شهروند| در دهه گذشته فعالیتهای بشردوستانه سلبریتیها به پدیدهای جهانی تبدیل شده است. سلبریتیها برای اطلاعرسانی درباره مشکلات جهان و رنج دیگران و به منظور افزایش جمعآوری کمکهای بشردوستانه بیشتر از همیشه نمایندهای برای مشکلات بشردوستانه میان کشورهای شمال و جنوب در جهان شدهاند. این تقسیمات شمال و جنوب از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. در کل قسمت شمالی شامل کشورهای توسعهیافته مانند آمریکا، کانادا، اروپای غربی و کشورهای اتحادیه اروپا و مناطق توسعهیافته آسیا (مانند ژاپن و برونئی)، استرالیا و نیوزلند و قسمت جنوبی شامل آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه است. در حالی که قبلا پادرمیانی سلبریتیها در مسائل مختلف برای مطالعات رسانهای مهم تلقی میشد، افزایش تحقیقات آکادمیک اهمیت حضور آنها را در تحقیقات توسعهای بینالمللی و ارتباطات جهانی نشان میدهد. براساس تحلیلهای محققان برجسته در زمینه مشارکت سلبریتیها در توسعه جهانی و همچنین در بحثهای مستقل و تحلیلهای نشانهشناسی، این گزارش حضور سلبریتیها را به عنوان عوامل جهانی برای توسعه نشان می دهد. هدف اصلی گزارش ارزیابی ترسیم کمکهای بشردوستانه سلبریتیها در مقایسه با شهروندان هائیتی در رسانهها بعد از وقوع زلزله سال 2010 است. نتایج این تحلیلها نشان میدهد که برخلاف اهداف خوب، تصویری که سلبریتیها در روابط شمال و جنوب نشان دادهاند، باعث به وجود آمدن موانعی در راه توسعه هائیتی و افزایش نابرابری جهانی شده و به همین ترتیب انتقادات بسیاری به آنها وارد شده است. با وجود این سلبریتیها تنها برای علایق خود فعالیت نمیکنند و قرار است مطابق با قدرتهای سیاسی و چهارچوبهای اجتماعی واقعی کشورهای شمالی رفتار کنند.
در طی دو دهه گذشته سازمانهای خیریهای و خیّران کمکهای بشردوستانه جانشان را در معرض خطر قرار دادهاند تا جان افراد نیازمند در جهان را نجات دهند. برای تمجید از شجاعت سلبریتیهایی که در کمکهای بشردوستانه فعالیتهای بسیاری دارند، بسیاری از داستانهایشان به عنوان خبر اول در رسانهها کار شد؛ بعضیها هم توجه کمتری به خود جلب کردهاند. با اینکه کارهای بشردوستانه اتفاق جدیدی در دنیا نیست، اخیرا کمکهای سلبریتیها نمود بیشتری داشته، توجه مردم را بیشتر از همیشه به خود جلب و اعتبار پیدا کرده است؛ برای همین دبیران سازمان ملل هم سفیر حسننیت را از میان هالیوود و دیگر سلبریتیهای غربی انتخاب میکند. به دلیل شهرت جهانیشان و اینکه چهرههایی هستند مستقل از سیاست، گمان میرود سلبریتیها میتوانند بهتر از سیاستمداران اطلاعرسانی کنند. آنها با تعهد بر «نجات دنیا» و جلب توجه رسانه به مشکلات ضروری کشورهای در حال توسعه و تحریک جوامع توسعهیافته «غربی» برای اهدای کمک این کار را انجام میدهند. به اعتقاد «لیسا آن ریچی» یکی از محققان برجسته قدرت، مشروعیت و تأثیر سلبریتیها برای دستیابی به مخاطب موثرتر بوده و حتی ادارهکردن آنها در رویکردهای محلی و جهانی تأثیرات بیشتری داشته است.
محققان و مسئولان روابطعمومی مشهور، همزمان با افزایش نقش مفید کمکهای بشردوستانه سلبریتیها انتقادات بسیاری کردهاند. منتقدان ادعا میکنند که ترسیم فعالیتهای بشردوستانه سلبریتیها در رسانههای اصلی غربی نمایش جهان شمال و جنوب را فاسد میکند؛ با بیان این موضوع که سلبریتیهای پولدار هالیوود در یک طرف و قربانیان فقیر و نیازمند در طرف دیگر قرار دارند. مهمتر از آن این است که سلبریتیها با القای ارزشهای «غربی» مصرفگرایی، صنعتیشدن و فردگرایی در رویکرد پیشرفت طبیعی کشورهای در حال توسعه اختلال ایجاد میکنند و باعث کاهش اقتدار حکومت آن کشور میشوند. علاوه بر آن، فعالیتهای بشردوستانه سلبریتیها مکانيسم بازاریابی بزرگی محسوب میشود و هدف آن تبلیغ برای هالیوودیها، محبوبیت بیشتر و افزایش ارزش تصویر (برند) عمومی آنها تلقی میشود تا اینکه عامل متغیری باشد برای توسعه.
