لیلا مهداد| مناظرههای ریاستجمهوری در ذهن کمتر کسی رنگ باخته؛ مناظرههایی که بیشترین بیننده را پای قاب تلویزیون نشاند و در کنار پیروزی حسن روحانی، عنوان محبوبترین چهره این مناظرهها به اسحاق جهانگیری رسید؛ مردی اهل سیاست با تجارب سیاسی و موفقیتهایی در نهادهای انقلابی و مدیریت کلان که از او شخصیتی ممتاز ساخته تا جایی که برخی او را یکی از رقبای، رقابت 1400 میدانند. جهانگیری که حالا در قامت معاون اول رئیسجمهوری تجارب خود را به کار گرفته تا وعدهها و اهداف جامه عمل بپوشند، در بخشی از سخنرانی خود از سکوت میگوید! «گفتند سکوت کن، گفتم چشم». حالا که پنجسال از عمر دولت روحانی میگذرد، رئیس دولتهای نهم و دهم اظهارات و اقداماتی دارد و دست به حاشیهسازیهایی میزند؛ حاشیههایی که دوباره مرد میدان سیاست را مجبور کرد به این دست اقدامات اعتراض کند؛ شکوههایی که حقایقی را مطرح کردند، حقایی همچون تخلفات نفتی بابک زنجانی، دکلهای نفتی گمشده، رشد تبعیض جنسیتی، تحریمها و قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل و نحوه عملکرد مذاکرات هستهای. اگرچه این شکوهها بیدلیل نبود و واقعیتها از این مسأله پرده برمیداشتند که طی هشت سال زیرساختهای اقتصادی از بین رفته بودند و دردسرهای زیادی برای دولت جدید وجود دارد و برای همین بود که دولت روحانی در هر عرصهای که میخواست ورود پیدا کند به عمق فجایای باقیمانده، پی میبرد و خواسته یا ناخواسته سمتوسوی نقدها دولت احمدینژاد را نشانه میرفت. اما در این مقطع ما شاهد سکوت معاون اول رئیسجمهوری هستیم. سکوتی که بیتردید سیاست و استراتژیای را پشتسر خود میبیند و در اجرایی شدن آن زوایای مختلف سنجیده شده است، اگرچه برخی بر این باورند که جهانگیری باید دست به افشاگری بزند تا این حاشیهسازیهای رئیس دولتهای نهم و دهم به مرحله پایانی برسد و این درحالی است که این سکوت، سیاست سنجیده و منطقیای بهنظر میرسد و برای آن فرضیههایی مطرح میشود؛ ریاست احمدینژاد به اندازهای بد بوده که همگی بر آن واقفند و افشاگری در این عرصه پرمناقشه نتیجهای جز دلسردشدن مردم ندارد، احمدینژاد بیشک در قبال افشاگری علیه خود آرام نمینشیند و همه تلاش خود را برای جبران خواهد کرد، البته این سکوت باعث آرامشدن احمدینژاد نشده و او از شرایط امروز ایران انتقاد دارد! البته گروهی که معتقد به افشاگری جهانگیری هستند بر این باورند که اکنون زمان مناسبی برای سخن گفتن روحانی و جهانگیری است؛ صحبتهایی در مورد تصمیمات احمدینژاد و دولتش البته برای مطرح کردن این باور دلیل میآورند. دلیلی که از مشکلاتی میگوید که کشور با آن دستوپنجه نرم میکند؛ مشکلاتی که میراث احمدینژاد برای روحانی است. این گروه دوران احمدنژاد را زمانه مناقشهبرانگیز ایران میدانند، دورانی که نمیشود در مورد آن سکوت کرد. البته اسحاق جهانگیری با در پیش گرفتن سیاست سکوت این نکته را نیز متذکر شده که موتور انتقاد از دولتهای نهم و دهم را خاموش کرده، اما اگر لازم باشد این موتور را مجددا روشن میکند. با این اوصاف بايد منتظر ماند و دید اسحاقجهانگيري در ادامه به سخن گفتن بيواهمه خود ادامه خواهد داد يا آنكه بنا به همان توصيههايي كه اشاره كرد،
سكوت ميكند.
