احمد کریمیحکاک پژوهشگر و منتقد ادبی
نیما یوشیج اصول عقیده خود را «نزدیککردن نظم به نثر و نثر به نظم میدانست و پیشنهاد میکرد: «1- شعر ما در صورت موزون و در باطن مثل نثر تمام وقایع را وصفکننده باشد. 2- نثر ما آینهای طبیعت و پر از خیال شاعرانه[باشد]. این اصول، اغوانمیکنند که نثر حتما شاعرانه باشد، بلکه نثر ساده و بیآلایش هم وجود خواهد داشت.»(نامههای نیما. ص 28)
وی اولین خصلت لازم برای شاعران را «ابتکار» میداند و شاعران جوان را از تقلید برحذر میدارد و معتقد است که سعدی دوم، حافظ دوم شدن ارزشی ندارد.(نامههای نیما. ص 861)
او درباره عاقبت و سرانجام مقلدان میگوید: «پیروان عنصری چه میکنند؟ بعد از آنکه خانه پدرشان خراب شد، مثل گداها بیخانه و سرگردان مانده، مثل فلان دزد از اطراف دزدی میکنند یا مثل پسرهای ناخلف از آخرین تکههای اثاثیه پدر میفروشند یا با کلوخه آجرها میخواهند آجرهای نو بسازند.» (نامههای نیما. ص 861) نیما شعر خوب را مثل طفل زنده بالفعل میداند که «با فکر ملت رشد میکند. اگرچه در زمان تولد خود مردود واقع شده باشد.»(نامههای نیما. ص 571)
او درمورد نحوه نوشتن و سرودن شعر میگوید: «اول فکری که به مغز من در موقع طرح فلان قطعه یا شعر پیدا میشود، تعیین احتیاج است. برای چه مینویسم؟ آیا فلان عادت و اخلاق با حرف من اصلاح میشود؟ برای که مینویسم؟ آیا ممکن نیست بهتر از این یعنی نافذتر نوشت؟»(نامههای نیما. ص 193)
درواقع از لابهلای نامههای نیما میتوان نکات جالبتوجهی برای راهنمایی شاعران پیدا کرد، نکاتی مانند: «برای ساختن یک تابلو اول جهات مادی آن را جستوجو کن، زیرا کمال اشیا بدون صورت در نقش اثر میکند. پس موثر واقعی صورت است. من مدتها از عقب سر به یک گدا نگاه میکنم، یا فلان کوره مشتعل آهنگر را تماشا میکنم نه برای اینکه فورا از آنها وصف کنم، بلکه هر نگاه میتواند جزیی از نکات را به من اهدا کند. بالمجموع این نکات یک وقت میتوانند به من کمک کنند تا اینکه در موقع نوشتن آنچه مینویسم، تکرار مشاهدات دیگران به نظر نیاید. در این صورت شاعر اول باید مطالعه داشته باشد و پس از آن با قدرت ذهنی خود آن مطالعات را تجزیه و توصیف کند.» (نامههای نیما. ص 661)
عباراتی که از نامههای نیما آمده، متعلق به کتاب زیر است: نامههای نیما، نسخهبردار، شراگیمیوشیج، تهران، نگاه، 1367