فاطمه عسكري نيا- خبرنگار | همه راهها در عملياتهاي حساس جستوجو و نجات در آبهاي خروشان و پرتلاطم به يك نام ختم ميشود؛ بهمن پرورش. غواص شجاع كرمانشاهي كه به جادوگر آبها شهرت يافته، تقريباً نيمي از عمرش را صرف نجات انسانها كرده است. پرورش 28 سالي از عمرش را زير آبهاي آرام و نا آرام درياها و رودخانههاي خروشان در پي عزيزان مردم گشته تا خانوادهها عزادار را از چشم انتظاري درآورد. آقا بهمن از سال 79 به عضويت جمعيت هلالاحمر درآمده و از آن سال تاكنون در مقام يك امدادگر توانسته غريقهاي زيادي را از آبهاي خروشان زنده و مرده بيرون بكشد. با او كه تنديس مهر از كنوانسيون حقوق بشر گرفته و بهعنوان سفير صلح چند سالي است فعاليت ميكند از زندگي سايه به سايه خطر حرف زديم.
آغاز سال جديد با خبرهاي ناگواري از
غرق شدگي در رودخانههاي كرمانشاه و ايلام همراه بود. گويا شما عيد دشواري را پشت سر گذاشتيد.
بله نوروز امسال يكي از ايام پركار برايم بود. ايامي كه در كنار ديگر امدادگران جمعيت هلالاحمر با اشك و لبخند خانوادههاي بسيار گره خورد و خاطرهساز شد.
در چند عمليات نجات شركت داشتيد؟
امسال هم مثل همه سال تعطيلات نوروز را در كنار تيمهاي امدادگر جمعيت هلالاحمر گذرانديم. در اولين عمليات، جمعيت هلالاحمر پاوه از مفقود شدن نوجوان 17 سالهاي به نام كيارش غلامي در حاشيه رودخانه سيمره خبر داد. من سريعاً در محل حاضر شدم و هرچند شواهد و تجاربكاري من حكايت از غرق شدن اين نوجوان ميداد اما خانوادهاش اصرار بر زنده بودن فرزندشان داشتند. عمق رودخانه بسيار زياد بود و من 2 كپسول در اين عمليات خالي كردم. 5 شبانهروز در تنگه باستاني شيريز جست وجو كرديم تا اينكه خانواده آن نوجوان مانع از ادامه عمليات جستوجو شدند. بالاخره بعد از تعطيلات نوروزي پيكر غريق روي آب آمد. در پنجمين روز سال نو هم خبر غرق شدن نوجواني در استان ايلام به من رسيد كه بعد از حضور در روستاي سرچم توانستم شبانه پيكر نوجوان 12 سالهاي را در تاريكي مطلق و جوش و خروش رودخانه بيرون بياورم.
پس روزهاي تلخي راگذرانديد. خاطره شيريني هم در اين ايام اتفاق افتاد؟
خوشبختانه من حدود 11 سالي است كه طرح پيشگيري از غرق شدگي را تحت عنوان گشت حوادث آبي در استانهاي كشور زير نظر جمعيت هلالاحمر اجرا ميكنم. طرحي كه ضمن آگاهيبخشي و اطلاعرساني به مردم زمينه كاهش حوادث را فراهم ميكند. امسال اين طرح در استان لرستان اجرا شدو خوشبختانه شاهد يكي از نتايج مثبت آن با نجات ميلاد قاسمي در روز 13 فروردين در خرمآباد بوديم. وقتي اين فرد را توانستيم زنده نجات دهيم و موجب شادي خانوادهاش شويم، خستگي روزهاي سخت اين ايام از تن ما بيرون رفت.
جادوگر آبهاي ايران چه كرده كه به اين لقب شهرت يافته است؟
من علاوه بر اينكه در عمليات امدادي بيش از صدها غريق را نجات دادهام تاكنون بيش از 101 نفر را در عملياتهاي امداد و نجات هلالاحمر اعم از سوانح، تصادفات جادهاي، آبي و كوهستاني نجات دادهام.