این گزارش مشکلات حاصل از مداخله کمکهای بشردوستانه سلبریتیها را در روابط شمال-جنوب بعد از زلزله هائیتی در سال 2010 بررسی میکند. قدرت کمکهای بشردوستانه معاصر در تغییر جامعه جهانی از لحاظ اجتماعی و تأثیر سازههای توسعه جهانی را با آنالیز کلمات، تصویر فعالیتهای بشردوستانه سلبریتیها که در رسانههای غربی به تصویر کشیده میشود بررسی خواهیم کرد. چهرههایی سرشناس در آمریکا (آنجلینا جولی- سفیر حسن نیت سازمان ملل، بازیگر و کارگردان، شان پن - بازیگر و موسس سازمان امدادرسانی به شهروندان هائیتی J/P و وایکلیف ژان- خوانندهای هائیتیتبار، موسس سازمان کمکرسانی Yele) که بعد از زلزله هائیتی در کمپینهای خیریهای شرکت کردند. اینکه از کمکهای سلبریتیها و جمعآوری آنها در هائیتی به عنوان ابزاری برای تشویق توسعه در کشورهای در حال توسعه در قسمت جنوب شده و یا اینکه برعکس، افزایش رفتارهای استعمارگری نو توسعه را تشویق نمیکند و باعث افزایش نابرابری جهانی میان پولدارها یا قدرتمندان و فقیران یا مستمندان میشود.
سوال اصلی این است: چگونه فعالیتهای بشردوستانه سلبریتیها در مقایسه با کمکهای شهروندان هائیتی در رسانه ترسیم میشود؟
سلبریتیها بازیگران جدید کمکهای بشردوستانه
مفهوم کمکهای بشردوستانه به ساخت زندگی اجتماعی اشاره دارد و به اوایل دهه نوزدهم برمیگردد. کمکهای بشردوستانه تعاریف مختلفی دارد اما در کل رفتاری نوعدوستانه تلقی میشود که هدف آن نجات زندگی است؛ با در نظر گرفتن اصول انسانیت، بیطرفی، انصاف و استقلال. به گفته جی.پیکتت از کمیته بینالمللی صلیب سرخ، میتوان به این چهار اصول سه اصل دیگر هم اضافه کرد: خدمات داوطلبان، اتحاد و جهانیشدن. اصول اصلی را میتوان بهطور خلاصه اینگونه توصیف کرد؛ انسانیت شامل تمام انسانهای کره زمین میشود. بیطرفی ادعا میکند که فعالان کمکهای بشردوستانه باید در درگیریها موضع بیطرف داشته باشند، نه حامی و نه مخالف هیچکدام از احزاب. انصاف یعنی کمکرسانی جدا از ملیت آنها مانند جنس، سن، نژاد، مذهب یا موقعیت سیاسیشان. در بحث استقلال هم فرض میشود که فعالیتهای بشردوستانه نباید به کمکهای مالی یا غیر مادی احزاب درگیر و یا دیگر افرادی که مستقیم یا غیرمستقیم از نتیجه آن درگیری نفع میبرند، وابسته باشد. براساس تعریف صلیب سرخ، منابع مالی موسسات خیریهای باید از خیّران خصوصی یا غیردولتی تأمین شود.
این اصول دستورالعملهایی برای سازمانهای بشردوستانه تلقی میشوند که هدف اصلی آنها امدادرسانی و حمایت از مردم است؛ سازمانها یا افرادی که از تمام این اصول پیروی میکنند خیّران ایدهآل به شمار میروند.
تغییر، توسعه و روابط شمال-جنوب
برای درک اصول کارهای بشردوستانه سلبریتیها تشخیص عوامل اصلي که انگیزه انسان را برای کمکرسانی یا دریافت کمک تحریک میکنند، بسیار مهم است. اهمیت توسعه و تمایل به تغییر از عوامل اساسی در تشکیل نابرابری در جهان است که در نتیجه باعث میشود چهرههای قدرتمند برای کمک به مستمندان اقدام کنند؛ به عبارت دیگر، نابرابری در توسعه به استقرار روابط شمال-جنوب کمک میکند.
با اینکه اکثریت کشورهای در حال توسعه در قسمت جنوب قرار دارد، تقسیم میان شمال و جنوب جغرافیایی نیست بلکه بیشتر بر پایه اقتصاد متنوع، سیاسی و عوامل اجتماعی است. ساختارهایی مانند تولید ناخالص داخلی، حاصلخیزی، بیکاری، میزان مرگ و میر، طول عمر و مانند اینها میزان توسعه یک کشور را رقم میزنند. علاوه بر آن، قدرتهای سیاسی که در سطح داخلی و بینالمللی از طریق سازمانهای مختلف، ائتلافها و اصلاحطلبان نماینده ملت هستند، توانایی توسعه را افزایش میدهند. علاوه بر آن، پیشینه تاریخی یک کشور هم در این توسعه نقش اساسی دارد. تأثیر تاریخ در کشورهای در حال توسعه در جنوب به دلیل قرنها روابط استعمارگرانه با شمال و جنبشهای ضد استعماری از زمان پایان جنگ جهانی دوم آشکارا قابل رویت است.