پیشینه
پیشینه صبوری
یکی از تأثیرگذاران غیرقابل انکار سیاست و اقتصاد ایران مرحوم هاشمیرفسنجانی است؛ مردی که نیم قرن در راه آرمانی به نام جمهوریاسلامی مبارزه، مجادله و مسامحه را در پیش گرفت؛ چهار دهه حضور پررنگ در سطح نخست قدرت و تجربه ریاست مجلس، دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام. شورای انقلاب یکی از گامهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که هاشمیرفسنجانی از بنیانگذاران و پایههای اصلی آن بود؛ شورایی که نقش مهمی در کاستن از بحرانها و تندرویها داشت. تشکیل دولت موقت، کمیته موقت انقلاب اسلامی، تدوین اساسنامه سپاه پاسداران، ملیشدن بانکها، سامانبخشیدن به دادگاههای انقلاب، بررسی پیشنویس قانون اساسی و از همه مهمتر آمادهسازی کشور برای برگزاری همهپرسی در رابطه با نظام جمهوری اسلامی مهمترین دستاوردهای این شورا بود. در سال 59 تاریخ ایران شاهد تشکیل نخستین مجلس خود بود که ریاست آن به هاشمیرفسنجانی رسید؛ مجلسی که با حضور و تنوع سلایق و عقاید، پرتنشترین جمع را رقم زد و برقراری تعادل میان این سلایق و عقاید به عهده ریاست مجلس بود و بعد از آن نوبت به نقشآفرینی هاشمی در جنگ فرا رسید، البته در برهه جانشینی رهبر پس از درگذشت امام که میتوانست به بحرانی برای انقلاب نوپا تبدیل شود، به اذعان بسیاری از چهرههای سیاسی آن سالها با درایت آیتاللههاشمی به آرامی برای ایران سپری شد. در دوره سازندگی نیز نمیتوان نقش مهم هاشمی را منکر بود، گرچه سیاستهای تعدیل اقتصادی و بازارهای آزاد دولت اول آیتالله منتقدان فراوانی در کشور یافت. منتقدان آن روزهای رئیسجمهوری وقت، تنها برنامههای اقتصادی او را هدف انتقاد نداشتند، بسیاری دولتهای هاشمی را به سبب کند بودن در مسیر آزادیهای مدنی و سیاسی مورد نکوهش قرار دادند. دو دهه بعد هم منتقدان آن روزهای هاشمی که از ثروتهای افسانهای او داد سخن میدادند و هم شخص آیتالله به نقطه اعتدالی در مسیر تندوتیز سیاست رسیدند تا ایران از آسیب این تندرویها درامان بماند. اما آغاز بیمهریها به آیتالله از شرکت ایشان در انتخابات مجلس آغاز شد و سیاست هاشمی در قبال آن سکوت بود؛ این سکوت را شاید بتوان میراث دهه سوم حضور هاشمی در قدرت ایران دانست، اما شکست در این انتخابات اوج تندخوییهای رسمی و علنی علیه آیتالله بود، ولی واکنش هاشمی همان بود که باید میبود.
نگاه مخالف
کدام سکوت؟
ناصر ایمانی - تحلیلگر مسائل سیاسی| آیا جهانگیری باید سکوت کند؟ سوالی کاملا یکطرفه است و این درحالی است که سوال باید بیطرفانه مطرح شود تا به پاسخدهنده این اجازه را بدهد نظر خود را مطرح کند، نه اینکه سوال جهتدار باشد. در پاسخ به این سوال باید گفت من بهشخصه نمیدانم چه کسی به آقای جهانگیری گفته سکوت کند! ایشان باید به صراحت بگویند دوستان گفتهاند، رئیسجمهوری چنین خواستهای داشتند، همحزبیها چنین پیشنهادی دادند، نکته دومی که در این زمینه باید به آن اشاره کرد این است که من نمیدانم سکوت به چه معناست. تا جایی که بنده بهخاطر دارم جناب رئیسجمهوری و آقای جهانگیری از سال92 به بعد بسیار در مورد عملکرد دولتهای نهم و دهم سوال کرده و به آن تاختهاند. من نمیگویم اشتباه کردهاند، تنها منظورم این است که کارشان را کردهاند و هیچ سکوتی در میان نبوده، یعنی هر چیزی که در هر زمانی لازم بوده از عملکرد دولت قبل –از فجایع و خرابیهایی که به جا گذاشت- هرچه خواستند گفتند، من تعجب میکنم که آقای جهانگیری میگویند من سکوت کرده بودم، کدام سکوت؟ البته تأکید دارم من نمیگویم گفتهها بیراه و اشتباه بوده، شاید هم لازم بوده گفته شود، اما اینکه درحال حاضر میگویند سکوت کردند، نمیدانم معنای سکوت یعنی چه؟! پس چیزهایی که در این مدت گفته شده، چه بوده؟ همه چیز گفته شده درست یا غلط. ولی گفتهاند، اما اینکه بعد از پنجسال آقای جهانگیری میگویند به من گفتهاند سکوت کن، کدام سکوت؟ مگر شما سکوت کرده بودید؟ نکته بعدی در پاسخ به این پرسش این است که مطالبی که احمدینژاد گفتهاند -در این نامهنگاریها- عمدتا به این دولت و عملکرد آن نپرداختهاند. ایشان عمدتا فرمایشاتشان راجع به انتخابات، قانون اساسی و قوهقضائیه است.
