دو تا دعوا هیچوقت تمام نمیشود: اول، دعوای ارمنستان و ترکیه، دومی دعوای علی دایی و علی کریمی... نه... درواقع سه تا دعواست که هیچوقت تمام نمیشود، دعوای ترکیه و ارمنستان، دعوای دایی و کریمی و دعوای دایی و مایلیکهن... نه نه، الان که فکر میکنم چهار تا دعواست که تمامی ندارد، دعوای ترکیه و ارمنستان، دعوای دایی و کریمی و دعوای دایی و مایلیکهن و دعوای دایی و فردوسیپور! کلا خوش به حال وکلای علی دایی! همهش درحال دعواست!
خب، تا اینجا احتمالا سردبیر و مدیرمسئول فکر کردهاند که مطلبم ورزشی است و سیاسی نیست و خیالشان راحت شده! ولی فکر کردهاند! عرضم به حضورتان که لابد شنیدهاید که یکی از نمایندگان زن مجلس روسیه خواستار تصویب قانونی شده که طی آن زنهای روسی از پوتین رئیسجمهوری روسیه باردار شوند! خب؟ الان من راجع به این چی بنویسم؟! حالا بر فرض که مدیرمسئول و سردبیر این مطلب را تا ته نمیخوانند، خودم که وجدان دارم! حالا بر فرض نه چندان محال وجدان هم نداشته باشم، تنم که نمیخارد! چه توقعاتی دارید، پانصد تومان پول روزنامه میدهید میخواهید راجع به جزییات طرح بارداری از پوتین برایتان بنویسیم؟!
مراسم تودیع و تکریم مهندس ضرغامی رئیس سابق صداوسیما برگزار شد. حالا تودیع را یک جای دلمان میگذاریم. اما تکریم؟! تکریم مهندس ضرغامی؟! خب این بنده خدا که وضع مالی صداوسیما را به افول انداخت! صداوسیما را کرد بقالی و پشمکفروشی حاجی عنایت! این از وضع برنامههای تلویزیونی که کار و کاسبی شبکههای ماهوارهای را رونق داد! این هم از این برنامههایی که ... اصلا هیچی، یکی شما باید مهندس را تکریم کنید، یکی هم پشمک حاجی عنایت که فکرش را هم نمیکرد یک روز بتواند بیاید روی آنتن تلویزیون!
در خبرها آمده بود که داعش طرحی دارد برای ربودن و ترور 20 نفر از روزنامهنگاران و چهرههای رسانهای عراق! هیچی! کلا بنده فقط امروز نقل خبر میکنم! فهمیدن اینکه ربط و نکته این اخبار چیست به عهده خودتان!
محمود احمدینژاد در پیامی به رئیس جدید صداوسیما انتصاب وی به این سمت را تبریک گفت! محمد سرافراز هم یک گروه از مشاورانش را مامور کرد متوجه بشوند احمدینژاد دقیقا به چه دلیل چنین کاری کرده است و انگیزهاش چه بوده است؟! گروه مشاوران بعد از ساعتها تحقیق به این نتیجه رسیده که ایشان مانند رویه سالهای پیش دلیل خاصی برای انجام این کار نداشتهاند! همین جوری حال کرده است که یک پیغام بدهد! کلا احمدینژاد به هر دلیلی که بتواند پیغامی بنویسد و زیرش را با عنوان خادم ملت ایران امضا کند، دریغ نخواهد کرد.
گویا آقای کری و خانم اشتون در فرصت استراحتی که بین مذاکرات هستهای پیش آمده بود به بازار مسقط رفته و خریدی کردهاند! ما که داخل کانال کولر یکی از حجرههای بازار مسقط بودیم این دیالوگ را شنیدیم:
اشتون: جان؟!
کری: جان؟!
اشتون: از این النگو طلاها برام میخری؟
کری: جان؟!
اشتون: میگم از این النگو طلاها برام میخری؟ خیلی دوست دارم!
کری: جان؟!
اشتون: اوا! کری؟!
کری: اشتون!