شماره ۱۳۶۱ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۵ اسفند
صفحه را ببند
اپیزود یک: زنده‎باد مصدق

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي/طنزنویس

[email protected]

در تحریریه ولوله‌ای برپا شد. همگی چند بار خبر را خواندند. «طبق تصمیم کمیته نامگذاری شورای شهر تهران، خیابان کارگر‎ شمالی به نام خیابان دکتر‎ مصدق تغییر نام خواهد داد.»
دبیر طنز گفت: حتما تا شب اسمش عوض می‌شود. این بنده خدا زنده که بود و برو و بیایی داشت صبح تو چشمش نگاه می‌کردند و می‎گفتند «زنده‌باد مصدق» و شب جمع می‌شدند توی ساندویچ‌فروشی موسیو و بعد از این‌که مارتادلای مبسوطی به بدن می‌زدند، فریاد‌کنان می‌پریدند تو خیابان و می‌گفتند «مرگ بر مصدق». حالا ببین الان که دستش از دنیا کوتاه شده باهاش چه بکنند. یک شب هم این خیابان دوام نمی‌آورد.
صفحه‎آرا گفت: چی باید دوام بیاورد؟ هنوز که نه به دار است و نه به بار. تازه در کمیته تصویب شده، بعد کمیته می‌فرستد برای شورای شهر، شورا دو ماه بررسی‎اش می‎کند و بعد ارجاعش می‌دهد به کمیته نظارت. کمیته نظارت بعد چند ماه می‌فرستد برای شورای حل اختلاف. آن شورا موضوع را ارجاع می‌دهد به خانه کارگر. خانه کارگر بعد از سه ماه می‌گوید در حیطه وظایف من نیست و خلاصه اووووووووو این‌قدر می‌چرخد که قبل از تصویب همه نوه نتیجه‌ها و حتی ندیده‌های مصدق هم به رحمت خدا رفته.
دبیر سیاسی گفت: این نیروهای خودسر و خودجوش فقط سر مصدق نرفته بودند که از این به بعد این مشکل هم حل می‌شود و می‌توانند خیلی شیک و مجلسی از ته جلال بروند سمت سر مصدق.
دبیر شعر گفت: اما اسنپ باید برای سر مصدق تخفیف بدهد.
دبیر «هیچی» که همیشه خدا خواب است، ناگهان از خواب پرید و گفت: برای سر مصدق جایزه گذاشته‌اند؟ زنگ بزنم به شعبان بی‌مخ؟
دبیر خط قرمزهای روزنامه (فکر کردید اشتباه خواندید؟ نخیر ما این روزها بعد از سردبیر دو یا سه لایه محافظتی دیگر داریم که گرفتار مثل یه بار جستی ملخک آخر تو دستی ملخک نشویم.) گفت: به‎به چه شود. نزدیک انتخابات مجلس که بشود شعار اصلاح‌طلب‌ها حفظ و حراست از خیابان کارگر است و شعار اصولگرایان تغییر نام خیابان مصدق به خیابان کاشانی. دبیر کارتون گفت: خیابان کاشانی که داریم. دبیر خط قرمزها گفت: داشته باشیم. مگه بد میشه بیشتر داشته باشیم؟
دبیر صفحه تاریخ سرش را از لابه‌لای کاغذهای روی میزش بالا آورد و گفت: حالا این مصدق که میگین کی هست؟ کار مهمی در تاریخ کرده؟
سردبیر سرش را کوبید به دیوار و گفت: خدایا به من صبر بده؛ اصلا ولش کنید این حرف‌ها را. در این‌که باید خیابانی به نام مصدق باشد، شکی نیست اما چرا خیابان کارگر؟
دبیر هیچی گفت: احتمالا خواستند از شر کارگرها خلاص شوند اسم خیابان را مصدق گذاشته‌اند. مصدق هم که نشود دیگر برنمی‌گردانند به کارگر؛ مثلا اسمش را می‌گذارند کارفرما که چون شمالی است بر کارگر جنوبی تسلط داشته باشد.
دبیر اندیشه گفت: راستی روز کارگر کی بود؟ آن را هم عوض می‌کنند بشود روز مصدق که اجازه بدهند ما بدون ایجاد مشکل توسط نیروهای خودسر خودجوش برویم سر مزار مصدق؟
دبیر تاریخ گفت: اوووو حالا کو تا 11 اردیبهشت؟ فعلا فکر تعطیلات نوروزی باش.
دبیر اندیشه گفت: آن بنده خدا، مصدق را عرض می‌کنم، تا 29 اسفند دنبال ملی‌کردن نفت بود. بعد ما ایرانی‌ها از پانزده اسفند می‌خواهیم تعطیل کنیم برویم تعطیلات؛ شگفتا.حیرتا!

 


تعداد بازدید :  406