كوير زيباست ولي اگر بينقشه و بيامان وارد بيراهههايش شويد شما را حيرت زده و همه سفر را به سرابي تبديل ميكند. كوير آرام است ولي اگر رسمش را نشناسيد ساعتها بدون اينكه متوجه شويد دور خودتان خواهيد چرخيد و وقتي متوجه تلاش بيهودهتان خواهيد شد كه از تشنگي و خستگي به مرز هلاكت رسيدهايد. آن وقت است كه تنها امدادگران سرخپوش ميتوانند نجاتبخش شما باشند تا دوباره حس زندگي را لمس كنيد. امداد و نجات در كوير يكي از فعاليتهاي امدادگران هلالاحمر است. سرخپوشان در گرما و سرما بيپروا به دل كوير برهوت ميزنند تا جان يك انسان را نجات دهند. آنها با تجربه و آگاهي گمشدگان و گرفتاران در سراب كوير را نجات ميدهند و زندگي دوباره به آنها ميبخشند.
امداد در گرماي 50درجه
روحاللهاسكندري /37 ساله
تخصص: مسئول پايگاه
و داراي درجه ايثار
امدادرساني در كوير از دشوارترين عملياتهاي نجات است. چون كوير، سرسخت و بيشتر وقتها نفوذناپذير است. اين خصلت كوير شرايط را براي هر انساني دشوار ميكند تا جايي كه حتي قويترينها را هم به زانو درمي آورد. اما در عين حال عشق به خدمت و کمک به همنوع، همه اين مسائل را برايمان آسان و دلپذير ميكند. پايگاه ما در يكي از نقاط پرحادثه كوير قرار دارد.
لحظه زيبا و شيرين در كوير زماني است كه حادثهديدهها را زنده پيدا ميكنيم و وقتي تلخ ميشود كه فردي از دست ميرود. بيشتر حادثهها در كوير بر اثر بياحتياطي و بیتوجهی به اصول كويرنوردي اتفاق می افتد.
يك بار در اواسط تابستان از مركز اعلام كردند 2جوان چند روز است براي گردش به كوير رفتهاند ولي هنوز بازنگشتهاند. احتمال ميداديم فاصله زيادي را در كوير حركت كردهاند و با توجه به اينكه تجهيزات كمي همراهشان بود هرلحظه خطر مرگ آنها را تهديد ميكرد. بلافاصله درخواست بالگرد امداد كرديم و در نزديكترين محدوده احتمالي پياده شديم. هوا بسيار گرم بود و به حدود 50درجه بالاي صفر ميرسيد. شرايط بسيار سخت بود و با جيره آبي كه همراهمان بود فقط ميتوانستيم لبمان راتر كنيم. چند كيلومتر كه حركت كرديم ماشينشان را پيدا كرديم ولي اثري از آنها نبود. ظرفهاي خالي آبي كه در ماشين بود حكايت از اتمام ذخيره آبشان داشت. هر كدام به يك طرف رفتيم. اميدوار بوديم كه آنها را زنده پيدا كنيم. ساعتها دنبالشان گشتيم تا بالاخره بعد از 12ساعت جست وجو پيكر بيجان آن دوجوان را در فاصله چند ده كيلومتر از يكديگر پيدا كرديم. آنها از شدت تشنگي به دنبال سراب به جلو حركت كرده
و در نهايت جانشان را از دست داده بودند.
جانمان فداي هموطنانمان
وحيد قادري/23 ساله
تخصص: نجاتگر سوم و كويرنورد حرفه اي
كوير به ظاهر سرسخت از نظر گردشگران جاي مناسبي براي تفريح است. اين نگاه درست است ولي اگر بدون آگاهي وارد كوير شويم و ندانيم در شرايط مختلف چه كنيم با مشكلات زيادي روبهرو خواهيم شد و ممكن است جانمان را از دست بدهيم. ما، امدادگران كوير حاضريم براي نجات افراد جان خود را فدا كنيم. از ابتداي هر عمليات تنها موضوع بااهميت براي ما نجات جان افراد است كه گاهي اين موضوع بيقراري عجيبي در ما ايجاد ميكند. يكبار خبردار شديم يك خانواده در كوير گرفتار شدهاند. بلافاصله تجهيزات را برداشتيم و به طرف محل حادثه حركت كرديم. خودروی امدادي را نزديك گرفتارشدگان پارك كرديم. چون زمين بسيار سست بود و خودروی آن خانواده در حال فرورفتن در خاك بود. افرادي كه در ماشين بودند از شدت ترس هيچكاري نميتوانستند انجام دهند. اگر از ماشين پياده ميشدند خودشان هم در خاك فرو ميرفتند. به هرترتيبي بود سيم كشنده را به ماشين وصل كرديم. يكي از امدادگران كه مأمور اين كار شده بود تا زانو در خاك بود و به سختي به طرف ماشين گام بر ميداشت. هر لحظه امكان داشت زمين خالي شود و امدادگر و خانواده در خاك مدفون شوند. كل عمليات 5ساعت طول كشيد ولي انگار يك عمر گذشت و بالاخره موفق شديم خانواده را نجات دهيم.
بدون سرعت عمل، نجاتی در کار نیست
ابوالفضل يوسفي/27 ساله
تخصص: نجاتگر يكم و كويرنورد حرفهاي
نخستين نكتهاي كه در امداد كوير اهميت دارد سرعت عمل است؛ موضوعي كه مرتب تمرين ميكنيم تا در عملياتها بتوانيم سرعت عمل بالايي داشته باشيم. بارها در ساعتهاي غيرشيفت همراه تيم به كويرنوردي ميرويم تا از نظر توان جسمي و فني آمادهباشيم. كار در هلالاحمر بخشي از زندگيمان شده است.
