«از بابل به همراه شخصی به نام اردویی با اتوبوس تهران به سمت چالوس حرکت کردیم، در راه با هم به صحبت پرداختیم، او ماشیندار بود و در جاده شمال کار میکرد، عضو حزبی هم بوده، از لو رفتنش و تعقیب و گریز و فرارش و از دست دادن مال و ماشین و دستگیر شدن برادرش و دور ماندن از زنش و اینکه دیگر بیابانی شده و تنها در آنجا میتواند بماند... برای او زندگی فقط موقعی تحمل کردنی بود که بتواند دوباره پشت رل ماشین به پیشواز یک دسته مسلح کلاردشتی برود...»
بخشی از داستان «در راه چالوس»
جلال آلاحمد
جلال آلاحمد، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران است که همیشه درباره او بحث و جدل بسیار بوده است. گروهی وجه داستاننویسی او را برجسته میکنند، گروهی تأثیر او از نظر روشنگری بر نسلی از نویسندگان و شاعران را قابل توجه میدانند و البته بعضی نیز به صراحت منتقد آثار او هستند. به هر روی جلال آلاحمد روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود که در دهه ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تأثیر بزرگی بر جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. او در 46 سالگی که میتواند برای نویسندگان دوران پختگی و باتجربگی باشد، درگذشت. از آنجایی که داستانهای جلال متأثر از اوضاع سیاسی-اجتماعی دوره زمانی خود نویسنده است، میتوان آنها را بهعنوان مدارکی روایتی-تصویری از دوره سیاسی پهلوی و مسائل و مشکلات جهان سوم به شمار آورد.
«در راه چالوس» یکی از داستانهای مجموعه «از رنجی که میبریم» است. این کتاب را میتوان سیاسیترین اثر جلال آلاحمد تلقی کرد. در این کتاب آلاحمد با شیوه همیشگی و با سادهنویسی به تشریح وضع ناگوار زندانیان سیاسی در زمان پهلوی میپردازد، زندانیانی که زیر شکنجه هستند و در شرایط نابسامانی به سر میبرند. البته تمام کتاب به موضوعات سیاسی-تاریخی اختصاص ندارد، بلکه بعضی داستانها مانند «در راه چالوس» وضع اجتماعی ایران را نیز مدنظر دارند. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است که تمام داستانهای آن مانند سایر آثار آلاحمد فضایی سیاسی-اجتماعی دارند و نویسنده، با شیوه دلچسبی خواننده را تا انتها با خود
همراه میسازد.