امیرحسین خواجوی| همه جا صحبت از او است؛ از تاکسی و مترو گرفته تا سایتهای خبری و فضای مجازی. صحبت از مامور راهنماییورانندگی که 800میلیون تومان پول را به صاحبش بازگرداند. این خبری بود که چند روز پیش از سوی پلیس راهور اعلام شد. اقدام قابل تقدیری که شاید در این روزها که از در و دیوار خبرهای عجیبوغریب اقتصادی روی سر مردم آوار شده، کمی باعث امیدواری شهروندان شد. امیدواری به زندهبودن وجدان و انسانیت. خبرش مثل بمب ترکید و به سرعت دهانبهدهان شد. خیلیها دوست داشتند این پلیس وظیفهشناس را ببینند و از زبان خودش بشنوند که در این روزهای سخت اقتصادی چطور چنین تصمیم سختی گرفته و از چند صدمیلیون تومان پول گذشته است. سروان علیرضا افشار، افسر باسابقه راهنماییورانندگی یکشنبه حوالی ظهر در میدان فردوسی تهران کیفی حاوی سه فقره چک روز به مبلغ 804میلیون تومان را پیدا کرد. او بیدرنگ این موضوع را به فرمانده مافوقش اطلاع داد و درنهایت این رقم قابل توجه را در کمتر از 2 ساعت به صاحبش بازگرداند. خودش میگوید که برای بازگرداندن این پولها کمترین تردیدی نداشته، چون احساس آدمی که پولش را گم میکند، به خوبی میشناسد. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی «شهروند» با این افسر باسابقه راهنماییورانندگی است:
چطور توانستید از این همه پول بگذرید و آن را به صاحبش برگردانید؟
من همان لحظه که چکها را پیدا کردم، هیچ تردیدی برای بازگرداندن نداشتم. برای یک آن خودم را جای صاحب آن گذاشتم. شما وقتی خودتان پول گم میکنید، چه احساسی دارید. کلافه، نگران و سردرگم، مدام با خودتان کلنجار میروید. هر انسانی همینطور است. من این احساس را خوب میشناسم، چون یک بار این بلا سرم آمده است.
یعنی شما هم پول گم کردید؟
بله، تقریبا همه آدمها پول گم میکنند، اما برای من فرق داشت. سالها قبل برای حج عمره یکمیلیون تومان پول جمع کرده بودم. روز ثبتنام بود، باید به بانک ملی میرفتم. وقتی به داخل بانک رسیدم، متوجه شدم که پولم نیست. خیلی ناراحت شدم. واقعا حس بدی بود. همه جا را دنبالش گشتم. هیچ وقت هم پیدا نشد. نمیدانم گم کردم یا کسی از من دزدید. من هیچ وقت آن روز و احساسی که داشتم را فراموش نمیکنم. وقتی هم که آن چکها را پیدا کردم، دقیقا همان حس به سراغم آمد.
چطور چکها را پیدا کردید؟
حوالی ساعت 2 بعدازظهر یکشنبه بود. من بچهها را سرجایشان در اطراف میدان فردوسی چیدم، یعنی در موقعیتهایشان مستقر شدند. من معمولا بعد از استقرار بچهها دور میدان گشتی میزنم که اگر مشکل ترافیکی هست، برطرف کنم. آن روز هم همین کار را کردم. ناگهان چشمم به کیف پولی افتاد که داخل میدان روی چمنها افتاده بود، بلافاصله کیف را برداشتم. حوالی میدان فردوسی جیببر و کیفقاپ زیاد است. از این کیفها روی زمین زیاد پیدا میشود. معمولا سارقان پس از برداشتن محتویات ارزشمند کیف آن را به گوشهای میاندازند. من هم گمان کردم که همین اتفاق افتاده، کیف را برداشتم تا اگر مدارک شناسایی در آن هست به صندوق پست بیندازم. وقتی کیف را وارسی کردم، دیدم سه فقره چک حامل به تاریخ روز در آن است. یک چک 600میلیون تومانی، یک چک 200 میلیونی و یک چک 4میلیونی. گواهینامه و چند مدرک شناسایی دیگر هم در آن بود، بلافاصله موضوع را به سرکلانتر منطقه اطلاع دادم.
