| طرح نو| نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها که امسال بیستمین دوره آن برگزار شد، هر سال در زمان برگزاری شاهد آمد و شد بازدیدکنندگان از اقشار مختلف جامعه است. در این میان مسئولان، هنرمندان سرشناس و افراد گمنام پای در نمایشگاه میگذارند و به نوعی از اوضاع و احوال مطبوعات ایران در ارتباطی رو در رو، مطلع میشوند. در یکی از روزهای برگزاری نمایشگاه، یکی از صاحبمنصبان بلندپایه دولتی به غرفه روزنامه شهروند آمده بود. مسئولی که شاید بهتر باشد نامی از او برده نشود! شاید بردن نامش، برای کارتنخوابها عواقب خوشی نداشته باشد؛ آن هم درست زمانی که چیزی به مجوز گرفتن موسسه «طلوعبینشانها» باقی نمانده است.(موسسهای که در زمینه حمایت از کارتنخوابها کار میکند). اگرچه اعضا و مسئولان موسسه طلوع، به او حق دادند اما در هر حال او باور نکرد که زن و بچه کارتنخواب هم وجود دارد؟!
وقتی یکی از دوستان، از این مسئول دولتی درخواست کرد تا به موسسه طلوع بینشانها مجوز بدهند و آنها را در ارایه خدمت به کارتنخوابها، یاری کنند تا با رسمیت یافتن موسسه، سرپناهی برای زنان و کودکان کارتنخواب مهیا شود، مسئول دولتی با خندهای که به استهزاء شباهت داشت، او را متهم به اغراق و غلو کرد و در جواب پاسخ داد: «مگه زن و کودک کارتنخواب هم داریم؟!» مسئولان و اعضای انجمن طلوع بینشانها از او دعوت کردند که شبی با آنها به خیابانهای تهران بیاید تا از نزدیک لمس کند آنچه گفته شده، اغراق است یا واقعیت؟!
اکبر رجبی، مدیرعامل موسسه طلوع بینشانها، از مسئول دولتی خواست که به این موسسه مجوز بدهند تا بتوانند زنها و بچهها را از کف خیابان جمع کنند و دو سال دیگر این زنان را هنرمند و شاغل، تحویل بگیرند. موضوع جالب توجه این است که رجبی برای درخواست خود تضمین هم معین و تأکید کرد، اگر بعد از دوسال موفق به این کار نشد، جریمهاش کنند و به جرم دروغ و ادعای کذب، به دادگاهش بسپارند.
تا جایی که ما میدانیم و دیدهایم، موسسه طلوع بینشانها تا امروز در این امر موفق بوده است و از میان کارتنخوابهایی که هر روز در خیابانها از گرسنگی، سرما و گرما درحال جان دادن بودند، هنرمندانی تربیت کرده که به حرفههایی همچون نانوایی، منبتکاری، قلمزنی، گلیمبافی، عروسکسازی، نقاشی، خیاطی و حرفههای دیگر مشغولند.
«رجبی» میگفت: همه ما در قبال جامعه و این افراد (کارتنخوابها)، وظیفه داریم. هر چیزی که صاحب نداشته باشد، تنها میماند و نادیده گرفته میشود؛ امروز، کارتنخوابها، صاحب ندارند!
شاید بتوان با گرفتن مجوز برای این موسسه، صاحبی برای آنها پیدا کرد. از این منظر میان کارتنخوابها تفاوتی نیست، چه آنهایی که کف خیابان هستند و چه آنهایی که بهبود یافتهاند؛ مهم این است همه آنها انساناند و قطعا همه ما در وضع فعلی آنها -هرچند اندازه سر سوزنی- مقصریم. شاید اگر جایی، بیتوجه از کنار درماندهای نمیگذشتیم، امروز او در کف خیابانها نمیخوابید. شاید اگر دستی را که نیاز به یاری داشت و سویمان دراز شده بود میگرفتیم، امروز در گوشه خیابانها، گرسنه و تشنه دنبال غذا و ماده مخدر، پرسه نمیزد. شاید، شاید و هزاران شاید دیگر...
هرکدام از ما خود میدانیم کجا سهلانگاری کرده و کسی را نادیده گرفتهایم. هرکسی بهتر از دیگران خود را میشناسد که چگونه و به چه راحتی از کنار نیازمندی گذر کرده است. هنوز آنقدر دیر نشده و فرصت جبران برای همه ما وجود دارد. اکنون، زمانی است که هرکس نشان میدهد، «انسان» و «انسانیت» برایش چه معنایی دارد.