چطور غواصي و نجات انسانها از آبهاي خروشان به حرفه و علاقه شما تبديل شد؟
خيلي اتفاقي در اين مسير قرار گرفتم. ماجرا برميگردد به سال68. آن موقع 19 ساله بودم و همراه جمعي از دوستانم از جمله رضا ميهنپرست به سراب «خضرزنده» كرمانشاه رفته بوديم. خيلي اتفاقي تيوپ ما برگشت و دوستم كه شنا هم بلد نبود كم مانده بود غرق شود. آن زمان من تنهاكاري كه كردم رضا را به سمت قسمتهاي كم عمق هدايت كردم و توانستم او را نجات دهم. حس و حالي كه در آن زمان از بابت نجات رضا داشتم وصف نشدني بود. همين تجربه و حس در موارد ديگر هم تكرار شد تا جايي كه امروز 28 سال از فعاليتهاي رسمي و غيررسمي من در اين حرفه ميگذرد.
از وقتي عضو جمعيت هلالاحمر شدهايد فعاليتهاي امداديتان هم بيشتر شده؟
بله. الان 19 سالي ميشود كه عضو جمعيت هلالاحمر هستم و اين مسأله باعث شده تا به محض وقوع هر حادثهاي مسئولان و كارشناسان جمعيت در وهله نخست به من اطلاع دهند. حس خوبي كه بعد از كمك به خانوادهها در پيدا كردن اجساد عزيزانشان به من دست ميدهد باعث شده در تمام اين سالها از اين كار خسته نشوم و بادشواريها و خطراتش كنار بيايم.
زابليها به شما رستم ثاني ميگويند، چرا؟
اين لقب وقتي به من داده شد كه موفق شدم سه غريق در چاههاي «نيمه» زابل را نجات دهم. مسئولان استاني براي نجات اين افراد 150 ميليون تومان جايزه گذاشته بودند. غواصهاي حرفهاي زيادي تلاش كردند اما نتيجه نگرفتند چراكه چاهها 47متر عمق داشتند و سرد و تاريك بودند. من در طول 5 روز توانستم سه غريق از كارگران اداره
آب و فاضلاب را از چاههاي نيمه بيرون بكشم.
پس جايزه را برديد؟
بعد از انجام كار همه، اين جايزه تعيين شده را فراموش كردند.
چرا ميگويند شما ناجي اقوام ايراني هستيد؟
اين لقب را به خاطر اينكه من ناجي غريقهايي از تمام قوميتهاي ايران بودهام به من دادند. از بلوچ و زابلي و تركمن گرفته تا بختياري، كرمانج، لر، عرب، مازني، فارس، گيلاني، شاهسون، قشقايي ترك و كرد.
تا به حال به چند شهر و استان براي امدادرساني سفر كردهايد؟
من تا به حال به 22 استان كشور و 103 شهر براي بيرون كشيدن اجساد غرقشدگان سفر كردهام و امدادرساني داشتهام. علاوه بر اين در خطوط مرزي ايران، افغانستان، عراق، پاكستان، ارمنستان و جمهوری آذربايجان نيز تن به آبهاي خروشان براي بيرون كشيدن غريقها زدهام.
اين فعاليتها حتماً همراه با خطرات جاني زيادي براي شما بوده است.
قطعا اينطور است. من تا به حال 33 بار به بدترين شكل ممكن مرگ را تجربه كردهام و رهايي از مرگ را در اين جريانات لطف خدا ميدانم و بس. جالب است بدانيد من 17 بار در مناطق جنگي و پر از مين تن به آب زدهام، مناطقي كه همه ميگفتند رفتنم با خودم و برگشتنم با خداست.
مجروحيتي هم كه داريد يادگار اين مناطق است؟
خير. اين مجروحيت برميگردد به سال 67. ساعت 11 صبح 4 مرداد همين سال هواپيماهاي متجاوز عراقي پايگاه هوايي شهيد نوژه را مورد تهاجم قرار دادند. بمبهاي زيادي آن روز در آشيانه هواپيماها ريخته شد. بمبهايي كه با چتر فرود آمدند و در فاصلههاي زماني مختلف بعد از فرود منفجر ميشدند. يكي 20 دقيقه بعد، يكي هم 30 دقيقه بعد منفجر ميشد. براي نجات هواپيماهاي اف 4 چارهاي نداشتيم جز اينكه اين بمبها را با دست جمع كنيم. در حين پاكسازي متأسفانه يكي از بمبها منفجر شد و همگي مجروح و مصدوم شديم. گرچه زخم مجروحيت بر تن بچههاي ناجي جراحتهايي انداخت اما اين كار ما باعث شد كه هيچ يك از هواپيماهاي اف 4 ما آسيب نبيند.
