شهروند| برندگان اسکار معرفی شدند و دوباره کنار و گوشه (در این روزها که هنوز تب اسکار داغ است این نظرات گسترش پیدا خواهد کرد) بحثهایی درباره نگاه خاص اسکار به فیلمها طرح شده است و جایی گفته میشود، اسکار به فیلمهای خاصی از نظر سیاسی جایزه میدهد. فرد دیگری میگوید انگیزه اسکار از دادن برخی از جوایز این است که «دگرباشی جنسی» را ترویج کند. بههرحال این بحثها بوده و هنوز هم هست و بعید است به این زودیها این شیوه قضاوت درباره یک جایزه که در سوی دیگر دنیا داده میشود، تمام شود. همین موضوع بحث ما و رضا درستکار درباره اسکار بود. او اساسا لابی در اسکار را رد میکند و تسلط جریان خاص سیاسی بر این جایزه را مردود میداند و حتی برخی از ترویجها را هم در مسیر یافتن اتوپیای وعده داده شده غرب میداند. گفتوگوی «شهروند» و رضا درستکار، منتقد سینما در ادامه آمده است:
زمان زیادی است که در ایران اینطور صحبت میشود و رواج پیدا کرده که جوایز اسکار براساس نگاه سیاسی یا جنسیتی و ... خاص داده میشود. سوال این است واقعا اینطور است؟
به نظر من دوستانی که نگاه سیاسی به جریانهای هنری دارند، افراط میکنند. دلیل ندارد که ما این نوع نگاه را داشته باشیم و آن را رواج بدهیم. دستکم با همین جایزهای که به فیلم «get out» دادند، میتوان این تصور را باطل دانست. زمانی که من را دعوت کرده بودند تا درباره این فیلم صحبت کنم، خیلیها تعجب کردند که چرا من اینقدر مثبت درباره این فیلم صحبت میکنم. این فیلم، یک فیلم «هارور» است و در انتخابهای منتقدان اصلا وجود ندارد و دیده نمیشود. بعد میآیید میبینید این فیلم جایزه بهترین فیلمنامه اسکار را گرفت. خب سوال این است اگر این فیلم در اسکار جایزه میگیرد، کجای آن سیاسی است. آیا افرادی که این تفکر را شایع کردهاند و هنوز هم بر این موضوع تاکید دارند، میتوانند از این نوع جایزهدادن، تحلیلی ارایه دهند. اتفاقا اگر از این زاویه بخواهند نگاه کنند، جایزه دادن به این فیلم، روند معکوس را نشان میدهد. در این فیلم رگههایی وجود دارد که به رنگینپوستان آمریکا به چشم استفاده جنسی نگاه (اگر فیلم را دیده باشید بهتر میفهمید چه میگویم) و این روند را نقد میکند. اگر فرض کنیم این نگاه، نگاه درستی باشد (به این دلیل که میتوان وجود یک چیز نادرست را فرض کرد) این همه ماجرا نیست. همینطور اعتقادی که برخلاف این نیز وجود دارد، نمیتواند همه چیز ماجرا باشد.
این نگاه باعث شده نوعی نگاه در میان برخی از مخاطبان سینما شایع شود که اسکار نمیتواند متر و ملاکی برای یک فیلم باشد. شما با این تحلیل موافقید؟
نه اینطور نیست. وقتی فیلمی در اسکار جایزه میگیرد و به آن رأی میدهند، بالاخره دلایل و استدلالهایی برای آن وجود دارد، به همین دلیل من معتقدم اسکار متر خوبی است، بهویژه اینکه فرصتی است که فیلمها اکران شوند و یکسال در معرض دید مردم و مخاطبان سینما قرار گیرند و بعد انتخاب شوند و به آنها جایزه داده شود. در این یکسال درباره این فیلمها در میان علاقهمندان بحث میشود، رسانهها آنها را نقد میکنند و نظرات موجود درباره این فیلمها، جمعآوری میشود، به همین دلیل معتقدم اسکار و کن معیارهای خوبی در سینما هستند.
دقیقا مثل همین فیلم موفق در اسکار نودم منظورم «شکل آب» دلتورو است که پرفروشترین فیلم هم شد...
