واقعیتهای موجود و وضعیت مطالعه در کشور ما با عنوان موضوع، چیزی نیست که بر همگان خاصه نویسندگان، کتابداران و متولیان مسئله کتاب و کتابخوانی در جامعه ما پوشیده باشد. کتاب و کتابخوانی، مسائلی نیستند که با دستورالعمل، مصوبه ، اساسنامه یا خواص خوانی قابل پیگیری در جامعهای باشد که بیش از 70 درصد خانوارهای شهروندان ایرانیاش مسالهشان پوشش دادن هزینههای حیاتی زندگی است. جایی که رسانههای دیگر تبلیغات ضد مطالعه و درک فرزانگی مورد نیاز انسانها در زندگی اجتماعی دارد، چگونه میتوان از الفبای سکوتخورده و سرمایههای لرزان در بازار بنگاههای نیمه تعطیل انتشاراتی و سرخوردگان گفتمان با جامعه حال سخن گفت ؟