اما جانبازي شما در جايي ثبت نشده است؟
بله. علتش هم بر ميگردد به حادثهاي كه يك روز بعد از اين اتفاق رخ داد. دقيقاً همان روز عمليات مرصاد عليه منافقان تا محدوده كرمانشاه پيش آمده بود. من و يكي ديگر از بچهها براي كمكرساني به خانوادههايمان و ديگر كرمانشاهيها در حالي كه تركش در بدن داشتيم به كرمانشاه برگشتيم. همين مسأله باعث شد كه در آن دوران به خاطر درگيري ما با اين جريانات جانبازيمان جايي ثبت نشود. اما اين رويداد در كتاب نبرد ستارگان هوايي توسط تيمسار اينانلو در صفحه 117 به روي كاغذآمده است.
بيشترين كار غريق نجاتي را در كدام استان انجام دادهايد؟
در لرستان. در اين استان حدود 61 نفر را در عملياتهاي مختلف نجات دادم. علاوه بر اين غريقهاي زيادي را در استان نجات دادم چون استان لرستان رودخانههاي خروشان زيادي دارد.
در ميان غريقها آدمهاي مشهوري را هم از آب بيرون كشيدهايد؟
بله. جواد قرباني، قهرمان تيم قايقراني تكاب در آذربايجان غربي و صادق حسني، قهرمان بوكس نيروهاي مسلح، شادي سرخيل، قهرمان قايقراني جهان در تالاب انزلي، مرتضي رضايي مهر، قهرمان پاركور كشور، براگجر طهماسبيان
ابر مرد كوههاي ايران از افراد مشهوري بودند كه نجات دادهام.
در ازايكاري كه انجام ميدهيد حتماً دستمزد خوبي هم ميگيريد؟
خير. تمام فعاليتهايم براي رضاي خداست و تا به حال براي نجات هيچ غريقي مبلغي را دريافت نكردهام. اصلاً ماهيت كار امدادگر داوطلب در جمعيت هلالاحمر همين است. حتي با وجود پيشنهادهاي خيلي چشمگير، هرگزكاري را تا به حال براي پول ا نجام ندادهام. در تمام طول اين سالها حتي با امكانات شخصي خودم به امدادگري پرداختهام بهطوريكه امروز تمامي تجهيزاتم فرسوده است و همين مسأله باعث شده تا اغلب در جريان امدادرساني جان خودم هم تهديد شود.
خانوادهتان با فعاليتهاي شما مخالفتي ندارند؟
من پدر 2 دختر و يك پسرم. برخي از سالها ميشود 130 شبانهروز از خانه و زندگي دور باشم. خانوادهام با وجود همه دلتنگيها ميدانند كه كار ما براي خداست و خدا حافظ آنها در زندگيست براي من.
درخواستي هم از مسئولان هلالاحمر داريد؟
درست است من يك امدادگر داوطلب هستم اما براي ارایه خدمات بهتر به مردم سرزمينم نيازمند تجهيزات به روز و نو هستم. اكثر تجهيزات من مربوط به دوره جنگ است و هر لحظه جان و سلامتي مرا تهديد ميكند. تنها درخواستم از مسئولان كمك به من براي به روز كردن تجهيزات غواصيام است.
فكر كنم هر كدام از القاب شما قصهاي براي خودش دارد. لقب پتروس فداكار ايراني هم بايد قصهاي شنيدني داشته باشد.
بله هر كدام از القابي كه مردم به من دادهاند به خاطر ماجرايي بوده كه من در دل آن توانستهام به مردم خدمت كنم. اين لقب را بعد از مسدود كردن دريچه سد كنگرسومار گرفتم. دهانه يكي از دريچههاي سد به خاطر يك ميلگرد 33 سانتي متري باز مانده بود. باز بودن دريچه باعث شده بود تا در يك شبانهروز چيزي حدود 21 ميليون و 600 هزار ليتر آب از بين برود. براي مسدود كردن دريچه چارهاي جز ايجاد يك كارگاه در زير سد نداشتم. كار سختي بود بايد كار در تاريكي مطلق دنبال ميشد. براي انجام كار بايد 9متر از ديواره سد پايين ميرفتم. بعد 2متر افقي و 2متر عمودي شنا ميكردم تا بتوانم دريچه 60 در 60 را ببندم. براي اين كار بيش از 20 بار در تاريكي مطلق به انتهاي سد رفتم و برگشتم تا بتوانم كيسههاي گچ و پتو را در مقابل دريچه جاگير كنم. موفقيتآميز بودن كار در آن شرايط و بسته شدن دريچه باعث شد تا مردم منطقه و مسئولان به من لقب پتروس فداكار را بدهند. اين بينظيرترين كار غواصي بوده كه انجام دادهام.