شماره ۱۴۱۷ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۸ خرداد
صفحه را ببند
تلواسه‌های بیداری
به کی سلام کنم؟

«واقعا کی ماند که بهش سلام بکنم؟ خانم مدیر مرده، حاج اسماعیل گم شده، یکی یکدانه دخترم نصیب گرگ بیابان شده... گربه مرد، انبر افتاد روی عنکبوت و عنکبوت هم مرد... و حالا چه برفی گرفته! هر وقت برف می‌بارد دلم همچین می‌گیرد که می‌خواهم سرم را بکوبم به دیوار. دکتر بیمه گفت: هر وقت دلت گرفت بزن برو بیرون. گفت: هر وقت دلت تنگ شد و کسی را نداشتی که درد دل کنی بلند بلند با خودت حرف بزن. یعنی خود آدم بشود عروسک سنگ صبور خودش. گفت: برو تو صحرا و داد بزن، و به هر که دلت خواست فحش بده... چه برفی می‌آید، اول تو هم می‌لولید و پخش می‌شد، حالا ریزریز می‌بارد؛ و این‌طور که می‌بارد، معلوم است که به این زودی‌ها ول نمی‌کند، از اول چله بزرگ همین‌طور باریده.
و برف‌های قبلی روی زمین یخ بسته بود و مردم برف پشت‌بام‌های‌شان را غیراز تو کوچه پس کوچه‌ها کجا بریزند؟ رفت و آمد کار پهلوان‌ها و جوان‌های ورزشکار و بچه‌های بی‌کله بود که مدرسه‌های‌شان را تعطیل کرده بودند. اگر نمی‌بارید که گرانی بی‌سروصدا بود و قحطی می‌شد و حرف از جیره‌بندی آب و برق می‌زدند و اگر می‌بارید که زندگی و مدرسه‌ها تعطیل می‌شد. دیشب برق خیابان علایی خاموش شد و کوکب سلطان همان‌طور زیر کرسی نشسته بود و به تاریکی خیره شده بود، تا به سرش زد، دلش شور افتاد، همچنین شور افتاد که انگار تو دلش رخت می‌شستند. فکر کرد اگر از اتاق و از تاریکی بیرون نیاید، دیوانه می‌شود. پا شد، کورمال کورمال آمد پایین و در سرما و تاریکی رفت دم در خانه ایستاد. سوز می‌آمد و بچه همسایه گریه می‌کرد. پریشب لوله آبشان ترکیده بود، سه روز می‌شد که آشغالی خاکروبه‌شان را نبرده بود.»
بخشی از داستان «به کی سلام کنم؟»
سیمین دانشور
سیمین دانشور نویسنده، مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد، نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت.
مهمترین اثر سیمین دانشور رمان «سووشون» است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است. سووشون ازجمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار می‌رود.


تعداد بازدید :  241