| مصطفی عابدی | روزنامه نگار |
نحوه به پايان رسيدن حكم محكوميت آقاي مايليكهن نشان داد كه جامعه ما و كنشگران آن فاصله زيادي تا رسیدن به مفهومی مشترک از اخلاق و نظم و عدالت دارند. حتي رسانههاي ما نيز در اتخاذ موضع نسبت به اين پديده دچار نارسايي و تعارض بودند و موضع روشنی اتخاذ نکردند. بياييد بيش از هر چيز به نمونهاي ديگر در آلمان توجه كنيم. اولي هوينس مدير مهمترين باشگاه فوتبال آلمان و يكي از كساني كه افتخارات فراواني با تيم مهمترین باشگاه و تيم ملي آلمان به دست آورده و قهرمان جهان شده بود، به دليل فرار مالياتي به 5/3سال حبس محكوم شد. او در حین و نیز پس از محکومیت عذرخواهي كرد و حتی همكارانش او را سرزنش كردند. هيچ كس هم اعتراضي به حكم نكرد و افتخارات گذشتهاش را به رخ دادگاه نكشاندند. او بهدليل خطاي خودش بايد به زندان ميرفت و دليل زندان رفتنش دولت آلمان شناخته نشد بلکه ناشی از عمل خود او معرفی شد. همچنان كه اگر كسي دزدي كند، علت و مسئوليت زندان شدنش را متوجه خودش ميداند و نه كسي كه از او شكايت كرده يا دولت و دادگاه.
ولي در ايران چه برخوردي ميكنيم؟ پيش از نقد اين برخوردها تأكيد شود كه هيچ علاقه يا دشمني خاصي نسبت به طرفين ماجرا ندارم و اصولاً آشنايي كافي هم نسبت به رفتار آنان و اتفاقي كه افتاده در نزد نويسنده نيست و پیگیر آن نیز نبودهام. ولي در این یادداشت به دليل اهميت طرح عمومي موضوع بهعنوان يك پديده به مسأله نگاه شده است. آنچه دیده شود این است که همه فشارها متوجه طرف شاكي شده كه چرا شكايت كرده يا چرا رضايت نميدهد. در حالي كه اين فشارها بايد عليه محكوم باشد تا عذرخواهي كند و حتي عذرخواهي غيرمشروط به رضايت. برخي از افراد خيلي تخفيف دادند و دو طرف را متضرر و بازنده دانستند، در حالي كه اين بيمعناست. چگونه كسي كه عليه او توهين شده بايد رضايت دهد، بدون آن كه طرف محكوم پوزش بخواهد و از كار خود پشيمان شود؟ راه اساسي مبارزه با بداخلاقي و جرم، شرمگيني از عمل ارتكابي است. چگونه ميتوان از عمل خود شرمگين نشد و انتظار عفو داشت؟ برخي افراد به مسأله استاد و شاگردي اشاره كردند كه موضوعي به غايت بيربط به اصل ماجراست. چگونه ميتوان كسي را استاد و پيشكسوت دانست و براي او حق توهين به شاگردانش قايل شد، بدون آنكه مجازاتي متوجه او شود؟ اين نحوه تفكر منشأ بداخلاقي و تشويق افراد به ارتكاب جرم است. برخي ديگر استدلال كردهاند مردم كسي را كه به زندان برود مظلوم ميدانند و حق را به جانب او ميدهند. اين ادعا به كلي بياساس و نادرست است. مگر اين زندانها به دليل ابراز عقيده يا سياسي است كه چنين اتفاقي رخ دهد؟ مگر نميدانيم كه اكثر قاطع زندانيان عادي كوشش ميكنند كه ديگران ازجمله نزديكانشان از زندان رفتن آنها مطلع نشوند، زيرا اين را موجب بيآبرويي ميدانند. اتفاقاً در این مورد خاص ميتوانستند از افكارعمومي بپرسند كه چگونه نسبت به افراد هتاك و تهمتزن واكنش منفي دارند.
ريشه اين رفتار نادرست در كجاست؟ مشكل اين است كه بسياري از ما قادر نيستیم که خود را به جاي ديگران قرار دهیم و از منظر آنان به موضوع نگاه كنیم. آيا لازم نيست كه ما نيز خود را جاي شاكي بگذاريم و در يك لحظه تخيل كنيم كه اگر كسي در سطح عمومي به ما توهين كند و عدم اقدام ما نيز به منزله وارد بودن آن اتهام باشد و تهمتزننده نيز از كارش پشیمان نشود، آيا حاضريم شكايت نكنيم يا اگر شكايت كرديم، رضايت بدهيم؟ آيا در اینگونه موارد آنچه را كه براي خود ميپسنديم براي ديگران هم ميپسنديم؟ آيا با اين نحوه رفتار مجوز توهين به خودمان را صادر نكردهايم؟
شايد برخي به تحليل روابط گذشته اين دو فرد بپردازند. ما از آن اطلاعي نداريم. ولي اگر هركدام نسبت به ديگري توهين كرده و از خطوط قرمز قانون عبور كرده است، بايد مجازات شود و جامعه نيز بايد از مجازات افراد متخلف دفاع كند. زيرا جامعه بايد از خودش دفاع كند. ولي اگر از خطوط قرمز قانون عبور نشده بحث ديگري است كه در دايره بحث اين يادداشت قرار نميگيرد.
اگر كسي در خيابان از روي اشتباه و غيرعمد به ما تنهاي بزند، انتظار داريم او عذرخواهي كند. چه رسد به اين كه عمداً به ما تنه بزند. با اين كه اين اتفاق در يك گوشه خيابان و به صورت فردي رخ ميدهد و اگر عذرخواهي هم نكند، چه بسا با وي درگير شويم. حال چگونه انتظار داريم كه افرادي در سطح عمومي مورد اتهام قرار بگيرند و بدون شنيدن يك كلمه عذرخواهي رضايت دهند. متاسفانه وزارت ورزش در اين مورد خاص سياست نادرستي داشت و به جاي محكوم كردن رفتار منتهي به زندان، در پي آزادي او بود كه هيچ كمكي به بهبود فضاي اخلاقي در ورزش بهويژه فوتبال نميكند. گويي كه ما هنوز ياد نگرفتهايم يك سوزن به خود بزنيم و يك جوالدوز به ديگران. تا هنگامي كه وضع چنين است، فضاي اخلاقي ورزش بهتر نخواهد شد كه هيچ، بدتر نيز
ميشود.