شماره ۴۳۵ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۳ آذر
صفحه را ببند
با شهروندان و پرسشی درباره یک رفتار ناهنجار اجتماعی
همه در قضاوت علیه هم، همدستیم

|  طرح نو| پروفسور روبرت روگرز متخصص علم روانشناسي و یکی از روانشناسان دانشگاه آکسفورد می‌گوید مشکل از یک هورمون است که باعث می‌شود بیشتر درباره دیگران قضاوت کنیم. یعنی یک عامل بیولوژیک عامل پیش‌داوری ما درباره دیگران است. بعضی دیگر هم می‌گویند مشکل از فرهنگ ماست که بدون قضاوت درباره دیگران نمی‌توانیم زندگی کنیم. داستان‌ها و فیلم‌های زیادی هم درباره‌اش ساخته و دیده‌ایم. وقتی یک نفر قضاوت می‌شود، نه‌تنها روابط اجتماعی‌اش دستخوش آن مسأله قرار می‌گیرد که حتی گاهی هزینه‌های دیگری چون زندگی هم پیش می‌آید و درنهایت با روشن شدن موضوع قضاوت‌کنندگان پشیمان می‌شوند. همه اینها را دیده‌ایم و می‌دانیم اما چقدر از روابط اجتماعی و شهروندی ما در این روزها از قضاوت نشأت می‌گیرند؟
یک شهروند در این‌باره می‌گوید: «در فرهنگ ما جا افتاده است که قبل از هر ارتباطی با دیگران در ذهنمان آنها را قضاوت کنیم. همین هم باعث می‌شود که خیلی‌وقت‌ها نسبت به کاری که انجام می‌دهند یا حرفی که آدم‌ها می‌زنند سوءظن داشته باشیم و به کسی اعتماد نکنیم. چون فکر می‌کنیم همان‌طور که ما در فکرمان رفتار آنها را قضاوت می‌کنیم آنها هم همین‌طور هستند. گاهی هم مانع می‌شود که خودمان باشیم.» این زن 32ساله قضاوت کردن را فقط کار افراد نمی‌داند بلکه آن را به حوزه‌های دیگر مثلا نهادها و گروه‌ها و انجمن‌ها هم مرتبط می‌داند:   «خیلی وقت‌ها پیش آمده در مورد افرادی که عضو گروه خاصی هستند یا هواداران یک تیم، قضاوت کرده‌ایم. یا در مورد یک انجمن یا موسسه که حتی خیریه هم بوده این قضاوت باعث شده که کمکی به آنها نکنیم. خودم هم متوجه قضاوتم شده‌ام اما یک چیزهایی هم در بیرون آن را تشدید می‌کند. مثلا آدم‌های دیگر که با من موافق بوده‌اند.»
صدماتی که این نوع از برچسب زدن با آگاهی در مورد دیگران بر جامعه وارد می‌کند، فاصله گرفتن بیشتر مردم از یکدیگر است. دیگر کسی به سادگی حرفی را نمی‌شنود مگر این‌که پس ذهنش به دست‌های پنهان و پشت پرده آنها فکر کند که اغلب هم با سوءظن همراهند و دیگران هم در آن سهیم می‌شوند.
 شهروند 24ساله دیگری که به تازگی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده می‌گوید: «قضاوت کردن شاید راحت‌ترین راهکار مواجهه با یک فرد باشد و به همین دلیل هم بسیاری از افراد این راه را انتخاب می‌کنند و یک روز می‌بینند که برایشان به رفتاری عادی تبدیل شده و متوجه نمی‌شوند که مدام دیگران را مورد قضاوت قرار می‌دهند. اما برای خودم هم خیلی پیش آمده که افراد را مورد قضاوت بد یا خوب قرار دهم اما در این قضاوت‌ها به غیرنگاه خودم، نگاه دیگران نیز بسیار دخیل بوده. چرا که ممکن است این قضاوت بر مبنای امر پایدار و درستی شکل نگرفته باشد و تنها به خاطر تأثیر حرف و نظر دیگران باشد.