درواقع احمدینژاد عمدتا قوهقضائیه را مینوازد، من نمیدانم چرا به آقای جهانگیری برخورده؟! اتفاقا احمدینژاد طی چهار، پنجسال گذشته به هر دلیلی کمتر در مقام پاسخگویی به مطالبی که دولت فعلی در زمینه عملکرد او گفته، درآمده. نه اینکه اصلا پاسخگو نبوده، ولی عمده صحبتهایش در مورد قوهقضائیه و رئیس قوهقضائیه و برادران لاریجانی و نامه به مقام معظم رهبری و... بوده. کی احمدینژاد به این دولت و عملکردش پرداختهاند که به آقای جهانگیری برخورده؟ من متوجه نمیشوم. نکته آخر اینکه من بهعنوان یک شهروند از آقای جهانگیری یک خواهش دارم؛ چهار، پنجسال است که دولت محترم مواردی را علیه دولت گذشته مطرح میکند، من خواهشم این است که بهجای این حجم از مطرح کردن مطالب بیایند پرونده علیه عملکرد دولت گذشته بسازند و آن را به مراجع ذیربط ارجاع بدهند. چرا این کار را نمیکنند؟ چند مورد این کار انجام شده؟ درحال حاضر باید دهها و شاید صدها پرونده از عملکرد دولت قبل و تخلفات احتمالی که این دولت داشته در قسمتهای مختلف دولت پروندهسازی و به مراجع ذیربط -قوهقضائیه، دیوان محاسبات و....- فرستاده میشد، بهجای اینکه در تریبون درواقع علیه دولت گذشته بخواهند صحبت کنند، چرا این پروندهسازیها صورت نمیگیرد؟ چرا دوست دارند از پشت تریبون حرف بزنند و حالا هم بگویند ما سکوت کرده بودیم! گذشته از اینکه سکوت کرده یا نکرده بودند، آقای جهانگیری تهدید میکنند من میخواهم حرف بزنم بگویم، بهجای حرف زدن پرونده درست کن. چرا نمیکند؟ من نمیفهمم.
نگاه کارشناس
موضع عاقلانهای است
علی تاجرنیا - فعال سیاسی و نماینده پیشین مجلس| آقای احمدینژاد نهتنها رئیسجمهوری نیستند، بلکه در شأن و جایگاه رئیسجمهوری سابق کشور هم نیستند، یعنی چه رئیسجمهوران گذشته سعی میکردند جایگاه خود را بهعنوان کسانی که عالیترین سطوح مدیریتی کشور را تجربه کردند، حفظ کنند. درواقع سعی میکردند رفتار خود را باوجود انتقاداتی که ممکن بود به وضع موجود داشتند، از موضع دوستدار نظام اما منتقد عنوان کنند، ولی احمدینژاد درحال حاضر در کسوت یک هوچیگر خود را تعریف کرده. فردی که فکر میکند حضور در قدرت و در رأس مسئولیتهای اجرایی در نظام برای ایشان همهچیز است و به دلیل اینکه آن را در معرض از دست رفتن میبیند، به هر وسیله و شیوهای تمسک میکند. نوع ادبیات احمدینژاد، ادبیات در شأن کسی که به مدت هشتسال عالیترین سطوح مدیریتی را داشته، نیست، بنابراین اگر قرار باشد جهانگیری درواقع این بحث را داشته باشد، به نظر من مقداری جایگاه خود را تنزل داده. جهانگیری رئیسجمهوری بالقوه در این کشور است و همه هم میدانند در دوران گذشته بخش عمدهای از حمایتهایی که از روحانی شد از سمت ایشان بود و به نوعی ایشان نوک پیکان