اين روزها كه جامجهاني فوتبال در جريان است، بيش از پيش با مقوله روح ورزش و نقش آن در هويتبخشي ملي مواجه هستيم. از این نظر توجهات به تبعات شکست و پیروزی در ورزش و تأثیرش بر این هویت ملی جلب شده است. آيا ورزش جنگ است كه شكست در آن به منزله تحقير تيم و ملت شكستخورده تلقي شود؟ بهطور قطع چنين نيست. چرا؟ به يك علت ساده كه اكنون هم در فوتبال و هم در واليبال ايران شاهد آن هستيم. ديروز تيم واليبال ايران در مسابقات ليگ ملتهاي واليبال در برابر تيم صربستان مسابقه ميداد و مربي تيم ايران نيز يكي از واليباليستهاي قديمي صربستان بود. او درواقع به صورت حرفهاي در خدمت تيم ايران و عليه تيم كشورش فعاليت ميكند و هيچ احساسي هم وجود ندارد كه بخواهد در جریان هدایت تیم ایران تقلب کرده و عليه ايران و به نفع كشور خودش اقدامي انجام دهد. چند روز ديگر نيز بايد در جامجهاني برابر پرتغال بازي كنيم كه مربي تيم فوتبال ما يك پرتغالي مشهور و شناختهشده است و با تمام توان ميكوشد بر تيم كشورش پيروز شود و هيچكس هم اين دو مربي را خائن خطاب نخواهد كرد. اتفاقا آنان در پيروز شدن بر تيم كشورشان جديتر هستند تا مبادا مورد اتهام قرار گيرند. اگر ورزش يك جنگ بود، چنين افرادي كه در خدمت كشور ديگر درميآمدند، خائن محسوب شده و مستحق اعدام بودند، ولي ميبينيم كه مطلقا چنين چيزي در ورزش نيست. چهبسا شكستي كه ميخوريم از تيمي باشد كه مربي آن يك هموطن ما است و نيز چهبسا پيروزي ما به واسطه مربياي باشد كه شهروند تيم مقابل و شكستخورده است، بنابراين پيروزي و شكست در ورزش هيچ ربطي به شكست و پيروزي در جنگ ندارد. اتفاقا ورزش آمده است تا جايگزين جنگ شود و اگر روحيه و غريزه مبارزهجويي در بشر وجود دارد، آن را به جاي جنگ و خرابي و كشتار همنوعان خود، در ميدان ورزشي تخليه و رقابت را جايگزين ستيز كند. ورزش و رقابت ورزشي يك جنگ نمايشي مثل هر نمایش دیگر است و نه واقعي. همه اتفاقات درحد نمايش است و هنگامي كه تمام شد، کشتهشدههای نمایش زنده میشوند! و همه اعم از قاتل و مقتول در نمایش، با يكديگر دست ميدهند و پايان رقابت و آغاز رفاقت را اعلام ميكنند.
ورزش نهتنها جنگ نيست، بلكه ميداني براي رفع همه تبعيضهاست. كشورهاي فقير و غني، نژادهاي گوناگون، اديان مختلف، جنسيتهاي متفاوت، همه و همه در كنار هم و بدون تمايز با یکدیگر رقابت ميكنند و مقررات سخت عليه هرگونه تبعيضي اعمال و اجرا ميشود. ورزش نهتنها عليه تبعيض، بلكه عليه تقلب و دوپينگ نيز هست. ولي يكي از مهمترين اركان ورزش، قواعد روشن و داوري بيطرف است. اگر در زندگي سياسي خود همين قواعد را رعايت كنيم، بسياري از مشكلات اجتماعي و سياسي حل خواهد شد. جذابيتهاي ورزش دقيقا متأثر از ويژگيهاي ذكرشده در بالاست. اگر سياست و زندگي اجتماعي نيز تابع اين قواعد و نظارتها شوند، به همان زيبايي ورزش خواهند شد.