لیلا مهداد| از دركه وارد ميشوي پيشخوان چوبي رو به خيابان با پنجره و چراغهاي مطالعه سبزرنگ در كنار گلدانهاي پيچك و صندليهاي كوتاه تصویر دلنشینی را قاب گرفتهاند. صندلیها بیاعتنا، پشت به کاناپه مشکی چیده شدهاند و انگار نشستهاند به تماشا. صندوقهاي قديمي قرمز، نقش ميزها را بازي ميكنند، کتابها، تزیین روی صندوقهاست که در همسایگی دوربينهاي قديمي و كاسه نوارهاي گرامافون، خانه کردهاند. گرامافون قديمي گوشه دنجي را از آن خود کرده و تلويزيون كوچكي كه پدربزرگها از آن خاطره زیاد دارند، گوشهای نشسته و مشتريها را میپاید.
«اين مكان به دوربين مدار بسته مجهز است.» این جمله را قاب گرفتهاند و گوشهای از دیوار چسباندهاند. این تصویر، اما تصویر تمام کافهها نیست، حالا کافههایی با دکوراسیون سنتي در كنار کافههای مدرن و كلاسيك به رقابت پرداختهاند. كافههايي كه پنجرههایي با شيشههاي رنگي را با پردههاي حرير پوشاندهاند تا نور آفتاب روي ميزهاي گرد و كوچك با رنگهايش خودنمايي كند. سنتيها از هرچيز قديمياي بهره بردهاند تا شما را به دوران پدربزرگها و مادربزرگها ببرند. از ليوانهاي بلند گرفته تا راديوهاي قديمي و كوزههاي آبي و سبزي كه كنار اين كافهها جاخوش كردهاند و بعضياوقات گلداني را هم در دل خود جاي دادهاند. در منوي اين كافهها، در كنار قهوهها و نوشيدنيهاي وارداتي، شربت گلاب، بهارنارنج، سكنجبين و خاكشير جاخوش كردهاند تا طعم روزگاران دور را به مشتریها بچشانند. اين كافهها با دكوراسيوني كه انتخاب ميكنند، به مشتريها ميگويند پشت ميز كافه ما بنشينيد، نه آن یکی کافه!
چوب، حس زندهبودن ميدهد
«كافه يعني كمي آرامش، فقط همين» اين برداشت «حميد» از كافه است. حمید دانشجوي برق اراك است که از همان دوران در كنار درس، كافهداري هم ميكرده: «دانشجو بوديم و ميخواستيم در كنار دانشگاه، كاري هم داشته باشيم و براي همين شديم كافهدار.» كافهدارهايي كه حتي بلد نبودند چاي دم كنند و كافه «سرخه» را از دو دانشجويي كه فارغالتحصيل شده بودند و ميخواستند به شهرشان برگردند، گرفته بودند. «ما اول كافه زديم و بعد فوتوفن كار را ياد گرفتيم، البته كارمان خوب گرفت. اين داستان براي سال90 است و حالا شريك قبليام آنجا را اداره ميكند و من هم از دنياي برق گذشتم و كافهداري را ادامه دادهام و كافه خودم را دارم؛ كافه سانست يعني غروب آفتاب.» كافهاي كوچك و نقلي با دري چوبي كه هنگام بازشدن به ميزهاي كوچك مربعي شكل و چوبي روسي میرسد. سقف و ديوارها ردي از چوب دارند، پیشخوان هم از همان جنس است و سینیها را هم به میهمانیاش دعوت کرده. ميزوصندليهاي تكنفره روبه خيابان چيده شدهاند و پشتسرشان ميزهاي دونفره جا خوش كردهاند و در انتهاي كافه ميزهاي سه يا چهارنفره را ميشود ديد. موسيقي ايتاليايي فضاي نسبتا تاريك كافه را پر كرده و صندليهاي كوتاه و كوچك چوبي به تشكچههاي رنگي كه با رنگ چوب همخواني دارند، مجهز شدهاند تا مشتري احساس راحتي بيشتري كند.
