سعید معیدفر جامعهشناس
واکنش به مرگ مرحوم مرتضی پاشایی که دیروز و روزهای گذشته به مهمترین اتفاق اجتماعی ایران تبدیل شد به یک عبارت یک پدیده اجتماعی است و به عبارتی دیگر بهانهای برای بروز پدیدههای اجتماعی دیگر است. با نگاهی به آنچه دیروز در تهران گذشت پیبردیم به مسائل جوانان دهه 60 و 70 که فراموش شدهاند و صدای آنها شنیده نمیشود،توجهای نشده است. جوانانی که دایم بهعنوان تهدید به حساب میآیند و با آنها برخورد امنیتی میشود. مرگ پاشایی 30ساله که ناکام از دنیا رفت، نشاندهنده ناکامی نسل دهه شصتیهاست، نسلی که در همه زمینهها به مشکل خوردند و کسی صدای آنها را نشنید و این مسالهای عمومی و فراگیر برای این نسل است و پاشایی یکی از همان دههشصتیها، نماینده این ناکامیهاست و به همین دلیل هم جوانها حامی او هستند و دهه شصتیها کارگزار و کنشگر اصلی این پدیده اجتماعی در روزهای اخیر بودند.
مرگ مرحوم پاشایی و پیامدهای اجتماعی آن نشاندهنده نکات دیگری هم هست از جمله اینکه نشان میدهد گروههای مرجع در جامعه ایران در حال تغییرند و نسل نوی ما در حال تغییر دادن گروههای مرجع خودش است و به جای گروههای مرجعی که از یک یا دو نسل قبلتر بودند و سالهاست تخطئه شدند حالا افراد دیگری انتخاب میشوند. جوانان در مراسم تشییع مرتضی پاشایی پیام میفرستند که ما از بین خودمان فرد یا افرادی را انتخاب میکنیم که میتواند یک هنرمند و موزیسین باشد. آنها نشان میدهند که یک خواننده پاپ که مدتی هم بهطور زیرزمینی فعالیت میکرده و چندان هم در عرصه عمومی مشهور نبوده و خیلیها هم فکر نمیکردند که با چنین استقبالی تشییع شود بین جوانان نهتنها غریب نبوده بلکه آشنا و محبوب بوده. جوانان او را میشناسند با او همذاتپنداری میکنند و خود آنها نقشی را که او باید بازی کند را بازی میکنند.
نکته دیگری که درون این اتفاق هست همدردی جامعه با بیماری است که موجب مرگ مرحوم پاشایی شد. ایران درگیر سونامی سرطان است و سرطان که قبلا گروههای سنی بالا را تهدید میکرد امروز گروههای سنی جوان و نوجوان و حتی کودکان را درگیر خود کرده است و بحران مدیریتی که در عرصه محیطزیست داشتیم شرایطی را فراهم کرده که انواع سرطانها در کشور بهشدت افزایش یافته و هر روز دوست، فامیل یا همسایهای را قربانی میکند. مردم قربانیان سرطان را میبینند، فهرست بلندبالایی که نشان میدهد که ما با چه مشکل و معضل جدیای روبهرو هستیم. حواشی مرگ پاشایی در عین حال نشان نوعی اعتراض به این وضع و افزایش آمار سرطان هم هست. سرطانی که همه افراد جامعه را تهدید میکند و مرگ خاموشی که با کلی هزینه روی دست مردم مانده است. این اعتراض متوجه مدیرانی است که به جای اندیشیدن به مسائل جامعه مردم بهدنبال رقیبکشی و حلوفصل خصومتهای سیاسی و جناحیشان هستند. در چنین شرایطی پاشایی میشود پرچم اعتراض مردم به این وضعیت، به افزایش سرطان، به ناکامی یکی از فرزندان دهه 60، دهه شصتیها میآیند و حتی بخشی از نسل پیش از خودشان را هم دنبال خودشان میکشانند، نسلی که هرکدامشان یک مرتضی پاشایی هستند.