میدان ارواح سرگردان | جابر حسینزاده| اگر آن روزی که میرزا کوچکخان با همسایگان شمالی برای اعلام نخستین جمهوری سوسیالیستی توی رشت جلسه داشت، ساختمان شهرداری رشت ساخته شده بود و میرزا مجبور نمیشد میهمانها را ببرد پای کبابی نازآقا پشت میدان؛ شاید آن دوره تاریخی سرنوشت دیگری پیدا میکرد. طبق روایت ناظران، درست وقتی یکی از ژنرالهای روس میخواست پای توافق را امضا کند نازآقا فریاد زد:«آقا تی پستان کباب حاضره» و همین شد که جمع به هم ریخت و شد آنچه که شد و توی کتابهای تاریخ نوشتهاند. اما راویان دیگری از بندرانزلی معتقدند مشاهده مصرف همزمان باقلای خام و سیر و کباب و خوراک لوبیا و خیار و بربری بیات لاستیکی توسط آن ژنرال مسبب بر هم خوردن توافق بوده. ساختمان شهرداری که در زمان مومیایی اول و توسط آرتم سردار اف معمار دوگانهسوزِ ارمنی-آلمانی ساخته شده هنوز هم احاطه شده با کبابیهای کوچک شبانه که اجازه میدهند به یاد تاریخ پرشکوه مملکت، سرپایی چنجه و دل و قلوه به دندان بکشید و دوغ بروید بالا و متناسب با دیدگاه سیاسیتان بادگلو بزنید و اساسا به این فکر نکنید که آن همه ساختمان و پیادهراه زیبا رویگورستانی باستانی بنا شده و درست وقتی فکر میکنید از سرما و رطوبت هوا لرزتان گرفته، در واقع یکی از ارواح سرگردان در حال شوخی دستی کردن با شما بوده. از ارواح مشهور سرگردان در میدان شهرداری میتوان از خالو قربان نام برد که بعد از خیانت و بریدن سر میرزا کوچکخان دیگر هیچوقت آن آدم سابق نشد و میگویند روزهای زوج توی ساختمان شهرداری رشت با روح فروید جلسات روانکاوی دارد و از فروید اصرار که با احسان اللهخان بیا زوج درمانیتان کنم و از خالو قربان انکار.