فرض كنيد به عنوان يك شهروند عادي در خيابان حركت ميكنيم. در چنين حالتي كمتر پيش ميآيد كه به رفتار كسي شك كنيم. هنگامی که متوجه ميشويم كه يك نفر كنارمان در حال راه رفتن است، آن را طبيعي ميدانيم. اگر ماشين پليس را ديديم، گمان ميكنيم آنها در حال گشت زدن عادي هستند و احساس امنيت ميكنيم. ولي اگر كسي مرتكب جرمي شده باشد، مثلاً مواد مخدر همراه او باشد، به هر رفتاري شك ميكند. گمان ميكند همه در تعقيب او هستند. پليس را كه ببيند به سرعت راه خود را تغيير ميدهد و الي آخر. در حالي كه همه اينها ميتواند عادي باشند و هيچ ربطي به او نداشته باشند.
حالا بياييد به سال گذشته برگرديم. در طول روز ممكن بود كه بارها و بارها شاهد جابجايي كالاهای فراوان باشيم. انبارهاي بزرگ و پر شده از كالا را ببينيم، و نه تنها تعجب نكنيم، بلكه احساس خوشايندي هم پيدا ميكردیم و اصلا هم سوء ظنی به دل راه نمی دادیم. ولي حالا چه اتفاقي افتاده كه وجود هر انباري را مصداق احتكار ميدانيم؟ مگر ممكن است كه اقتصادي در اندازههاي ايران را بدون انبار و نگهداري كالا اداره كرد؟ تا كنون صدها بار تصاوير پاركينگ خودروهاي كارخانجات ايران خودرو و سايپا را منتشر كردهاند و هيچ كس هم نگفته يا مدعي نشده كه آنان خودروها را احتكار كردهاند. انبارهاي برنج هميشه بوده و مصرف يك سال را در انبار نگهداري ميكنند و به مرور به بازار ميدهند، ولي چرا اكنون نگاه ديگري به آنها وجود دارد؟
پاسخ روشن است. شرايط تغيير كرده است. از اين رو رفتارهاي عادي نيز معناي ديگري ميدهند. ولي آيا حكومت و دولت هم بايد مثل يك شهروند عادي رفتار كند. آن شهروندي كه به همه چيز و هر رفتاري شك دارد، و با نگاه ترديدآميز رفتارها را ارزيابي ميكند، اعصاب و آرامش خود را به هم ميزند. آيا حكومت هم بايد به همه با ديده ترديد بنگرد؟ اگر چنين كند، جز اينكه اقتصاد و رفاه مردم را بدتر خواهد كرد هيچ نتيجه ديگري نصيب مردم نميشود.
از سوي ديگر مبناي مبارزه با فساد چيست؟ مگر جز عدالت ميتوان انگيزه ديگري را برشمرد؟ مگر جز هدف اصلاح اقتصادي نتيجه ديگري مد نظر است؟ اگر چنين است بايد در مبارزه با فساد هر دو مسأله را در نظر گرفت. در درجه اول رعايت دقيق عدالت لازم است. نبايد به گونهاي عمل كرد كه بدكار و فاسد با درستكار و صالح يكسان چوب بخورند. چنين رفتاری همان قدر خلاف عدالت است كه اختلاس و رشوه و فساد مالي بد است.
با قاطعيت ميتوان گفت كه عموم فعالان اقتصادي درستكار از وجود فساد و رشوه و رانت در عرصه اقتصادي ناراحت هستند، زيرا چنين مسايلي فضاي كسبوكار را مخدوش و تخريب ميكند و به ضرر فعالان اصيل اقتصادي است. بنابراين هرگونه مبارزهاي با فساد بايد قاعدهمند و براي پالايش فضاي كسبوكار از فساد باشد و نبايد جهتگيري ضد کارافرینان پيدا كند. کارآفریناني كه با سرمايهگذاري خود اشتغال ايجاد ميكنند و به توليد رونق ميدهند و تجارت را آسان ميكنند بايد محترم شمرده شوند، ولي اگر قرار باشد كه فضاي احساسي ايجاد شود و تر و خشك با هم بسوزند، وضعيت زندگي و اقتصاد جامعه و مردم بدتر خواهد شد که بهتر نمی شود.