| طرح نو| امیرتوحید فاضل| رسانه اگر آیینه تمامنمای جامعه نباشد، حداقل این برداشت درباره آن وجود دارد که باید آیینه جامعه باشد. مطابق اصول حرفهای، وقتی رسانه به انعکاس موضوعی میپردازد باید آنچه هست را به تصویر بکشد اما گاهی رسانهها منویات صاحبانرسانه (که میتواند بخشی از قدرت باشند یا بخشی از موجودیت صاحبان ثروت) را پنهانی یا به وضوح، در دید مخاطبان خود قرار میدهند. مخاطب در چنین وضعی با تحلیل شخصی یا به وسیله دستیابی به دیگر منابع خبر، گرفتار نوعی بیاعتمادی به رسانه خواهد شد. این موضوع را داوود زارعیان، استاد علومارتباطات در دانشگاه عامل کاهش نفوذ اجتماعی رسانهها در جامعه میداند. داوود زارعیان در گفتوگویی با «شهروند» به سوالات خبرنگار ما در زمینه نقش رسانههای اجتماعی در ترویج فرهنگ مشارکت عمومی پاسخ داده است:
برخی از کارشناسان معتقدند، مطبوعات فعال در ایران، نتوانستهاند نقش و وظیفهای را که در زمینه فرهنگسازی، بهویژه در حوزه جذب مشارکتهای اجتماعی، برعهده دارند بهدرستی اجرا کنند. آیا با این دیدگاه موافق هستید؟
در علم ارتباطات و علوم رسانه مطابق نقشهایی که برای مطبوعات و رسانهها تعریف شده، یکی از مهمترین وظایف در کنار وظایف آموزشی و حتی تفریحی، راهنمایی و تشویق مردم به مشارکت اجتماعی است.
بسیاری از نظریات اولیه که در حوزه ارتباطات و توسعه مطرح شد، مهمترین نقش مطبوعات را سازماندهی و هدایت مشارکت مردم در توسعه کشور میدانستند و حتی در نظریههای قدیمیتر، معتقد بودند که کشورها و جوامع، تنها با مطبوعات توسعهیافته میتوانند در حوزههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی به توسعهپایدار دست پیدا کنند. حال اگر رسانههای ما نتوانستند این وظیفه مهم را بهدرستی انجام دهند، نقص در جای دیگری است که باید به درستی ریشهیابی شده و برای رفع آن تلاش شود.
این نقص را در کجا میبینید؟
بهنظر من اشکال اساسی مربوط به فقدان اعتماد عمومی مردم به رسانهها است. این نبود اعتماد نیز ریشه در گذشته داشته و نمیتوان گفت که امروز مردم به رسانه و مطبوعات بیاعتماد شدهاند.
به هرحال اگر مطبوعات و رسانهها بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند، میتوانند مشارکت اجتماعی در جامعه را هم افزایش دهند و بهطور طبیعی وقتی افراد یک جامعه به رسانهها اعتماد نداشته و اعتماد نمیکنند، نمیتوان انتظار داشت که این رسانهها نقش رهبری و هدایت جامعه را هم برعهده بگیرند. بنابراین آسیب مطبوعات ما از آنجایی آغاز میشود که نتوانستند اعتماد مخاطبان خود را جذب کنند.
البته ضعف دیگری را نیز میتوان در این حوزه موثر دانست و آنهم تیراژ پایین و اندک رسانههای مکتوب است. این ضعف موجب میشود که پیام رسانههای مکتوب ما، بخش زیادی را در جامعه پوشش ندهد.
اگر بخواهیم مقصریابی کنیم، این ضعف رسانهای ناشی از کمکاری فعالان رسانه است یا اساسا زیرساختهای لازم در این حوزه وجود ندارد؟
اگرچه ما در زمینه آموزش خبرنگاران و روزنامهنگاران ضعف داریم اما در میان رسانههای کشور نیز رسانههایی که بتوان نام حرفهای بر آنها نهاد، کم هستند، با این وجود در کنار اینها باید به مولفههای مهمی چون ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی ساختار جمعیتی و تاریخی توجه کرد.
بنابراین برای برونرفت از این وضع، باید چند نکته را در اولویت قرار دهیم که مهمترین آنها عبارت است از آموزشحرفهای خبرنگاران، تلاش در جهت افزایش سواد رسانهای عمومی در جامعه، خارج شدن مطبوعات و رسانههای ما از داشتن کارکرد صرف سیاسی. از سوی دیگر بالاخره باید در جامعه خود به این باور مهم و اصلی برسیم که داشتن جامعهای توسعهیافته در همه ابعاد، نیازمند رسانههای توسعهیافته است.
با وجود تمام این ضعفها، در مواردی ازجمله برگزاری مراسمهای مذهبی یا وضع حاد و بحرانی مانند زلزلههای بم و رودبار، شاهد بودیم که مشارکت عمومی در این موارد بسیار زیاد است. آیا میشود گفت که رسانههای ما در برخی مواقع کارکرد اصلی خود را پیدا و به وظیفه هدایتی و رهبری خود عمل میکنند و در دیگر موارد از انجام این مهم ناتوان هستند؟
نه خیر. در مواردی که مثال زدید میان رسانههای سنتی مانند مطبوعات و صداوسیما و رسانههای مدرن یک همگرایی و همصدایی ایجاد شده که نتیجه این همگرایی، تاثیرگذاری مثبت در جامعه بوده است.
بنابراین در این رویدادها نقشآفرینی اصلی تنها مطبوعات و رسانههایی مانند صداوسیما نبودهاند و در این موارد رهبران فکری جامعه در حوزههای مختلف به میدان آمده و همگرایی و همراهی آنها اثربخش بوده است.
در مسائل مذهبی نیز ما مولفههای تاریخی و سنتی داریم که اثرگذاری بسیار بیشتر از رسانه در جوامعی مانند ایران دارند. مانند قدرت و نفوذ خطابههای روحانیون، مساجد و هیاتهای مذهبی در جامعه که البته آن را هم به نوعی میتوان رسانه دانست و اتفاقا رسانه قدرتمند و بانفوذی است.
هرگاه همگرایی میان رسانههای سنتی و رسانههای مدرن به اوج خود برسد، شاهد هستیم که مشارکت اجتماعی در آن برهه خاص افزایش یافته و نتایج ملموسی نیز در جامعه داشته است.