از طرفی این قضاوت‌ها بیشتر محصول عدم شناخت از آن فرد است و به همین دلیل هم بیشتر زمانی انجام می‌شود که از طرف مقابل به شناخت کاملی دست نیافته باشیم. برای من این مورد خیلی پیش آمده که فردی را در نگاه نخست مورد قضاوت قرار دادم و بعدها و در تعامل با آن فرد به شناخت دیگری از او دست یافتم. این قضاوت همچنین خیلی از مواقع عاملی شده تا دوستی‌ها و روابط بین افراد دارای عمق نباشد و به بی‌اعتمادی دچار شود و افراد با قضاوت‌های سطحی از روی تیپ و قیافه یا... اجازه ایجاد روابط اجتماعی گسترده و عمیق را ندهند.»
وقتی فرد در پس ذهن خود درباره عقاید، افکار و رفتار دیگران قضاوت دارد و آنها را دسته‌بندی می‌کند و سیاه و سفید می‌بیند، در این هراس هم به سر می‌برد که دیگران از رفتارها و گفته‌های او چه برداشتی خواهند داشت.
چیزی که افراد را هر چه بیشتر در خود محصور می‌کند و امکان ایجاد روابط اجتماعی و شهروندی را بدون نگرانی از آنها می‌گیرد. اما گویا فکر کردن به این‌که هر کدام از ما هم در معرض قضاوت‌های دیگران هستیم باعث نمی‌شود که هنگام قضاوت‌های نادرست و بی‌پایه کمی تامل کنیم. یکی دیگر از شهروندان در این‌باره معتقد است: «من فکر می‌کنم کسی می‌تواند به معنای واقعی کلمه در مورد آدم‌ها قضاوت نکند و سریع همراهِ شنیده‌ها نشود که خودش قبلا قضاوت شده باشد و صابون این مسأله به تنش خورده باشد. همه در مقام حرف این شعار را خیلی به زبان می‌آورند اما واقعیت این است که وقتی بار دیگر یک اتفاقی می‌افتد، نمی‌توانند سکوت پیشه کنند و نظری ندهند. اصولا ما آدم‌ها نظر دادن را دوست داریم و این نظر دادن باعث می‌شود که بر حق یا علیه کسی قضاوت کنیم.»
 او که 26‌سال دارد و شاغل است می‌گوید به نظرش هیچ مرزی نیست که بگوییم جوان‌ها یا مسن‌ها بیشتر قضاوت می‌کنند بلکه چیزی که تعیین می‌کند این است که چقدر بخواهیم درست زندگی کنیم: «برای خود من تنها چیزی که باعث می‌شود هربار که دارم گرفتار می‌شوم در مرحله قضاوت به این فکر کنم که امام علی(ع) گفته فاصله دروغ تا واقعیت چهار انگشت است. فاصله بین آن چیزی که می‌شنوی با آنچه که می‌بینی (بین گوش و چشم روی صورت واقعا چهار انگشت فاصله است) به خاطر همین ترجیح می‌دهم روابطم را با آدم‌ها براساس آن چیزی که می‌بینم شکل بدهم تا مسئولیتش هم با خودم باشد نه با حرف‌هایی که از این طرف و آن طرف شنیدم.
 این عاقلانه‌ترین انتخاب من است و بعد هم این‌که اگر خطا هم بکنم دیگر عذاب وجدان ندارم که چرا در مورد آدم‌ها اینطور فکر کردم و حسی به من بگوید که من آدم دهن‌بینی‌ام. مرحله یقین با دیدن به دست می‌آید و بهتر است تا یقین نکردم حرف نزنم. قضاوت در مورد آدم‌ها نتیجه نمی‌دهد اما کلی حس بد برای خود آدم دارد و هم برای اطرافیان و آدمی که در موردش قضاوت کردی.»
عده‌ای به خیابان می‌آیند و بدون این‌که از هدفشان آگاه باشیم برایشان نسخه می‌پیچیم. گروهی برای کسی دچار احساس خوشی یا غم می‌شوند و ما سریع نیت‌خوانی می‌کنیم یا سطح تفکر و درک و شعور آنها را در ترازو قرار می‌دهیم. بین خودمان و دیگران مرز می‌کشیم و دیوار می‌چینیم. با این شرایط چه بر سر نقش شهروندی‌مان، روابط اجتماعی‌مان و نهادهای مدنی‌مان که با حضور ما تشکیل می‌شوند می‌آید؟ پاسخی نداریم.


تعداد بازدید :  301