يك بار از مركز اعلام كردند كه 4دانشجو در محدوده درياچه نمك گم شدهاند. بلافاصله به طرف محل تعيين شده رفتيم. ولي كسي در محل نبود. وجب به وجب منطقه را جست وجو كرديم تا اينكه دانشجويان را كنار يك حفره در حالي كه بيهوش شده بودند پيدا كرديم. با مقدار آبي كه همراه داشتيم آنان را به هوش آورديم و در حالي كه دو به دو زير بغلشان را گرفته بوديم به طرف جاده حركت كرديم. خستگي و گرما به شدت حال ما را برهم زده بود. چشمانمان سياهي ميرفت ولي بالاخره آنها را نجات داديم. در مسير بيمارستان، اقدامات پزشكي و مراقبتهاي امدادي را انجام ميداديم. حالشان چندان خوش نبود و لحظه به لحظه بدتر ميشد. به بيمارستان كه رسيديم دكتر گفت اگر چند دقيقه ديرتر ميرسيديم و اقدامات امدادي در مسير انجام نميشد از شدت گرمازدگي و كاهش شديد آب بدنشان، هر 4نفرشان از دست ميرفتند.
وظيفه سنگين لباس سرخ
ابوالفضل كوهي/21 ساله
تخصص: نجاتگر سوم و كويرنورد حرفهاي
براي يك امدادگر فرقي نميكند در كجا خدمت كند. چون رسالتي كه اين پيراهن سرخ به وجود ميآورد نجات و در آغوش گرفتن انسان در سختترين شرايط است. بخشي از عملياتهاي پايگاه امدادي معصوميه، امداد جاده است. متأسفانه گاهي افرادي كه تخصصي در زمينه امداد ندارند اما تصور ميكنند ميتوانندكاري انجام دهند در زمان حادثه دخالت بيجا ميكنند و قبل از رسيدن امدادگران كارهايي انجام ميدهند كه باعث آسيب جدي به مصدوم ميشود. براساس تجربهام سعي ميكنم هنگام وقوع حادثه قبل از همكارانم يكسري وسایل و تجهيزات بردارم و به محل حادثه بروم تا افرادي كه بيهيچ مهارتي تلاش ميكنند به مصدومان كمك كنند را از محل حادثه دور كنم. خيلي وقتها اين كارم كمككننده بوده است. چون وقتي به محل حادثه رسيدهام ديدهام كه فردي ميخواهد به شكل غيراصولي مصدومي را جابهجا كند كه بلافاصله جلويش را گرفتهام. يك بار در مسير قمـ تهران تصادف شديدي رخ داده بود. ما در كوتاهترين زمان به محل حادثه رفتيم. مصدوم را پياده كرديم و اقدامات اوليه را انجام داديم و به سرعت به طرف بيمارستان حركت كرديم. در مسير مرتب علائم حياتياش را چك ميكردم. دكتر در بيمارستان ميگفت كه اگر كوچكترين اشتباهي در جابهجايي اين فرد اتفاق ميافتاد او تا آخر عمر بايد روي ويلچر مينشست. در آن حادثه 2نفر از هموطنانمان جانشان را از دست دادند كه اين، خيلي ناراحتكننده است ولي نجات آن فرد بسيار خاطره انگیز و عالي بود.
كيلومترها مصدوم را كول كردم
محمد تجويدي/50 ساله
تخصص: نجاتگر يكم
و كويرنورد حرفه اي
در بسياري از عملياتهاي نجات در كوير حضور داشتهام و اين محدوده را مثل كف دستم ميشناسم. يكبار مركز، مفقودي يك پدر و پسر را اعلام کرد. آنها در محدوده درياچه نمك گم شده بودند. پسر، دانشجوي رشته نقشهبرداري بود و ميخواست از آن محدوده براي پروژه دانشگاهي نقشهبرداري كند و به همين دليل همراه پدرش به آنجا رفته بودند كه در راه بازگشت مسير را گم میکنند و فقط دور خود ميچرخند تا اينكه سوخت ماشينشان تمام ميشود. بيدرنگ به طرف محل حادثه حركت كرديم. چون پسر نقشهبردار بود نقطه دقيق را اعلام كرده بود. تا جايي كه امكان داشت با ماشين رفتيم و بقيه را پياده طي كرديم. حدود 5ساعت طول كشيد تا آنها را پيدا كرديم. وقتي به پدر و پسر رسيديم، پدر از شدت گرمازدگي و بيآبي بيهوش شده بود و پسر هم حال چندان خوشي نداشت. اقدامات اوليه را كه انجام داديم حال پسر كمي بهتر شد. اما پدر همچنان بی حال بود. مجبور شديم تا ماشين امداد كه حدود 15كيلومتر با آن فاصله داشتيم آنها را كول كنيم. در مسير مرتب علائم حياتيشان را بررسي ميكرديم. چندين بار نزديك بود از شدت خستگي از پا درآييم. پسر هم در اواسط راه به زمين افتاد كه او را كول كرديم. زانوهايمان ديگر قدرت حركت كردن نداشت. شنزار بيابان و وزن بالای آنها هر لحظه توان جسمي ما را ميگرفت. از طرفي تنها دوبطري آب داشتيم. چون همراه بردن آب زياد در كوير به جز حمل وزن اضافه و كند كردن حركت، عایدی ديگري ندارد. بالاخره به ماشين امداد رسيديم. پدر و پسر را نجات داديم و به شهرشان فرستاديم ولي حدود يك هفته طول كشيد تا حال خودمان بهبود يابد.