چند سده پیشتر، سخنچینها به مجازاتهای سنگینی همچون پوشیدن نقابی آهنی محکوم میشدند و درنتیجه، امکان سخن گفتن از آنها گرفته میشد. چنین مجازاتهایی البته بعدها کاهش یافت و شایعهپراکنی و سخنچینی بیشتر جنبهای اخلاقی به خود گرفت. مقاله جدید «آتلانتیک» میگوید که در سالهای گذشته، پژوهشگران با تکیه بر جنبههای مثبت شایعهپراکنی، آن را «خوب و مفید» توصیف کردهاند و راهی برای شناخت هنجارهای فرهنگی، پیوند با دیگران، ترویج همکاری و معیار سنجش موفقیت و جایگاه اجتماعی میدانند: «اشتباههای» دیگران، ما را از تکرار آنها دور میسازد. شایعه هنجارهای جامعه را نیز عیان میکند؛ رفتار «بد» یک نفر دهان به دهان و تقبیح میشود. نگرانی از بدگویی در عین حال ما را وامیدارد که بهترینهای خودمان را در کارهای گروهی به رخ بکشیم. همچنین براساس این پژوهشها، شایعههای مثبت و منفی درباره موفقیتهای دیگران به افراد کمک میکند که موفقیت و جایگاه اجتماعیشان را بسنجند.
مقاله البته این اصل قدیمی را نفی نمیکند که بدگویی از دیگران راهی برای ایجاد احساس خوب در آدمها است، اما آن را پیچیدهتر از این اصل میداند و از دیگر بدیهای سخنچینی را ترس از آدمها عنوان میکند؛ کسی که از دیگری بد میگوید، از من هم بد خواهد گفت.
مقاله با این جملهها تمام میشود: «ما با خوشحالی چیزی شبیه این میگوییم «نمیخواهم بدگویی کنم اما...» میل و انگیزه سخنچینی به احتمال زیاد از دلایل مهمی ناشی میشود، حتی اگر آنها را مهم نپنداریم.»