| فریبا وفی |
زنها دو دستهاند، آنهایی که محافظت میشوند و آنهایی که نمیشوند.
دسته اول را با ماشین به این طرف و آن طرف میبرند و سروقت از آرایشگاه، از استخر، از مدرسه، از اداره و ... برمیگردانند. با تلفن حالش را میپرسند و اگر سرش درد کرد، یکی هست که بگوید: «بهتر نیست کمی استراحت کنی؟»
زنهای دسته دوم توی باد و باران و طوفان، ساعتها توی صف اتوبوس میایستند و با اینکه تصمیم میگیرند به جایی که اتوبوس از آنجا میآید نگاه نکنند ولی گردنشان بی اختیار بارها و بارها به آن سو میچرخد. تا شب سگ دو میزنند و شب کسی نیست که بگوید: «عزیزم؛ قرص مسکن برایت بیاورم؟»
زنهای محافظت شده راه رفتنی با طمأنینه دارند. ولی زنهای محافظت نشده یا بسیار تند راه میروند یا کُند.
زن محافظت نشده یا غر میزند یا به جایی خیره میشود و گاه خرفت میشود...
زن محافظت شده، مهمانی ترتیب میدهد و از مسافرتهایش میگوید. زن محافظت نشده گریه میکند و آنقدر این کار را ادامه میدهد که دیگر اشکش در نیاید. زن محافظت شده همیشه در نیمه راه گریه و یأس به زندگی برمیگردد.
برشی از کتاب «حتی وقتی میخندیم»