«چوب مثل یک موجود زنده است و كافهها نياز دارند زندگي در آنها جريان داشته باشد و زندهبودن چوب به اين مسأله كمك ميكند.» حمید اینها را میگوید. مردم اغلب براي استراحت و معاشرت به كافه ميروند تا در كنار صرف قهوه، نوشيدنيها و خوراكيها از فضا هم بهره ببرند و اين وظيفه مدير كافه است که اين فضا را فراهم کند، از تم و رنگ گرفته تا وسايل و مبلماني كه از آنها استفاده ميكند و تمام اينها بايد حرفي براي گفتن داشته باشند. «دكوراسيون كافه، ایده میخواهد، البته بعضي كافهدارها از كافههاي ديگر كپيبرداري ميكنند اما بهترين كار اين است كه ايده داشته باشد و ايده خودش را پياده كند. همين كپيبرداري است كه باعث شده ما اينهمه كافه با ديزاينهاي مشابه را ببينيم؛ كافههايي با تمهاي سنتي كه خيلي مد شده تا جايي كه آدم زده ميشود.»
دكوراسيون كافهها ميتوانند معاصر، سنتي، مدرن، روستايي، شهري يا هرچيز ديگري باشند، البته هر تم و دكوراسيوني نيازمند همخواني رنگها، كفپوش، سقف و... است: «حس گرم و زندهبودن چوب من را ترغيب كرد تا دكوراسيون با تم چوب را انتخاب كنم، البته مشتريها از فضا خوششان ميآيد و اين جمله را خيلي از آنها شنيدهام. كافه نقلي، دنج و باصفايي است. ديزاين كافه اهميت بالايي دارد تا مشتري احساس راحتي كند و ما توانستهايم اين احساس را به مشتريهايمان بدهيم.»
آرامش حرف اول و آخر را در کافه میزند، مشتري بايد از نشستن طولاني در كافه لذت ببرد، براي همين دكوراسيون كافه بايد ساده، لذتبخش باشد و حس آرامش را به مشتري انتقال دهد، البته موسيقي هم نقش مهمي در كافه ایفا میکند. اگر سری به کافهها بزنید، میبینید که اغلبشان از آهنگهای ايتاليايي و فرانسوي استفاده میکنند تا با فضاي نيمهتاريك و آرام كافهها همخواني داشته باشد: «هر فضايي موسيقي خاص خودش را دارد. موسيقي ايتاليايي و فرانسوي مختص كافههاست و موسيقي ايراني و سنتي به درد رستورانها ميخورد. درواقع هر شغلي، موسيقي خاص خودش را ميطلبد. بيشتر كافهگردها هنرياند و بايد فضا و دكور بهگونهاي باشد كه اين قشر ميطلبند.»
دكوراسيون كافهها يكي از مباحثي است كه براي گروهي اشتغالزايي كرده است و حتی شغلي به نام كافهراهاندازها را ايجاد كرده است.«افرادي كه معماري داخلي خواندهاند ميتوانند در طراحي دكوراسيون كافهها كمك كنند، البته چندنفري هم هستند كه در اين زمينه شناخته شدهاند و به كساني كه كافه راهاندازي ميكنند معرفي ميشوند و شايد براي همين است كه اغلب كافهها شكلوشمايل يكساني دارند. اين افراد 10ميليون ميگيرند تا تنها براي كافه شما طراحي كنند و اين جدا از هزينه وسايل است، البته هر ايده با توجه به مساحت كافه و .... تفاوت دارد، البته مساحت، فاكتور اساسياي در تعيين اين قيمت دارد.»
هر كافه تم خاص خودش را دارد
کافه «لایت» بر خیابان انقلاب است. گلدانهاي سفيد بزرگ و كوچك پرگلش نخستين چيزي است كه از دور، نظرها را جلب ميكند. نزديكتر كه میشوید گلدانهای همرنگ چیده شده کنار در ورودی در جوار شمعهاي بزرگ، خودنمایی میکنند. شمعدانيها از پشت شيشه هم حس خوبي منتقل ميكنند. وارد کافه كه ميشويد با فضايي نيمهروشن روبهرو ميشويد كه صندليهاي رنگي و كاناپه كنار پنجره آنها را تزیين كردهاند. ديوارهاي آجري به رنگ سفيدند كه در سمت راست، قاب عكس كارگردانهاي بزرگ تاريخ سينما را در خود جاي دادهاند. ديوارهاي سمت چپ اما جايگاه پوسترهاي تئاتر است. پشتی صندلیها بلند است و گوشه کافه نشستهاند، جلویشان هم میزهای مربع شکل، چیده شدهاند. صندليهای كوتاهتر با میزهای گرد کوتاه، وسط كافه را پر كردهاند و چیدمان قشنگی به کافه دادهاند.كف كافه مشكي است تا با رنگ سفید صندلیها، هماهنگ باشد. به پيشخوان كه ميرسيد شيشههاي رنگي نظرها را به خود معطوف ميكنند. بطريهايي كه چاشنيهاي مختلف زنجبيلي، وانيلي، دارچيني و ... براي مزهدار كردن نوشيدنيهاي سرد و گرم آن بالا نشستهاند هم کافه را رنگی کرده.
