شماره ۱۳۴۶ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۶ بهمن
صفحه را ببند
نفس عمیق
در مسیری متفاوت
محمود محرابی

نویسنده‌ای شهیر در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: زمانی که پسربچه‌ای 11ساله بودم روزی سه نفر از بچه‌های قلدر مدرسه جلوي من را گرفتند، کتک مفصلی به من زدند و پولم را هم به زور از من گرفتند. وقتی به خانه رفتم با چشمانی گریان قضیه را برای پدرم شرح دادم. پدر نگاهی تحقیرآمیز به من کرد و گفت: من از تو بیشتر از اینها انتظار داشتم؛ واقعا مایه شرم است که از سه پسربچه پاپتی و نادان کتک بخوری. فکر می‌کردم پسر من باید زرنگ‌تر از اینها باشد ولی ظاهرا اشتباه می‌کردم. بعد هم سری تکان داد و گفت این مشکل خودته و باید خودت حلش کنی!
او می‌نویسد وقتی پدرم حمایتش را از من دریغ کرد تصمیم گرفتم خودم راهی پیدا کنم. اول گفتم یکی یکی می‌توانم از پس‌شان بر بیایم. آنها را تنها گیر می‌آورم و حسابشان را می‌رسم! اما بعد گفتم نه آنها دوباره با هم متحد می‌شوند و باز من را کتک می‌زنند. ناگهان فکری به خاطرم رسید! سه بسته شکلات خریدم و با خودم به مدرسه بردم. وقتی مدرسه تعطیل شد به آرامی پشت سر آنها حرکت کردم، آنها متوجه من نبودند. سر یک کوچه خلوت صدا زدم: هی بچه‌ها صبر کنید! بعد رفتم کنار آنها ایستادم و شکلات‌ها را از جیبم بیرون آوردم و به هر کدام یک بسته دادم. آنها اول با تردید به من نگاه کردند و بعد شکلات‌ها را از من گرفتند و تشکر کردند. من گفتم چطور است با هم دوست باشیم؟ بعد قدم‌زنان با هم به طرف خانه رفتیم. معلوم بود که کار من آنها را خجالت‌زده کرده بود.
پس از آن ما هر روز با هم به مدرسه می‌رفتیم و با هم برمی‌گشتیم. به واسطه دوستی من و آنها تا پایان‌ سال همه از من حساب می‌بردند و از ترس دوست‌های قلدرم هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد با من بحث کند. روزی قضیه را به پدرم گفتم. پدرم لبخندی زد و دست من را به گرمی فشرد و گفت: آفرین! نظرم نسبت به تو عوض شد. اگر آن روز من به تو کمک کرده بودم تو چه داشتی؟ یک پدر پیر غمگین و سه تا دشمن جوان و عصبانی و انتقامجو. اما امروز تو چه داری؟! یک پدر پیر خوشحال و سه تا دوست جوان و قدرتمند.
در بسیاری از موارد واکنش‌های ما نسبت به اطرافیان از جنس همان رفتاری است که آنها بر ما روا می‌دارند. این نوع عکس‌العمل چیزی شبیه میدان و رینگ بوکس است که هر ضربه از حریف ضربه‌ای مشابه از جانب ما را در پی دارد. اگر از دیگران به دلیل رفتارشان دلخور می‌شویم دلیلی ندارد که عین همان رفتار را ما نیز از خود بروز دهیم؛ اما واقعیت این است که واکنش احساسی همیشه اولین راه‌حلی است که به نظر ما می‌رسد. با کمی تأمل می‌توان راه‌های متفاوتی را انتخاب کرد. مسیرهایی که درنهایت نه رنجی برای ما خواهد داشت و نه آزردگی برای دیگران.


تعداد بازدید :  428