شهروند| حادثه که رخ میدهد، آسیبهای روحی، جسمی و مالی فراوانند. فرقی ندارد سيل آمده، يا طوفان و سونامي خانهها را خراب كرده، عده زيادي خودشان را به آنجا ميرسانند تا هر كاري از دستشان برميآيد، انجام بدهند ولي شايد خيلي از اين افراد ندانند روبهرو شدن با آدمهايي كه خانه و اموال و از همه مهمتر عزيزانشان را از دست دادهاند، چه حسي دارد. حتي امدادگرهايي كه اين شرايط را قبلا تجربه نكردهاند، ممكن است واكنشهايي نشان بدهند كه براي خودشان هم قابل پيشبيني نيست و بعد از آن هم به بيماريهاي روحي دچار شوند. البته عدهاي هم هستند كه كنترل اعصابشان را از دست نميدهند و سعي ميكنند به افراد حادثهديده آرامش بدهند ولي بسياري از كارهاي معمولي كه براي آرامكردن بازماندهها انجام ميشود، اصولي نيست و نه تنها دردي را درمان نميكند، بلكه اختلالات رواني شديدي در آنها به وجود ميآورد.
غم چطور يك بيماري ميشود؟
بازماندههاي يك حادثه از دقايق نخست تا زماني كه به زندگي عاديشان برگردند، واكنشهاي مختلفي نشان ميدهند. آگاهی از این واکنشها به ما كمك ميكند که حالات رواني آنها را در هر مرحله بشناسيم:
تماس با ضربه
زمان: دقایق اول بعد از حادثه
علایم: ترس و وحشت، بهتزدگی، گیجی و درماندگی، عدم قدرت انجام هر کاری
قهرمانگرایی
زمان: ساعات اولیه وقوع حادثه
علایـم: عصبـــانیـت و تحریکپذیری، گستاخانه و بیپروا عملکردن، داشتن انگیزه قوی براي کمکرسانی به دیگران
فراموشی غم
زمان: حدود یک هفته تا یک ماه بعد از حادثه
علایم: آرامش موقت و گذرا و امیدواری
روبهرو شدن با واقعیت
زمان: 2 تا 3 ماه بعد از حادثه
علایم: افسردگی، خستگی و درماندگی، احساس تنهایی، یأس و ناامیدی، اضطراب
سازماندهی مجدد
زمان: 6 ماه تا یک سال بعد از حادثه
علایم: بازسازی روانی خود و دوبارهساختن زندگی، اتکا به خود