| عباس عبدی |
يكي از نزديكانم ميگفت كه من در هيچ كانال تلگرامي خبررساني عضو نيستم، از راديو و تلويزيون هم استفاده نميكنم، در توييتر هم نيستم، روزنامه هم نميخوانم؛ ولي تاكنون موردي پيش نيامده كه از اخبار بياطلاع باشم. تقريبا همه خبرهاي مهم و حتي نيمهمهم را ميدانم؛ منبع من اظهارات و خبررساني اطرافيان است. بسياري از خبرها را در لحظه مطلع ميشوم. در محل كار كه نشستهام به يكباره يك نفر از آن طرف اتاق اعلام ميكند كه آقاي جنتي از امامت نماز جمعه استعفا كرد. چند لحظه بعد فرد ديگري اعلام ميكند كه مهدي جهانگيري با وثيقه آزاد شد. توي مسير خانه بغلدستي اعلام ميكند كه يك هواپيما سقوط كرد و 11 نفر كشته شدند. همه ناراحت و آماده غُرزدن میشوند که گوینده خبر اعلام میکند نگران نباشید، ایرانی نیست؛ طرف ترکیهای است با دوستانش از پارتي از امارات متحده ميآمده كه اطراف شهركرد سقوط ميكند. در همين لحظه از صندلي كناري بدون اينكه متوجه شود خبر را با صداي بلند ميخواند كه براي راننده اتوبوس دراويش تقاضاي قصاص شده است.
اين واقعيت جامعه ما است. مردمي كه غرق در درياي خبر شدهاند. خبر هر چه منفيتر و غيرمنتظرهتر باشد براي مخاطب و مصرفكننده جذابتر مينمايد. اكنون ميبايد پرسيد كه آيا به لحاظ رواني مردم عادي ظرفيت جذب و هضم اين حجم از اخبار كه به طور معمول منفي است را دارند؟ عوارض روحي مصرف و جذب اين حد از اخبار كه طبعا تحليل هم بايد بشوند، چيست؟ شايد بهتر باشد كه پاسخ اين پرسش را روانشناسان بدهند كه آيا اصولا چنين وضعي را براي هر يك از ما در مقام شهروند مطلوب ميدانند يا خير؟ البته يادآوري كنيم كه در ميان اين حجم از اخبار بسياري از مطالب جعلي و ساختگي يا تغييريافته نيز به خورد مخاطب داده ميشود كه آنها نيز عوارض خود را دارند؛ چرا كه فرد بايد خود را با واقعيتهاي خبري ناخوشايند و حتي غيرواقعي تنظيم كند و تطبيق دهد و اين كار ما را از روال عادي زندگي بيرون ميبرد.
چرا اين وضع پيش آمده؟ چگونه ميتوان آن را تعديل كرد؟ علت بروز اين وضع عطش ايجادشده نسبت به خبر، بويژه خبرهاي غيررسمي به دليل بياعتمادي به رسانههاي رسمي است. آخرين نظرسنجي كه پس از حوادث دي ماه انجام شده، نشان ميدهد كه حداقل 65درصد از مردم اخبار و حوادث را حداقل از يكي از منابع غيررسمي مثل شبكههاي مجازي، ماهواره و دوستانشان پيگيري ميكنند. اگر اعتماد به رسانه ملي در حدي بود كه نيازهاي خبري مردم را تأمين كند، اصولا با چنين وضعي مواجه نبوديم. مهمتر از خبر تحليل آن است. اگر رسانه ملي مورد وثوق بود، مردم ما نهتنها خبر بلكه تحليل خود را نيز از كارشناسان آن رسانه ميگرفتند؛ ولي اكنون به گونهاي است كه تحليلگر مرجع نيز نداريم و هر كس بر اساس داشتهها و سلايق خودش تحليل ميكند و اين براي رسيدن به تفاهم فكري و تحليلي لزوما مثبت نيست.
چگونه ميتوان اين وضع را تعديل كرد؟ راهحل در دو سطح است. سطح اول ساختاري است؛ يعني اصلاح وضعيت رسانههاي رسمي و بازشدن فضای آن، هم از حيث كيفيت و كميت انتشار اخبار و هم از جهت حضور كارشناسان و تحليلگران مستقل و از گرايشهاي گوناگون. اجراي اين راهحل دست ما نيست و طبعا دست كساني است كه به احتمال زیاد حداقل در این مقطع یا با ما همعقيده نيستند و برداشت يكساني ندارند؛ یا توان انجام اصلاحات را ندارند. هر چند اميدواريم كه درباره سياست فعلي رسانهاي تجديد نظر صورت گيرد؛ زيرا وضعيت رسانهاي كشور بسيار بدتر از آن است كه به ذهن متبادر شود. اگر امروز اقدام شود، بهتر از آن است كه فردا اقدام شود.
بخش ديگري از بهبود اين مشكل دست خودمان است. دليل ندارد هر خبري را بخوانيم و پيگيري كنيم و يا هر تحليل يا نظري را بخوانيم و بپذیریم. ظاهر قضيه اين است كه چه اشكالي دارد كه خبر و نظري را بخوانيم و بهترين آن را انتخاب كنيم؟ مگر گفته نشده که اقوال گوناگون را بشنویم و بهترین آنها را بپذیریم؟ اين اتفاق در عمل به اين سادگي رخ نخواهد داد. هر تحليلي را كه بخوانيم، يكي ديگر در نقد و رد آن وجود دارد. هم تنوع و تعداد اخبار و موضوعات بينهايت زیاد و هم تحليلها براي هر يك از آنها فراوان است و ما نيز وقت محدودي در اختيار داريم و حتي افراد حرفهاي نيز قادر به انجام چنين كاري نيستند؛ چه رسد به افراد عادي. بنابراين توصيهاي كه به افراد ميتوان كرد، اين است:
1ـ سعي كنيم محدوده نيازهاي خبري خود را تعيين كنيم، فراتر از آن نرويم و پيگيري نكنيم.
2ـ حتيالمقدور از منابع خبري محدودي كه اعتبار آن را براي خودمان مشخص كردهايم، استفاده كنيم. اگر خبري مهم است، پس حتما در منبع خبري معتبر ما نيز منتشر خواهد شد.
3ـ در امور تحليلي نيز سعي كنيم از تحليل افراد معدودي كه از ميان تحليلگران انتخاب كردهايم، استفاده كنيم. تحليلهاي گوناگون بیش از آنكه آگاهیبخش باشند، بعضا متضاد هستند و موجب سردرگمي ميشوند.
4ـ از اظهار نظر قاطع درباره اخبار و تحليل آنها حتيالمقدور پرهيز كنيم تا هنگامي كه به اطمينان نسبي برسيم. اگر نظري دهيم عقبنشيني از آن و اصلاحش سخت است و خودمان را گروگان نظرمان كردهايم، پس ايرادي ندارد قدري تأمل كنيم، زمان براي نظردادن از دست نميرود.
5ـ و بالاخره هر متني را كه ميخوانيم، به محض آنكه ديديم نويسنده اقدام به تحقير ديگران (هر کسی که باشد) يا توهين به آنها كرده است، از خواندن ادامه متن انصراف دهيم. توهين به ديگران در حقيقت توهين به شعور خواننده است. اجازه ندهيم به شعورمان توهين شود.