من متاسفانه شکل آب را کامل ندیدم، اما درباره این فیلم باید عرض کنم معیارهای سنجش زیباییشناسی فیلم دستخوش تغییراتی بوده است.
چرا؟
به این دلیل که ما هرچه به سمت جلو پیش میرویم، دانش سینمایی و شناخت هنری بشر، روزبهروز بیشتر و بیشتر میشود. جامعه بیشتر فیلم میبیند، بیشتر درباره فیلم حرف زده میشود، بیشتر فضای رسانهای و بهویژه مجازی در اختیار این موضوع قرار میگیرد و بیشتر مجلات و نشریات تخصصی درباره این موضوع تولید میشود. الان گاهی میبینید مردم عادی مثل یک منتقد حرفهای درباره فیلمها نظر میدهند که تأثیر همین فضایی است که عرض کردم. به نظر من اگر این فیلم، همانطور که گفتید، فیلم پرفروشی هم شده که همه شائبهها درباره جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی کنار زده میشود.
بله، فیلم «شکل آب» که برنده بهترین فیلم و کارگردانی شده، پرفروشترین فیلم برنده این جایزه در سالهای اخیر بوده که در آمریکا ۵۷.۴میلیون دلار و در سراسر جهان ۱۲۶.۴میلیون دلار فروخته است...
بههرحال میخواهم بگویم چون رأیگیری از جمعیتی بالای 6هزار نفر است، درصد خطا هم پایین میآید. ما چه دلمان بخواهد و چه نخواهد متر و معیاری برای فیلمها هست، هر چند ممکن است مانند هر متر و معیار دیگری دچار خطا هم باشد، اما 60 تا 70درصد بهطور کامل میتوان به آن اعتماد کرد.
در این اعتماد بهدستآمده، احتمالا جمعیتی که رأی میدهند هم موثر است، به این دلیل که جمعیت، جمعیت گستردهای برای چنین رأیگیریای است، احتمال لابیکردن با آنها و تحمیل نظر خاص سیاسی به آنها هم پایین خواهد آمد، درست است؟
بله، همینطور است. بگذارید راحتتان کنم، واقعا نگاه اینطور که گمان کنیم همه چیز کارگردانی میشود و دایم افرادی هستند که میخواهند موضوعات مختلف را هدایت کنند، طعم زندگی را از بین میبرد. من نمیگویم اگر جایی موضوعات کارگردانی میشود، آن را لاپوشانی کنیم و نگوییم، اما تعمیم آن به همه زمینهها ازجمله اسکار و فلان زمینه و بهمان زمینه، از کمسوادی و هیجان است. سینمایی با قدمت سیمای آمریکا که بههرحال، حرف نخست را در جهان میزند، حرفهایش را با فیلمهایش میزند، چه نیازی به یک شو و نمایش دارد. خودش بهترین ابزار را در دست دارد و نیازی به چیز دیگر نیست؛ با اسکار که چیزی تعیین نمیشود غیر از اینکه چند جایزه میدهند. این منتقدان هستند و تاریخ سینماست که جایگاه آنها را تعیین میکند. خیلی از فیلمها و آدمها در طول تاریخ اسکار گرفتند و به هیچ جا حساب نشدند، خیلیها هم اسکار نگرفتند و در تاریخ سینما ماندند و ماندگار شدند. اینها شیوههای نسبی است. نسبی به معنای شرایط آن سرزمین و شرایط هنر، نه نسبت به چرندیات و خزعبلاتی که برخی دوستان منتقد با برخی گرایشات میزنند. آنها موضوعات را از پشت عینک و فیلترهای خودشان میبینند، من راجع به اصالت هنر حرف میزنم.