«بابك» كافهدار است و با اين كه در رشته كامپيوتر درس خوانده اما هيچوقت در اين زمينه كار نكرده و تمام سابقه كاريش به كافهداري برميگردد: «صفر تا صد اين كار را در كافهها ياد گرفتم. علاقه به غذا من را به كافهداري رساند. خوب ياد دارم كه اول كار بدون حقوق كار ميكردم تا ياد بگيرم و بعد از مدتي حرفهاي شدم و به خاطر حرفهاي كه داشتم كافههاي مختلف من را میخواستند، حالا چندسالي ميشود كه كافه خودم را دارم. كافهداري سخت است و اگر كار را بلد نباشي ورشكستگي حتمي است. در سایت «ديوار» سرچ كنيد متوجه ميشويد كه چه تعداد كافه واگذار ميشود، البته علاوه بر كيفيت، دكور كافه هم در موفقيت دخيل است.»
رنگ مبلمان، میزها و صندلیها باید با فضا هماهنگی داشته باشد، مثلا فضاي مدرن و شهري مبلماني با جنس متال با تناژهاي قرمز و مشكي را ميطلبد در حالي كه چوب براي فضاي كلاسيك مناسب است:«كافهها اغلب مدرن، سنتي و كلاسيك هستند اما كافههايي هم وجود دارند كه از ديزاين خاصي تبعيت ميكنند مثل کافههایی که فوبتالیاند و پرچم تيمهاي مختلف فوتبال جزوي از دكوراسيون آنهاست و هميشه در آنها فوتبال پخش ميشود. بعضي از كافهها هم هنرياند با ديزايني تاريك و تيره. كافه لايت هنري است و مشتريها هم اين فضا را ميپسندند و با آن ارتباط برقرار ميكنند، البته ما به تناسب كافههاي ديگر از نور بيشتري بهره ميبريم تا مناسب اقشار مختلف باشد براي همين دوستانم به اين كافه ميآيند، همينطور خانواده، دانشجو، هنرپيشههاي تئاتر، كساني كه تئاتر ميبينند و ...»
كافه، سليقه كافهدار را به نمايش ميگذارد و تابلوهای نقاشی، گلدانهای کوچک و بزرگ، لامپ، مجسمهها و ... رنگ را در فضا به جريان در ميآورند و حركت چشم را به بازي ميگيرند. این موضوع نهتنها فضا را جالبتر میکند بلکه به محیط کافه شخصیت میبخشد: «براي راهاندازي كافه از كافهراهاندازها كمك نگرفتم. تكتك اين وسايل را با ايده خودم تهيه كردم و كنار هم چيدم. هر وسيلهاي كه ميخواستم تهيه كنم را ميگشتم تا با قيمت مناسب بخرم، البته كيفيت هم برايم اهميت داشت و با چنين شرايطي كه همه كارها را خودم انجام دادم نزديك به 100ميليون تومان هزينه كردم. در چيدمان، صندليهاي بلند را براي آدمهاي قدبلند در نظر گرفتم و صندليهاي كوتاه را براي افرادي كه قد متوسطي دارند و كاناپهام براي كساني است كه ميخواهند راحت لم بدهند و قهوهشان را بخورند. فضاي يكدست چشمنواز نيست و آدم را ياد كارهاي صنعتي و كارخانهاي مياندازد.»
بيشتر مشتريهاي كافه لايت هنريها هستند و از فضاي كافه رضايت دارند و براي همين بعضي از آنها مشتري ثابت كافهاند و نشانی از آنها را میشود روی تابلوی یادگاری کافه دید: «تصميمات خوب از تجربيات خوب ميآيند. تجربيات خوب از تصميمات بد»، یا «مرسی از فضاي زيباي كافه و غذاي خوب و نوشيدنيهاي دلچسبتان» و ...
