شهروند| آخرین روزهای سال 95 بود که یک حادثه کام همه را تلخ کرد. در روزهای پرهیاهوی آخر سال وقتی مردم درحال تهیه و تدارک برگزاری سال جدید و جشن نوروز بودند، افشین یداللهی، شاعر و ترانهسرا همراه با همسرش به طرز دلخراشی در یک سانحه رانندگی جانش را از دست داد. در همان روزهای نخست شایعاتی درباره مرگ افشین یداللهی و همسرش مطرح شد، اما آرش برادر 48 ساله افشین خط بطلانی روی همه حاشیهها کشید و گفت که مرگ برادرش تنها یک حادثه بوده است، ولی پرونده این تصادف در مراجع قضائی درحال بررسی است. یکلحظه بیاحتیاطی و یک آن غفلت باعث شد افشین و همسرش در اثر برخورد یک کامیون از پشت کشته شوند. حوالی ساعت 3 صبح آن روز افشین یداللهی همراه همسر و برادر همسرش درحال بازگشت از هشتگرد به تهران بودند که کامیون حامل شکلات که از تبریز به مقصد مشهد در حرکت بود، از پشت بشدت با خودروی آنها برخورد میکند. این شاعر و ترانهسرا به دلیل شدت تصادف ضربهمغزی شد و جان سپرد. همسر افشین چند روزی در بیمارستان مقاومت کرد، اما درنهایت او هم 15فروردین ماه جان باخت؛ درحالیکه فقط چند هفته از ازدواج آنها گذشته بود.
حالا بیش از 16 ماه از آن حادثه میگذرد، اما هنوز خانواده افشین با رفتن نابهنگام او کنار نیامدهاند. تنها برادر او که اتفاقا از اهالی مطبوعات هم هست، بیش از همه نبود افشین را احساس میکند. خودش میگوید: «افشین آدم بزرگی بود، هم در شعر و ادبیات و هم در طبابت، همین شد تا او را طور دیگری دوست داشته باشم. وابستگی عاطفی خاصی به او داشتم. اما افسوس که زود رفت.» آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی «شهروند» با آرش یداللهی است:
به نبود افشین عادت کردهاید؟
عادت که نه. مرگ او غم بزرگی برای همه ما بود. ضمن اینکه من از لحاظ عاطفی به برادرم نزدیک بودم. همین مسائل باعث میشود جای خالی او همیشه برای ما احساس شود.
شما چطور از آن تصادف و مرگ برادرتان مطلع شدید؟
صبح چهارشنبه بود. 25 اسفند 95 تلفن همراهم زنگ خورد و همسرم ماجرا را به من گفت.
یعنی از طریق تلفن مرگ افشین را به شما اطلاع دادند؟
نه همسرم به من گفت که افشین تصادف کرده. توضیحات دیگری به من نداد. البته او خودش هم درست از اصل حادثه خبر نداشت. او از طریق دوستان افشین در جریان تصادف آنها قرار گرفته بود. بعد هم با من تماس گرفت و موضوع را اطلاع داد. من هم بلافاصله به بیمارستان رفتم. وقتی به آنجا رسیدم متوجه شدم که او فوت کرده و همسرش هم بشدت زخمی شده و آسیب دیده است.
شما به جز افشین برادر دیگری هم دارید؟
نه من و افشین تنها فرزندان خانواده هستیم. او متولد 47 و 2سالی از من بزرگتر بود.
پدر و مادرتان چطور از حادثه مطلع شدند؟
پدرم هم از طریق دوستان افشین فهمیده بود که در حوالی هشتگرد تصادف کردهاند. مادرم هم سالها پیش فوت کرده است.
پس پدرتان بعد از آن حادثه حسابی تنهاتر شد؟
هم تنها، هم داغدار. به هرحال مرگ و داغ فرزند سخت است. من جای پدرم نیستم و هیچ وقت هم نمیتوانم حال او را درک کنم، اما میدانم که تحمل داغ فرزند کار آسانی نیست. او واقعا بعد از رفتن افشین از لحاظ روحی اذیت شد. هنوز هم به یاد او هست، همه ما به یاد افشین هستیم، خب اما هیچ کسی پدر و مادر نمیشوند. پدر با حادثهای که برای افشین و همسرش اتفاق افتاد، خیلی تنها شد.
آخرین بار چه زمانی به مزار او رفتی؟
حدود سه هفته پیش بود، علاوه بر مناسبتهای خاص، ماهی دوبار به مزار او میرویم.
در این مدت پیش آمده که در جایی یا زمان خاصی به یاد او باشی؟
همانطور که گفتم من رابطه عاطفی خاصی با او داشتم. بارها و بارها دلم هوای افشین را کرده، اما خب چه میشود کرد، او از پیش ما رفت.
در این مدت در خواب یا رویا افشین را ملاقات کردهای؟
بله، چندباری خواب برادرم را با جزییات کامل دیدم. برای خودم هم جالب بود، اما به دلایل شخصی نمیتوانم درباره آن صحبت کنم.
همان روزهایی که خبر این حادثه منتشر شد، شایعاتی درباره عمدی بودن آن تصادف هم در شبکههای اجتماعی مطرح شد.
وکیل پرونده، پیگیر است. روال قضائی هم طی شده، اما هنوز پرونده درحال بررسی است، نتیجه قطعی اعلام میشود.
خانواده آن راننده کامیون هم در آن حادثه آسیب دیدند؟
آن روزها من هم شنیدم که از خودرو به بیرون پرتاب شدهاند، ولی تا جایی که اطلاع دارم خوشبختانه آنها در سلامت هستند.
شما بعد از آن حادثه راننده کامیون را از نزدیک دیدید؟
درست خاطرم نیست، اما فکر میکنم در مراسم ختم و یادبود افشین حضور داشت.