در همین فیلم شکل آب که «سالی هاوکینز» نقش اول را بازی میکند، نقش طوری است که گرایشات خاص جنسی دارد. از مردها فراری است و درنهایت هم با یک هیولا، نرد عشق میبازد. در همین مدت جاهایی این را طرح کردند که اسکار به این دلیل که خط خاصی را میپیماید، به این فیلم به دلایل اشاعه نوعی دگرباشی جنسی، جایزه دادهاند، این را میپذیرید؟
من گمان دارم این دوستانی که اینطور موضوعات را ترویج میکنند، باید خودشان را به پزشک معرفی کنند. سردسته این آدمها هم بهروز افخمی است. به نظر من این گروه نسبت به این نوع مسائل پارانویا دارند. من رد نمیکنم که ممکن است گرایشات جنسی هم ترویج شود و بخواهند آن را جا بیندازند. اما درباره این موضوعات یا سیاسیبودن و ترویج نگاه خاص در اسکار و لابی را کلا رد میکنم و از نظر من کاملا باطل است، اما از زاویه دید لیبرالیسم بهعنوان مکتبی که «اتوپیا» دارد و مدینه فاضله و ادعا دارد که شما اگر به شکل تمدنی من به نگاه کنید و به حرفهای من گوش کنید، به آن اتوپیا و آسایش بهشت موعود میرسید، یک روز فمینیسم را در قالب زنهای قدرتمند مطرح میکند، روز دیگر امانیسم را مطرح میکند و انسانگرایی و انسانمحوری را در قالب انسانهای توانمند و هر روز یک ایسم را مطرح میکند تا آزمون و خطا کند و بتواند به آن آرمانشهر خود نزدیکتر شود. اگر فرض هم بگیریم اینها ترویج گرایش خاص جنسی یا دگرباشانه را نیز در دست داشته باشند، به این دلیل نیست که میخواهند بشر را به این سو سوق دهند، به نظر من آنها مسیر سوق دادن بشر به انحطاط را دنبال نمیکنند، مگر آنها خودشان بشر نیستند؟ اتفاقا ادیان دیگر بهویژه پیروان مسیحیت هم مثل ما فکر میکنند، نباید فکر کنیم ما با آنها خیلی مفارقت داریم. این خیلی چیز بدی است و نگاه تقلیلگرایانه و سطحی است. من میگویم اگر فرض بگیریم آنها این پیشنهادات را در فیلمهایشان میکنند، در پی آن پیشنهاد کلی است، اگر ما بحثمان این است که لیبرالیسم، کاملا شکست خورده، باشد بحثی نیست، اینها قبول، اما وقتی کشور خودمان خودش به گونهای دنبال نوعی از نئولیبرالیسم است و در تمام جهات این موضوع ظهور و بروز دارد و ما حس میکنیم دیگر نمیتوان اینطور فکر کرد. در تلویزیون خودمان این موضوع کاملا محسوس است. مگر خنداونه، دورهمی این یا آن برنامه، ما را به کجا سوق میدهند؟ اینها دارند همان بازخوانی دمده و کهنهای از نئولیبرلیسم را رواج میدهند که منطق خندیدن، منطق مصرف، منطق باری به هر جهت بودن را از آنها گرفتهاند و به سطحیترین شکل ترویج میکنند، اینها اگر دگرباشند، آنها ... باش هم نیستند! این همه حرفهای سطحی در تلویزیون ایران را ببینید؛ پس اینطور نیست. همانطور که در تلویزیون ایران نوعی سرگرمی ترویج میشود، آنها هم در پی سرگرمی هستند، سرگرمی هم درون خودش در اصل نوعی انحطاط را دارد. ممکن است شیوهاش، شیوه تخدیری باشد، مثل برخی فیلمهای پرفروش سینما و برنامههای تلویزیونی که شما را به سمت رویاپردازی و باری به هر جهت بودن و خندیدن به هر قیمت میبرد یا یک حالت جنسی دارد که آقایان میگویند ترویج دگرباشی جنسی است. نخیر، اینطور نیست، دگرباشی هم اگر باشد، (فرض میگیریم که این فرض درست است و میتوان فرض محال هم کرد) این در امتداد تفکر جریان غرب برای رسیدن به مدینه فاضله خودش و ایجاد تنوع در چارچوب فکری خودش است. من این را تایید نمیکنم، دارم موضوع را تحلیل میکنم و میگویم اگر فرض شما درست است، آنها دارند راههای متعدد و متکثر اتوپیا و آرمانشهر را که ادیان مختلف یا مکاتب مختلف وعده دادهاند، ترسیم میکنند. جریان غرب از زمان ارسطو اینطور بوده و کمافیالسابق همانطور است.