سواره نظام فرانسه به سواره نظام اتریش یورش برد. اولنها(Uhlans) و هوسارها(Hussars) سرنیزهها را به تن یکدیگر فرو میکردند و همدیگر را میدریدند. حتی اسبها که از شدت و حرارت جنگ به هیجان آمده بودند، درحالیکه سوارانشان یکدیگر را تکّهپاره میکردند در نزاع شرکت داشتند؛ به اسبهای دشمن حمله کرده و آنها را دیوانهوار گاز میگرفتند.
شدت جنگ در بعضی جاها بهحدی بود که وقتی مهمات تمام میشد و یا تفنگها از کار میافتاد، افراد، جنگ را با سنگ و مشت ادامه میدادند. کرواتها هر کسی را که در پیشرو میدیدند، هلاک میکردند. با قنداق تفنگهایشان زخمیهای متفقین را میکشتند. تیراندازان ماهر الجزایری هم بهرغم تمام تلاشهایی که رهبرانشان برای کنترل طغیان آنها انجام میدادند، به هیچ افسر و سرباز اتریشی امان نمیدادند و سخت میغریدند و با فریادهای گوشخراش، به صفوف دشمن یورش میبردند. مستحکمترین مواضع به دفعات تسخیر شده، باز پس گرفته میشد و دست به دست میگشت. در همه جا هزاران مجروح با زخمهای شکافته شده در اعضای بدن یا شکم به زمین افتاده بودند. زخمهایی که با گلولهها سوراخ یا به طرز مهلکی با انواع گلولههای توپ ایجاد شده بود.
اگر بینندهای بر فراز تپههای اطراف کاسیتلیون میایستاد، با اینکه نمیتوانست به درستی طرح جنگ را ببیند، دست کم میتوانست بفهمد که اتریشیها سعی داشتند با نفوذ به قلب سپاه متفقین حمله به سولفرینو را به تأخیر بیندازند. موقعیت عالی این شهر آن را به محور مرکزی جنگ تبدیل کرده بود. هر بینندهای توانست متوجه تلاشهای امپراتور فرانسه برای برقراری ارتباط بین سپاههای مختلف ارتش شود، تا از این طریق آنها بتوانند به یکدیگر یاری برسانند و پشتیبان هم باشند.
ادامه دارد...
کتاب «خاطرات سولفرینو» نوشته هانری دونان است که به زبانهای گوناگون ترجمه و تجدید چاپ شده است. کتابی که ازسال 1862 میلادی اسباب برپایی نهضتی جهانی را فراهم آورد و 189 جمعیت ملی صلیبسرخ و هلالاحمر در سراسر جهان با میلیونها عضو بر مبنای اصول بشردوستانه آن به وجود آمده است. در ایران، محمدابراهیم توکلیکارشک این کتاب را ترجمه کرد و از سوی نشر آژند در سبزوار منتشر شد.