کباب ماز | داود نجفی| همیشه پیداکردن رستوران بین راهیِ خوب برایم مشکل بود. آن روز با مازیار، همکار سابقم از سفر برمیگشتیم. مازیار یک رستوران را نشانم داد و گفت: «ببین هر وقت دیدی مث اینجا کلی کامیون جلو یه رستوران بود، بدون غذاش خوبه.» وارد رستوران شدیم و کباب سفارش دادیم. وقتی اولین لقمه از کباب را خوردیم، حالت تهوع گرفتیم. به مازیار گفتم: «تو که گفتی کامیونی هر جا باشه غذای اونجا خوبه! اصلا چرا اینجا هیچکس نیس؟ صاحب اون کامیونا کجان؟» مازیار که داشت غذایش را به زور نوشابه پایین میداد، گفت: «آره والا مشکوکه، گوشتاشم طعم سگ میده.» یک مرتبه آشپز رستوران با چوب کوبید تو سر مازیار و گفت: «آدم گوشت همجنس خودش رو که میخوره نمیگه مزه سگ میده.» بعد هم در حالی که به سمتم میآمد، گفت: «اون راننده کامیونام مث تو خیلی سوال میکردند.» در حالی که بصلالنخاعم از دهانم بیرون زده بود، تا خود تهران دویدم. بیچاره مازی، همکار سابقم، امیدوارم هیچوقت کبابت مشتریها را اذیت نکند.