جریان اصلاحطلبی از دولت بود و درحال حاضر نیز جهانگیری بالقوه رئیسجمهوری کشور است. به نظر من طبیعی است جهانگیری خودش را همزبان و همداستان کند با فردی که وظیفه و رسالت خودش را به نوع دیگری تعریف کرده است. مسأله بعدی این است که واقعیتها گویای این هستند که احمدینژاد در طرح یکسری مسائل اولا عامل به گفتهها نیست. کسی که در دوران خود بزرگترین اتفاقات و خطاها صورت گرفته و ایشان سکوت کرده، حتی تشویق کرده و همراهی کرده، امروز صحبتکردن از فساد سیستم قضائی، عدم وجاهت شورای نگهبان و انتقادات به رهبری نظام از طرف ایشان پذیرفته نیست. درواقع در شرایط فعلی مصلحت نظام و قوام جمهوری اسلامی برای رئیسجمهوری پیشین خیلی اهمیت ندارد، درحالیکه جهانگیری نسبت به مسائل اینچنینی توجه دارد. بنابراین به نظر من موضع جهانگیری چه خودشان تصمیم گرفته باشند و چه به مصلحت باشد، موضع
عاقلانهای است.
نگاه موافق
باید سکوت کرد
صادق زیباکلام - استاد دانشگاه| سکوت جهانگیری استراتژی است که در شرایط فعلی باید اجرایی شود. درواقع درحال حاضر شرایط میطلبد تا در قبال حاشیهسازیهای احمدینژاد سکوت شود. به نظر من نه روحانی، نه جهانگیری و نه هیچیک از مسئولان دیگر دولت روحانی نباید همکلام احمدینژاد شوند و به اصطلاح عامه دهنبهدهن او بگذارند، چون احمدینژاد و اطرافیانش بهدنبال سوژه هستند و میخواهند به واسطه آن خود را
مطرح کنند.
درحال حاضر احمدینژاد در فضای مجازی دست به حاشیهسازیهایی میزند؛ حاشیهسازیهایی که این سوال را در ذهن متبادر میکند که مگر احمدینژاد در ایران زندگی نمیکرده؟ و به مدت هشتسال در رأس قدرت مجریه تصمیماتش آینده کشور را رقم نزده؟ فضاسازیهای رئیس دولتهای نهم و دهم در فضای مجازی بهگونهای است که گویی تازه از سوییس آمده و با مسائلی که بر ایران رفته، آشنایی ندارند، درواقع گویی همین دیروز از کره ماه یا مریخ وارد ایران شده و اساسا طی 30، 40سال گذشته نه در این کشور استاندار بودند، نه شهردار بودند، نه معاون سیاسی استاندار بودند، نه دو دوره ریاست قوه مجریه را به عهده داشتند و نه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند، درواقع رفتارهای ایشان بهگونهای است که گویا هیچ سمتی در این کشور نداشتند و مشکلات و مسائل موجود هیچ ارتباطی با سیاستها و تصمیمات اشتباه ایشان نداشته است؛ مشکلاتی که نه به رحیم مشایی ارتباط پیدا میکنند و نه به بقایی! کنشهایی که میخواهد این مسأله را به اثبات برساند که در فسادها هیچ نقشی دولتهای نهم و دهم نداشتند. درواقع این حاشیهسازیها بهگونهای است که گویا در این مسائل و مشکلات بهوجود آمده دولتهای نهم و دهم هیچ نقشی نداشتند و این دولتها نبودند که تمام زیرساختهای اقتصادی را خراب کردند.
