پیمان حاج محمود عطار حقوقدان
انتقاد از خود، کاری سخت و دشوار است. بهویژه در فرهنگ ما ایرانیان که چنین موضوعی مرسوم نیست. من مانند همه انسانها اشتباهاتی داشتهام و در این مجال درباره این اشتباهات سخن میگویم و از خود انتقاد میکنم. اساسیترین انتقادی که به خود دارم را با یک پرسش مطرح میکنم. سوالی که در این روزها دایما از خودم میپرسم آن است که چرا رشته حقوق را برای تحصیل انتخاب کردم. از سوی دیگر در این فکر هستم که چرا حالا که وارد رشته حقوق شدهام، وکالت را برای ادامه مسیر انتخاب کردم. با توجه به اینکه تحصیل در رشته «حقوق»، شخص را به حقوق و تکالیف خود در قبال سایر شهروندان و البته در قبال دولت آشنا میکند، دانش آموخته حقوق به مشکلات حقوقی و معضلاتی که شهروندان در رابطه با حقوق اجتماعی خود دارند آشنایی پیدا میکند. با توجه به اینکه عملا نمیتوانیم برای استیفای حقوق شهروندی افراد در جامعه، به نتیجه موردنظر برسیم و به آن خاطر که نمیتوانیم برخی مسئولان را مقید به اجرای حقوق شهروندی مردم کنیم و البته میدانیم که در برخی مواقع حقوق شهروندی مردم زیر پا گذاشته میشود، ادامه زندگی من و امثال من با رنجهای جسمی و روحی فراوانی همراه خواهد بود. بهعنوان نمونه هنگامی که در سرما یا گرمای طاقت فرسا، با کودکی که در چهارراه درحال گدایی است مواجه میشوم و میدانم هم سن و سالهای او دارند در مدرسه درس میخوانند، این آگاهی را دارم که دولت ایران براساس کنوانسیون حقوق کودک و طبق اصول قانون اساسی مکلف است تا انتهای دوره دبستان امکانات تحصیلات اجباری را برای همه شهروندانش فراهم کند. بنابراین سوالی اساسی و دردناک ذهن مرا به سمت خود معطوف میکند. سوال اینجاست که چرا با تمام این توضیحات، شاهد حضور روزافزودن کودکان خیابانی سر چهارراهها هستیم؟ این کودکان به خاطر مشکلات اقتصادی سرپرستانشان به جای حضور در کلاس مدرسه درحال تکدیگری هستند. ممکن است سایر شهروندان به حقوق چنین کودکانی آگاهی نداشته باشند به همین دلیل اگر من هم مانند آنها به جای رشته حقوق (که مرا به حقوق شهروندی شهروندان سرزمینم آگاه کرده) در رشتهای دیگر تحصیل میکردم، شاید ادامه زندگیام با رنج کمتری همراه بود. بهعنوان کسی که بنا به هر دلیلی(شاید دست سرنوشت!) موظف به دفاع از حقوق موکل هستم برای آنکه بتوانم تأثیر بیشتری در احقاق حقوق همنوعانم داشته باشم سعی دارم از طریق نوشتم مقاله و شرکت در مصاحبهها و میزگردها بتوانم به سایر هممیهنانم حقوق اولیه و بنیادینشان را گوشزد کنم، چرا که معتقدم اگر همه شهروندان به حقوقشان آگاهی بیابند و برای اعطای این حقوق، توقعشان را از دولت بالا ببرند دولتها در نحوه اداره جامعه نگرش و مدیریتی دگرگون ارایه خواهند داد.