شهروند| سوت پایان سومین بازی جامجهانی در ورزشگاه «کرستوفسکی» سنپترزبورگ به صدا درآمده و حالا این خیابانهای ایران است که چهره عوض میکند. تقاطع خیابان جمهوری و حافظ در پایتخت ایران، صدای فریاد دستفروشان موبایلهای کارکرده به حاشیه میرود و چهرههای گرفته و اخموی روزهای گذشته، با لبخند و هیجان یک شادی ملی جایگزین میشود. جمعیتی که صندلیهای سالن سینمایی و فضای فودکوردت چارسو را برای تماشای فوتبال انتخاب کرده بودند، با رقص و شادی، ایران ایران میگویند و به خیابان میآیند. صدای بوق و شیپور از هر سمتی به گوش میرسد و همزمان موبایلها درحال ثبت عکسهای سلفی و واکنش مردم به دومین پیروزی ایران در تاریخ جامجهانی فوتبال است.
کارناوالهای شادی، خیابانها را قرق کرده و ترافیک به سمت خیابان ولیعصر سنگینتر میشود. چهارراه ولیعصر و کنار ساختمان تئاتر شهر، صدها دختر و پسر، با هم بالا میپرند و پایین میآیند و حالا دیگر صدایشان به سختی از گلو درمیآید. نیمساعت از پایان بازی گذشته و جیغوفریادهای لحظات اولیه، فروکش کرده است. حالا بیشتر صدای بوق خودروها و آهنگهایی است که از داخل این خودروها با صدای بلند پخش میشود، شنیده میشود. ماموران انتظامی در فاصله چهارراه ولیعصر تا میدان ولیعصر ایستادهاند و شادی مردم را تماشا میکنند.
پیروزی در نخستین بازی ایران در این دوره از جامجهانی، آنهم در بازیای که ایران چندان هم نسبت به حریف برتری نداشت و گل دقیقه ۹۵، شور و لذت پیروزی در عید فطر را برای ایرانیان چندبرابر کرده، اما آنطور که خود مردم میگویند، این حجم از شادی نیاز کنونی جامعه امروز ایران هم بوده و دلایل غیرفوتبالی هم دارد. سه دانشآموز دختر برای استراحت کنار یک آبمیوهفروشی ایستادهاند و یکی از آنها توضیح میدهد که چرا برد امروز او را خیلی خوشحال کرده است: «این همه مدت دوست داشتیم ورزشگاه بریم و این همه هم حرف زدند، ولی ما تا الان نتونستیم توی کشور خودمون ورزشگاه بریم. امروز اما انگار ورزشگاه بودیم. همه کنار هم خوشحالیم.» سربازی کنار سفارت عراق ایستاده و توضیح میدهد که ای کاش همیشه اینقدر شاد باشیم: «در این چندماه این اولین شادی دستهجمعی ما ایرانیاست. حق دارند تا صبح توی خیابون برقصند. همه مشکل اقتصادی داریم حداقل بذار با این فوتبال یک شب خوش باشیم. باز دم این فوتبالیستامون گرم.» با هرکسی که همکلام شوید مدام همین جملات را تکرار میکند؛ اینکه ما نیاز به شادی جمعی داشتیم و مدتهاست که همه با هم شاد نبودیم.
ساعت از نیمهشب گذشته است و خیابانها خلوتتر شده، اما همچنان این صدای بوق است که شنیده میشود. نیروی انتظامی از گروههای باقیمانده در میدان ولیعصر میخواهد که «دیگر به خانههای خود برگردند» اما انگار گوش کسی چندان بدهکار این جملات نیست و مامور پشت بلندگو هم این بار کمی خشونت و جدیت را وارد لحنش میکند. حالا نوبت راننده اسنپ است که توضیح داد این مردم باید برای اعتراض به گرانی و فساد به خیابان بیایند و نه برد در یک مسابقه ورزشی. راننده ۴۲ساله کمی جلوتر که میرود فیلش یاد ۲۰سال پیش میکند که فوتبالیستهای ملی را میشناخت و هنوز هم آنها را به یاد دارد: «آن موقع خیابانهای تهران غوغا شده بود. نصف شب تمام مردم به خیابان آمدند و خوشحال بودند. ایران، آمریکا را برده بود. اون گل استیلی را نمیشه فراموش کرد. مثل گل مارادونا بود. همون دست خدای معروف.»