چطور صاحب کیف را پیدا کردید؟
خوشبختانه صاحب کیف گواهینامهاش را عوض کرده بود. در گواهینامههای جدید همه مشخصات افراد ثبت میشود. من هم از همان طریق بلافاصله شماره تلفن و آدرس محل سکونت صاحب کیف را پیدا کردم و با او تماس گرفتیم.
بعدش چه شد؟
به طور اتفاقی مشخص شد که کیف متعلق به یکی از همکاران قدیمی ما است، البته ایشان چند سال پیش بازنشسته شده بودند و در یک رستوران بهعنوان مدیر فعالیت میکند. وقتی من تلفنی موضوع را به ایشان گفتم، ابتدا کمی مکث کرد. او اصلا اطلاع نداشت که کیفش گم شده است. ضمن اینکه از وجود این چکها در کیف پولش هم بیاطلاع بود. بعد از اینکه متوجه موضوع شد، حدود ساعت 3 و نیم بعدازظهر خودش را به ما رساند و کیفش را پس گرفت.
مژدگانی هم گرفتی؟
صاحب کیف خیلی اصرار کرد تا مژدگانی بدهد، اما من قبول نکردم، ولی در مراسمی سردار مهماندار از من تقدیر کرد.
شما چند سال است که در راهنماییورانندگی خدمت میکنید؟
من تازه وارد 40 سالگی شدم و حدود 14سال است که در راهنماییورانندگی مشغولم.
متاهل هستید؟
بله، خیلی وقته که ازدواج کردم و یک پسر هم دارم.
وضع مالی خوبی دارید؟
خدا را شکر چند ماهی است که موفق شدم صاحبخانه شوم. درآمد ما زیاد نیست، اما از زندگیام راضی هستم.
صاحب کیف که یک رستوران در شمال تهران دارد درباره جزییات گم شدن چکهایش به «شهروند» گفت: بارها کیف پولم را گم کردهام
روایت آن سوی ماجرا هم جالب است. مرد 70 سالهای که صاحب کیف است خودش هم از گم شدن آن اطلاعی نداشته و پس از تماس سروان افشار تازه متوجه میشود کیف پولش ناپدید شده است.
شما از گم شدن کیف و چکها اطلاعی نداشتید؟
نه. من وقتی متوجه شدم که از کیوسک پلیس میدان فردوسی با من تماس گرفتند.
کیف را چطور گم کردید؟
کیف گم نشده بود. از من دزدیده بودند. من آخرین بار کیفم را در اتوبوس دیدم. کنار دستم بود. کیف را در همان اتوبوس دزدیدند، اما چون پول نقدی در کیف نبوده، آن را دور انداخته بودند. البته شانس آوردم که آقا دزده با چکها کاری نداشته بود، چون هر سه چک در وجه حامل بود و میتوانست برای ما دردسر شود، ضمن اینکه من از وجود چکها در کیفم هم بیاطلاع بودم. چک قابل پیگیری است، اما اگر دست آدمهای خلافکار بیفتد با آن همه کاری انجام میدهند.
شما قبل از این هم کیف یا پول گم کردهاید؟
خیلی زیاد. (با خنده) اما یکبار حسابی اذیت شدیم. 2هزار دلار و 3هزار یورو همراه با 3 فقره چک سفید امضا حساب همسرم را گم کردم، البته آن را هم در اتوبوس از من دزدیدند. سریع متوجه شدیم و جلوی چکها را بستیم، اما بعد از چند روز یکی از چکها با دستکاری در شماره چک به مبلغ 3میلیون تومان وصول شد. ما هم شکایت کردیم و با کلی دوندگی توانستیم 3میلیون تومان را پس بگیریم، اما از دلارها و یورها هیچ خبری نشد.
پس بهتر است دیگر سوار اتوبوس نشوید.
بله (با خنده). اتفاقا همسرم هم دیروز همین حرف را زد. قرار شد از این به بعد فقط با آژانس یا خودروی شخصی تردد کنم.
شغل شما چیست؟
من صاحب یک رستوران در شمال تهران هستم، البته در راهنماییورانندگی هم فعالیت داشتم و الان چند سالی است که با درجه سرهنگی بازنشست شدم.
وقتی کیف و چک را بازپس گرفتید، چه احساسی داشتید؟
خب خیلی خوشحال شدم. واقعا اقدام سروان افشار قابل تقدیر است. من خیلی از او ممنون هستم و در نامهای از سردار مهماندار تقاضا کردم از این افسر وظیفهشناس قدردانی ویژهای شود.