وقتی که صداوسیما برای تامین بودجهاش به زاری افتاد، یکدفعه شمار قرعهکشیهای گوی و گردونهای زیاد شد. حالا کار به جایی رسیده که هر برنامه تلویزیونی با هر محور و هدفی در آخر خبر از قرعهکشی و جایزه میدهد. چیزی که قبلترها با منش صداوسیماییها جور درنمیآمد! چراکه آنها معتقد بودند اختصاص جوایز نفیس ممکن است مفسدههایی مثل تقلب و ضایعشدن حقوق دیگران را به وجود بیاورد. اما گویا حالا آنها از آرمانهای خود کوتاه آمدهاند و با تدارک مسابقههای متعدد به دنبال جذب پول و مخاطب هستند.
نکته قابل توجه در این میان نوع برگزاری مسابقه و انتخاب برنده است. برگزارکنندگان هیچ توجهی به حقوق فرد برندهشده نمیکنند و با شگردهای مختلف درصدد برانگیختهکردن هیجان هستند. آنها برای جذابترشدن قرعهکشیها از چهرهها بهرهمیگیرند، همچنین برای به رخ کشیدن برگزاری سالم مسابقه هم از فردی بهعنوان «ناظر» استفاده میکنند.
در نمایشهای تلویزیونی که به اسم «قرعهکشی» برگزار میشود، فرد برگزیدهشده باید روی خط بیاید و داد بزند و خوشحالی کند تا خیال سازندگان برنامه و اسپانسرهایش راحت شود! مجریها به همین راحتی دست از سر برنده برنمیدارند. او باید اشک بریزد یا از فرط خوشحالی داد بزند. محمدرضا احمدی، مجری برنامه بیستهجده را که یادتان میآید. او استاد این است که اطلاعات خصوصی برندهها را در پخش زنده هویدا کند. مثلا در یک مورد وقتی پاسخ گرفت که «شغلم آزاد است»، باز هم ادامه داد که «آزاد یعنی چی؟ چی کار دارین میکنین دقیقا؟» نمونه دیگر وقتی است که فردوسیپور به خانمی که بازیکنان فوتبال را نمیشناخت، میخندید و او را مسخره میکرد؛ یا وقتیهایی که رامبد جوان بدون هماهنگی یهو شماره آدمها را میگیرد تا با غافلگیری به زرق و برق برنامهاش اضافه کند. آنها با کارشان در این آشفته بازار به تنفر عمومی دامن میزنند.