مسعود سلطانیفر: به محل تمرین تیمهای ملی رفتم تا از نزدیک شاهد تمرینهای تیم ملی امید باشم. ما خیلی به این تیم امیدواریم. ما فکر میکنیم انشاءالله در استمرار موفقیتهایی که در طول یکی دو سال گذشته در رشتههای مختلف از جمله فوتبال داشتهایم، بتوانیم در تیم ملی امید هم این موفقیتها را شاهد باشیم. در کلکسیون موفقیتها و دستاوردها، جای موفقیتهای تیم ملی امید و صعودش به المپیک خالی است.
لئوناردو پادوانی: از مؤسسهای که باید پرستار میفرستادند برای من به مدت دو روز هیچ پرستاری فرستاده نشد. آنها هم گفتند که باشگاه استقلال هزینهها را پرداخت نکرده است و دیگر نمیتوانیم کمک کنیم. مدیر عامل قبلی باشگاه میگفت همیشه به من کمک میکند اما او فقط چند بار با عکاس آمد و عکس گرفت و رفت. هیچ هزینهای هم بابت توانبخشیام پرداخت نکرد.
سعید آذری: هیچ جایی ندیدید که من استعفای رسمی داده باشم. من فقط حق بازیکنانم را میخواهم، من فقط روی اینستاگرامم یه پست هشدار گونه نوشتم. سال 90 وقتی در استیل آذین بودم بودجه باشگاه ذوبآهن 30میلیارد و 200میلیون تومان بود. وقتی به این باشگاه برگشتم این باشگاه کلی بدهی داشت. من که وامدار کسی نیستم و خانوادهام در این چند سال کلی سختی کشیدهاند.
بهمن فرمانآرا:افرادی که خارج از کشور تحت هر عنوانی مسائل داخل کشور را تحلیل میکنند و برای آن نسخه میپیچند، دلشان برای کشور نسوخته، حتی از مردم طلبکار هستند. واقعیت این است که آنها فقط دلتنگ قدم زدن در کنار دریای خزر یا سفر به شیراز یا رفتن به خلیجفارس هستند و مردم نیز به آنها
توجه نمیکنند.
امیرحسین چهلتن: برای ادبیات چیزی ویرانکنندهتر از سانسور وجود ندارد. برای زندگی هم البته همینطور. دستگاه مخوف سانسور، ادبیات را به سمت فضاهای غیرواقعی میراند و واقعیت را از عناصر حقیقی و ذاتی خود تهی میکند تا چیزی بیربط به نام ادبیات تولید شود. مسخره این که سانسور از نویسنده ایرانی توقع دارد برخلاف سنت هزار ساله ادب فارسی بنویسد.