امیر هاتفینیا روزنامهنگار
شهروند| «گریهکن نداری، وگرنه خودت مصیبتی.» این یکی از دیالوگهای مجیدِ سوتهدلان است که حالا انگار در مورد مردم قبایل غرب آفریقا صدق میکند، چون آنها با اینکه غرق در بدبختیاند، دنبال گریهکن میگردند. هرچه تعداد گریهکنها بیشتر باشد، مراسم خفنتری برپا شده است. در واقع گریه با صدای بلند برایشان افتخار میآفریند و آدمها میتوانند با آن به یکدیگر پُز بدهند.
اصلا شیونهای غیرمنتظره جزو رسم و رسوم اهالی غرب آفریقا محسوب میشود و نمیتوانند به راحتی از کنارش بگذرند. حتی اگر آنها در مراسم تدفین اشکی در بساط نداشته باشند، باید فکری به حال خودشان بکنند و با اشک فراوان حاضر شوند، چون اشک زیاد نشانه احترامِ فردِ از دسترفته است و به همین دلیل اشکنریختن قابل قبول نیست!
همین مسأله باعث شده که گریهکردن در قبایل غرب آفریقا تبدیل به یک شغل شود. افراد زیادی هرساله آموزش میبینند تا با حضور در مراسم تدفین اشک بریزند و احترام متوفی را به رخ اطرافیان بکشند!
این گریه و زاریها البته متر و معیار خاص خود را هم دارد؛ مثلا با پول بیشتر در کشوری مثل غنا میتوان گریهکنهای زیادی را در اختیار گرفت تا از اول تا پایان مراسم یکریز اشک بریزند و ناله کنند. غناییها آنقدر به نحوه برگزاری مراسم عزا اهمیت میدهند که خیلی اوقات هزینهاش از مراسم عروسی هم بیشتر میشود.
شاید شما تا به اینجای کار یاد فیلم «چند میگیری گریه کنی» خودمان افتاده باشید. فیلمی که در آن یک پیرمرد چون دوست و فامیلی ندارد، سراغ آدمهایی میرود تا بعد از مرگ به احترامش گریه کنند. برای همین، برپایی مراسم خود را به یک موسسه تشریفات مجلس واگذار میکند، چراکه دنبال «شکوهمندترین مراسم ختم ممکن» است.
این فیلم سال 84 ساخته شد و در زمان اکران برای بسیاری جالب و خندهدار بود. در واقع پیش از ساخت این فیلم کمتر درباره موسسات برگزارکننده مراسم ترحیم حرفی به میان آمده بود.