حالا چندسالي ميشود كه كافهها هويت خود را در شهرها پیدا کرده و خودشان را به زندگی شهر سنجاق کردهاند تا جايي كه بعضيها، كافهها را یک فضای نجاتدهنده از شلوغی و استرسهای شهر میدانند؛ محلي براي ملاقات با دوستان، قهوه خوردن، كتاب خواندن و نوشتن يادداشتهاي روزانه. در كنار منوهاي جذاب و كيفيت غذاها و نوشيدنيها فضا و ديزاين كافه است كه كافهگردها را ترغيب ميكند تا بيشتر به كافه خاصي سر بزنند و همین هم میشود تا دكوراسيون يكي از مباحث مهم كافهداري به شمار رود، دکوری که اغلب تم چوبی دارد اما «بابك» ديزاين چوب را دوست ندارد: «چوب سوسك ميآورد براي همين دوستش ندارم. بيشتر مشتريها تلفيق سنتی و مدرن را دوست دارند، البته ايرانيزه كردن كافه هم جذاب است مثل كافههايي كه از وسايل سنتي استفاده ميكنند و بيشتر پاتوق میشوند. كافههاي سنتي اغلب در متراژ بالا به چشم ميخورند و در كافههاي كوچك چشمنواز نيستند.»
بیشتر كافهدارها بر اين باورند كه در كافه بايد حس زندگي جاري باشد و براي همين سعي ميكنند با وسايل و تزیينات مختلف اين حس را به وجود بياورند.«هر چيزي كه زنده باشد به كافه روح ميدهد. استفاده از گلدان، به كار بردن چوب در تزیينات و حتي آكواريوم.»
كافه يكميليارد توماني
حمامهاي زيادي كه در گذشته بوي عنبر، سدر و حنا ميدادند، امروز بوي ديزي، كباب، ميرزاقاسمي و... گرفتهاند و ميز و صندليها و گاهي پشتيهاي زنگي را در دل خود جاي دادهاند تا در كنار حوضهاي قديمي، غذاهاي سنتي و دوغهاي خنك را به مشتريان تعارف كنند؛ رستورانهايي كه حالا جاي خود را ميان مشتريان باز كرده و به رويهاي عادي در كنار زندگي صنعتي بدل شدهاند. شهرهایی مثل يزد و اصفهان و ... پر هستند از این رستورانها و کافهها. «كافه ارثيه» هم سرنوشتي مثل رستورانهاي سنتي دارد؛ كافهاي كه پيرمردها و پيرزنهاي محله سعدالسلطنه قزوين ويترين عينكها را از آن به ياد دارند و حالا فرزندان و نوههايشان پشت ميزهاي آن مينشينند تا از ميان قهوه ايتاليايي، دمنوشها و ... يكي را انتخاب كنند، البته به جز منوي دلچسب اين كافه، دكوراسيونش بهانه خوبي است براي دقايقي اطراقكردن مشتريهاي هميشگي و توريستهايي كه از مسافران قبلي تعريف آن را شنيدهاند. وارد كافه ارثيه كه ميشويد يادتان ميرود براي چه كاري آنجا آمدهايد، چون قابهايي كه عينكهاي قديمي در آنها جا خوش كردهاند، شما را به سالهاي دوري ميبرند كه از فيلمها نشانهايي از آنها در ذهن داريد. فضاي قديمي و نوستالژيكی كه با صندليهاي لهستاني همخواني خوبي پيدا كردهاند، چهارماه طول كشيده تا در كنار هم جاي مناسب خود را پیدا کنند و اين تصوير دلنشین را به نمايش بگذارند، اگرچه 800هزار تومان تا يك ميليارد تومان هزينه اين دكوراسيون شده تا وسايل قديمي و عتيقهاي همچون فرش 130ساله و قاب عكسهاي قديمي در اين كافه جمع شوند. كافهاي كه 140مترمربع مساحت را به خود اختصاص داده و همزمان ميتواند پذيراي 50 مشتري باشد. واقعيت اين است كه دكوراسيون كافه ارثيه، آن را به شهرت رسانده و كمك كرده تا يك سروگردن از كافههاي ديگر بالاتر رود.