نجفقلی حبیبی استاد دانشگاه
واقعه عاشورا در تاریخ شیعه، موضوعی همهجانبه است که میزان تأثیر آن در بخشهای مختلف، نیاز به گفتن ندارد اما مواردی هست که از دید توجه عمومی، دور افتاده است. در این میان توجه به رابطه اخلاق و واقعه عاشورا یکی از مهمترین مباحثی است که درحال حاضر نیاز به بحث درباره آن، بیش از دیگر موارد احساس میشود. روزهایی که در آن قرار داریم، روزهایی ارزشمند و بهانه مناسبی است تا درباره بداخلاقیها و تعارضات اخلاقی موجود در جامعه بحث و گفتوگو کنیم. از یک سو تمام توان ما برای واقعه عاشورا و بزرگ داشت آن، به کار گرفته میشود از سوی دیگر، در عمق رفتار اجتماعیمان گزارههای اخلاقی موجود در کربلا نادیده گرفته میشود و برخی از ساختههای ذهنی(که بسیاری از علما بارها درباره مخاطرات آن، تذکر دادهاند) چنان در ذهن عدهای آمیخته شده که دستاوردهای اصلی و پرعمق حادثه عاشورا، نادیده گرفته میشود.
رفتار ما در این حوزه تا آنجا به مفهومی چون تعارض پهلو زده که از یک طرف بیهیچ حد و محدودیتی، به حسین(ع) عشق میورزیم و آثار این عاشقی را در ادبیات و رفتارهای سیاسی و اجتماعی خود نشان میدهیم اما از سوی دیگر در بروز همین رفتارها گاهی اوقات گرفتار خرافه میشویم (خرافاتی از همان دست که پیشتر شهید مطهری به آن اشاره کرده و البته به مرور زمان به تعداد آن افزوده شده است) و به صداقت، اعتماد به یکدیگر و محبت به افراد جامعه و توجه به سرمایههای اجتماعی که لازمه علاقه به امام حسین(ع) هستند، توجه چندانی نمیکنیم. توجه به دو وجه این دو ماجرا ازجمله نکاتی است که ذهن مرا بسیاری از اوقات، مشغول خود کرده است. امیدوارم روزی برسد که بتوانیم از داشتهای ژرف چون «فرهنگ عاشورا» در حوزههای مختلفی چون اخلاق سیاسی، اجتماعی و فردی استفاده کنیم. نیاز به گفتن نیست که امام حسین(ع) متعلق به همه آدمها (صرفنظر از دین و مسلکشان) در سراسر جهان است اما ما به این دلیل که شیعه هستیم و خودمان را به او نزدیک میدانیم، میتوانیم بیشتر از او درس بگیریم.
یکی از موارد مهم که باید در مورد آن تجدید نظر اساسی داشته باشیم مسأله داوریها و قضاوتهای شتابزدهای است که برخی از ما، به آن دچار شدهایم و فورا درباره آدمها، معاملات، خرید و فروش، قیمت اجناس، سخنان دیگران و... قضاوت میکنیم. جالب است که شک و بددلی در جزءجزء این داوریها به چشم میخورد و همیشه ذهن و روحم مشغول آن است و درباره چنین موضوعی غصه میخورم. ما مردم ایران پشتوانهها و بنیانهایی داریم که کمتر ملتی از آنها بهرهمند است، با این وجود با داشتن تمام این سرمایهها قدردان نبودهایم و قدر این نعمات را نیک ندانستهایم. برخی از افراد دچار بدبینیهایی هستند که بر زندگی خودشان و دیگران تاثیرات مخرب و منفی فراوانی میگذارند. خیلی وقتها این سوال را از خود میپرسم چه میشود که حافظ با این همه شور و شوقی که داشت در یکی از اشعارش میگوید: «به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمیارزد»؟ نمیتوانم دقیقا بگویم چه بلایی بر سر او و امثال او آمده که چنین جملاتی بر زبانشان جاری میشود. آیا کشت و کشتارهای مغول و تیمور و ... باعث چنین رویکردی شده یا تغییر و تحولات سیاسی باعث شده انسانها به پنهان کاری روی بیاورند و به زندگی بدبین شوند؟ از خودم میپرسم تاریخ ما تا چه حد بر ما اثر
گذاشته است؟