با همه این شرایط و با توجه به شخصیت احمدینژاد این سیاست و سکوت پیشهکردن درحال حاضر به نفع اصلاحطلبان است، چون در این شرایط نیازی به پاسخگویی نیست، زیرا خود مردم بهترین قاضی هستند. سیاستهای سالهای 84 تا 92 و نتایج آن برابر چشمان مردم هست و افرادی که حتی کمی از الفبای اقتصاد سردرمیآورند، میدانند که طی هشتسالی که دولت در دست اصولگرایان به ریاست احمدینژاد بود، چه بلایی سر مملکت آمد و طی هشتسال به میزان 50سال عقب افتادیم. واقعیت این است که بسیاری از مصیبتهای امروزی کشور ریشه در مصیبتهای همان هشتسال دارد، بهخصوص چهارسال دوم احمدینژاد که تحریمها فشار مضاعفی به کشور وارد کرد. برای قضاوت در مورد درستی این تصمیم باید اشارهای به شخصیت احمدینژاد داشت؛ احمدینژاد و اساسا آن جریان و آن طرز تفکر فقط و فقط میتوانند موجسواری کنند و تنها میتوانند با به راه انداختن جریانهای پوپولیستی در حقیقت خودشان را مطرح کنند. فراموش نکردیم در سال 84 احمدینژاد در جریان انتخابات حالت یک رابینهود را به خود گرفت؛ من آمدهام بیتالمال را از حلقوم آنهایی که خوردند بکشم بیرون، من به فکر مظلومم و... درواقع با هوچیگری بر مسند قوه مجریه قرار گرفت. یادمان نرفته در سالهای 85-84 و حتی سالهای بعد در هر سخنرانیای میگفت اگر مفسدان و کسانی که حقوق مردم را بردهاند سرجایشان نشینند لیستشان در جیبم است و... درواقع احمدینژاد با اینگونه چیزهاست که میتواند خودش را مطرح کند؛ من قهرمان محرومان هستم! و درحال حاضر آن داستان مبارزه با فساد را کنار گذاشته و خواهان احقاق حق از قوهقضائیه است.
ممکن از چند صباح دیگر از احمدینژاد بشنویم که میخواهد انتقام مردم را از قوهمقننه بگیرد، شاید هم یکی دوسال دیگر بگوید میخواهد حق مردم را از مجمع تشخیص مصلحت نظام بگیرد. درواقع احمدینژاد همواره به دنبال احقاق حق مردم از یک نهادی یا... است. ولی اینکه این سکوت تا کجا باید ادامه بیابد، پرسشی است که مسئولان باید به آن پاسخ بدهند. اما احمدینژاد نشان داده که نخستین احقاق حقی که باید شود، در قبال سیاستها و تصمیماتی است که ایشان در طی هشتسال انجام داده است. بهترین کاری که احمدینژاد میتواند انجام دهد گرفتن حق مردم از همانجاست؛ از مشکلات و مصایبی که در دولتهایش بوده، شروع کند.
دریچه
گزیدهای از صحبتهای جهانگیری
معاون اول رئیسجمهوری در همایش استانداران، مدیران کل سیاسی و فرمانداران کل کشور با اشاره به اینکه از سال 87 تا 92 متوسط ایجاد شغل 70 هزار نفر بود، اظهار کرد: پنج سال گذشته به طور متوسط 480 هزار شغل درست شده است که می گویند این خیلی بد است. در آن دوره که تورم 35 درصد بود میگویند دوره خیلی خوبی بود، اما اکنون که تورم زیر 10 درصد است، میگویند خیلی بد است. وی در ادامه افزود: وقتی رشد اقتصادی منفی هفت درصد بود می گفتند دوره خوبی بود الان که رشد اقتصادی به شش درصد رسیده است میگویند رکود است . برادر عزیز می دانید رکود یعنی چه؟ یکبار رکود را برای مردم تعریف کنید.جهانگیری ادامه داد: اگر گفته شود این اقدامات توسط دولت انجام شده است، اما به اقدامات بیشتری نیاز است ما این را قبول داریم و درست است ما بیش از 800 هزار شغل ایجاد کردهایم، ولی هنوز افراد بیکار زیاد داریم کارهای بزرگی انجام شده که نباید آنها را کوچک جلوه داد. اشتباه می کنند که دولت را ناکارآمد جلوه می دهند و با آمریکا که می خواهد بگوید نظام ناکارآمد است هم صحبت می شوند. شاخصهای اقدامات دولت که مشخص است .