خسرو نظافتدوست كه قرار بود نقش جهان پهلوان، علي حاتمي را بازي كند؛ درباره نگاه حاتمی ميگويد: علی حاتمی برای این فیلم که قرار بود سه مقطع از زندگی تختی را نمایش دهد، از بازیگران بزرگی استفاده کرده بود. او میخواست تصویری واقعی نشان دهد. حاتمي 16سال درباره تختي تحقيق كرده بود و همه جزييات را به خوبي ميدانست. حتي يك هفته رفته بودند مسجد سليمان تا بدانند كه تختي در قطار ناهار چي خورده تا آن را در فيلم بگنجاند. آخرین خاطرات بازیگر نقش تختی از روزهای گریم روایتی جذاب میسازد از سلیقه علی حاتمی. نظافتدوست به «شهروند» میگوید: وقتی چشم باز کرده و خودم را در آينه ديدم، جهان پهلوان را دیدم. دلم برایش تنگ شده بود. این را به خودش هم گفتم. به چهره توی آینه. حیف شد علی حاتمی. حیف شد تختی...
پولاد امین| وقتی اول بار حدود اوایل اردیبهشت رسانهها خبر از ساخت فیلمی درباره زندگی غلامرضا تختی توسط بهرام توکلی و سعید ملکان دادند؛ چنین به نظر میآمد که این نیز یکی از بازیهای رسانهای سینمای ایران است، بهخصوص که مثل بیشتر فیلمهای ویژه یکی دوسال اخیر صحبت از سرمایهگذاری سازمان اوج در آن به میان بود و خبرسازیهای این مجموعه در این سالها روشنتر از آن بود که بشود کتمانش کرد.
با اینکه در ابتدا خبر ساخت فیلم تختی در حد شایعهای جذاب تلقی شد، اما وقتی چندی پیش اعلام شد که این فیلم با دریافت پروانه ساخت و تكميل عوامل پشت صحنه با بازی امیر جدیدی در نقش غلامرضا تختی وارد مرحله پیشتولید شده است، گمانهزنیها درباره فرجام چنین فیلمی در فضای مجازی سرعت گرفت. در حقیقت تجربه شکستخورده بهروز افخمی و دیگر تجربیات پیرامون شخصیت این قهرمان جذاب ایرانی باعث شده بود نگاهها به این فیلم عمدتا منفی باشد، بهخصوص که مواردی چون اختلاف نگاه و نگرش سازمان اوج با زاویه نگاه تختی، نوع روایت و البته دیدگاههای این کاراکتر تردیدها را دامن میزد.
سینمای ایران تاکنون دو بار برای ساخت داستان تختی دورخیز کرده؛ اولی زندهیاد علی حاتمی بود که قصد ساخت فیلمی در قالب آثار مالوفش را داشت، که اجل مهلتش نداد. در آن فیلم علی حاتمی قصد داشت از خسرو نظافتدوست که هم کشتیگیر بود و هم شباهتی غریب به تختی داشت، در نقش جهان پهلوان استفاده کند، اما فیلم به بهروز افخمی به ارث رسید و او نیز ترجیح داد از محمدعلی فردین در نقش تختی استفاده کند. اما وقتی این کار به نتیجه نرسید، به جای آزمودن روشهای دیگر ترجیح داد کاراکتر تختی را از فیلم حذف کند و ساختار فیلمش را بنا کند روی معماهای آشکار و نهان زندگی تختی که نتیجه کمترین شباهتی به تختی علی حاتمی نداشت...
بعد از آن دو فیلم در تمام این سالها هنر ایران تنها دو تلاش در این مورد به انجام رسانده است؛ اولی فیلم مستندی است به نام شهسوار؛ كه نقش تختي را به مجيد خدايي، دارنده نشان برنز جهان سپرده و دیگر تلاش هنر ایران نیز سمفونی جهانپهلوان است که لوريس چكناواريان آن را ميسازد. چکناواریان نوع نگاهش را در این اثر با جملهای درباره تختی توضیح میدهد: تمام زندگي تختي تراژدي است...
اما اینکه آیا حضور امیر جدیدی میتواند بازتابدهنده تراژدیهای آشکار و نهان زندگی تختی باشد، یکی از مسائلی است که تردیدها را درباره پروژه ملکان- توکلی بیشتر میکند...
بابک تختی که کتابی با عنوان محبوبترین ورزشکار تاریخ ایران را درباره پدر نوشته، از هراسش درباره نگاههای افسانهای نسبت به تختی میگوید و ترسش از اینکه این یکی فیلم نیز به این نگاه آلوده شود: وقتی گفتم تختی رستم نیست، گفتند این ضدپدرش است. اما تختی هم آدمی است شبیه همه آدمهای اجتماع و نباید از وی اسطوره ساخت. فرزند تختی با چنین دیدگاهی شاید تختی علی حاتمی را نمیپسندید. نگاه اساطیری حاتمی یک تختی سوار بر
جانهای مردمش را میخواست.