معاون اول با بیان اینکه من راجع به دوره بد کشور خیلی صحبت کردهام، بیان کرد: از مقطعی به من توصیه به سکوت کردند و من هم گفتم چشم، ولی الان سر تا ذیل حکومت را به بحث گرفته و می گویند انتخابات زودهنگام و بدون مهندسی برگزار شود. وقتی نگذاشتید اقدامات او گفته شود الان باید به این حرفها جواب بدهید البته اگر لازم باشد من موتور را مجدد روشن می کنم. جهانگیری در ادامه با اشاره به اینکه فرمانداران بالاترین مقام اداری و نماینده دولت در سطح شهرستانها هستند، اظهار کرد: فرماندار باید راجع به همه مسائل اداره شهر خود اندیشه داشته باشد و بداند باید چگونه اقدام کند فرماندار می تواند حس دولت داری را در مردم تقویت کند، زیرا حس دولت داری زمینه ساز حل بسیاری از مشکلات کشور است.وی تاکید کرد اولین وظیفه فرماندار این است که شناخت دقیقی از حوزه مسئولیت خود، فرصتها، تهدیدات چالشها یا ابر چالشها داشته باشد و برای آنها هم راه حل داشته باشد. فرماندار باید یک اطلس از مسائل و آسیبهای حوزه خود ترسیم کرده و نقشه راهی برای حل مشکلات داشته باشد و برای شهرستان خود یک افق ترسیم کند. که این افق مبتنی بر برنامههایی است که رئیسجمهوری آن را در زمان انتخابات اعلام کرده است برنامههای توسعه هم می تواند افق دیگری باشد. معاون اول رئیسجمهوری با بیان اینکه یکی از مهمترین تهدیداتی که متوجه مسئولان اجرایی و فرمانداران است، روزمرگی و حبس شدن در مسائل لحظهای است، خاطر نشان کرد: این روزمرگی باعث می شود فرصت مشورت با نخبگان و تفکر درباره مسائل آینده را نداشته باشیم و از مسائل اصلی کشور غافل شویم و یکباره ببینیم که آب یا هوا یک مسأله مهم در کشور
شده است.
دیدگاه
بهتر است معاون اول وارد مناقشات نشود
آذر منصوری - عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران و فعال سیاسی| جهانگیری بهعنوان معاون اول رئیسجمهوری درواقع نخستین مقام رسمی جانشین شخص دوم مملکت قاعدتا براساس ملاحظاتی سکوت کردهاند و این ملاحظات نیز به جایگاه و نقش دولت برمیگردد که طبیعتا باید در شرایط فعلی به همگراییها و انسجام بیشتر در جامعه بهخصوص توجه به الزامات این همگرایی و انسجام بهعنوان یک مسأله مهم در شرایط فعلی کشور تلاش کند. درواقع تشخیص داده شده به این شکل ورود نکنند، اما بهنظر من درخصوص مسائلی که اتفاقا محل بحث است و اطلاعات دقیق راجب آنها وجود دارد آقای جهانگیری سکوت نکردند و در مقاطع مختلف اظهارنظر و افشاگری کردند. در انتخابات و مناظرهها بسیاری از مواردی که جهانگیری به آن پرداختند به نوع عملکرد دولت نهمو دهم برمیگشت. شاید اینجور تشخیص دادهاند این مسأله روال منطقی خود را پیدا کند و فضایی فراهم نشود که احمدینژاد و طرفداران او به دنبال دامنزدن به آن باشند. تخلفات روشن است و مسلما دستگاه قضائی باید به این موارد رسیدگی کند و بهنظر من شاید مناسب نباشد در این سطح معاون اول رئیسجمهوری بخواهد وارد این مناقشات شود؛ مناقشاتی که طبیعتا طیف احمدینژاد در پی دامن زدن به آن هستند. درواقع این توصیه به سکوت از حیث اینکه بهعنوان یک تهدید مطرح شده باشد، اینگونه نیست، این سکوت شاید سکوتی باشد که طبیعتا به فرآیند رسیدگی به تخلفات و جرایمی که دولت گذشته مرتکب شده، کمک کند. شخصیت جهانگیری بهگونهای نیست که بخواهد در مواجهه با رفتارهایی که منجر به نقض حقوق مردم شده، سکوت کند. در زلزله کرمانشاه دیدیم که به هر ترتیب ایشان به صراحت در مورد ساختمانهای مسکن مهر اعتراضات خود را بیان کردند. درواقع این ملاحظات از جنس ملاحظات شخصی بهنظر نمیرسد.
منابع دیگر
در این شماره پرسش این است آیا جهانگیری باید سکوت کند؟ پرسشی که مخالفان و موافقانی دارد و دلایل آنها در این شماره انعکاس داده شده است و لینکهایی که در ادامه آمده به روشنشدن زوایای این مسأله کمک میکند.
https: //www.isna.ir/news/96080703933
ایسنا
http: //fararu.com/fa/news/334369
فرارو