در مبحث روابط شمال - جنوب، توسعه بینالمللی یعنی «ارتباط کمکرسانی با هدف مبارزه با فقر و یا کاهش نابرابری اقتصادی». تئوری مدرنیزاسیون توسعه ادعا میکند که ماهیت تغییر جهانی است و رویکردی خطی دارد، به این معنی که تمام کشورها از مرحله در حال توسعه به توسعهیافته رویکرد مشابهی داشتهاند. در میان پروسه تغییرات اجتماعی، کشورهای در حال توسعه از مشخصات کشورهای توسعهیافته تقلید میکنند. تئوری مدرنیزاسیون کشورهای قسمت شمالی را «مرکز مدرنیته، نوآوری، صنعت پیشرفته، کارآفرینی پویا، دستاورد، عقلانیت و آزادی» تلقی میکند. در عین حال مشخصات کشورهای قسمت جنوب «گسترش سازمانهای سنتی، کمبود نیروی کارآمد، کمبود بهرهبرداری از منابع داخلی، جمعیت بالا، ساختارهای غیردموکراتیک و برتری آداب و رسوم» است.
تئوری مدرنیزاسیون اغلب توسعه یک کشور بهخصوص را تحلیل میکند، نظریه وابستگی رابطه میان شمال و جنوب که توسعه را در سطح بینالمللی پیش میبرد، توضیح میدهد. تئوری وابستگی پیشنهاد میدهد که عدم توسعه جنوب در مقایسه با شمال این است که شمالیها کشورهای در حال توسعه را به نفع خود استثمار کردهاند.
استثمار شکلهای مختلفی دارد مانند مکانیسمهای تجارت بینالمللی، استفاده کمپانیهای بزرگ از منابع نیمکره جنوبی یا ایجاد وابستگی مالی. حامیان تئوری وابستگی معتقدند که کشورهای در حال توسعه باید با یکدیگر همکاری کنند تا بتوانند با اتکا به نیروی خود در داخل به توسعه و پیشرفت کمک کنند و میزان وابستگی به شمال کم شود. این ادعا دقیقا مقابل طرفداران تئوری مدرنیزاسیون است که اعتقاد دارند همکاری با شمال و ایجاد بازار جهانی، نهادها و ارزشها تغییرات مثبتی را در جهت توسعه ایجاد میكند. ادغام این دو تئوری بر اهمیت روابط شمال و جنوب در توسعه جهانی تأکید میکند و دخالت پولدارها را به نگرانیهای فقرا توجیه میکند.
تعداد سازمانهای واقع در قسمت شمال که در راه توسعه کشورهای جنوب نقش دارند، قابل توجه است. هدف اصلی این سازمانها بالا بردن میزان آگاهی از نگرانیهای کشورهای جنوب است تا بتوانند برای فعالیتهایشان در زمینه توسعه کمکهای مالی جمعآوری کنند. با این حال، عموم مردم در جهان به مشکلات کشورهای در حال توسعه توجه کمتری میکنند و احتمال آنکه به خیریهها کمک کنند، زیاد نیست؛ به همین دلیل سازمانهای بشردوستانه، خیّران و افراد نیازمند را به «برند» تبدیل میکنند.
مفهوم «سلبریتی» در مطالعات توسعه
در ابتدا لازم است مفهوم و تعریف واژه «سلبریتی» را در منظر آکادمیک و علمی در مطالعات توسعه مورد بررسی قرار دهیم. آیا سلبریتی معنایش شهیر بودن است؟ آیا سلبریتی تنها به صنعت سرگرمی تعلق دارد و همه ثروتمند هستند؟ در این صورت در این دوره و زمانه اگر فردی بخواهد سلبریتی باشد نیازی نیست که هنرپیشه نخبهای باشد یا خواننده خوبی. نقطه نظر (تعریف بروکینگتون) مقابلی نیز وجود دارد که میگوید هر فردی که بتواند توجه تعداد زیادی را چه در محیط آفلاین و چه آنلاین به خود جلب کند، سلبریتی است. از دل این نقطه نظر است که این تعریف بیرون میآید هر کسی که ظهور و بروز عمومی در سطحی وسیع داشته باشد به نوعی سلبریتی محسوب میشود. مسلما از این ظهور و بروز منافعی نیز حاصل میشود که یا خود فرد از این منافع استفاده میکند یا دیگرانی هستند که کارشان مدیریت استفاه از این منافع است. برمبنای این تعریف، سلبریتیها کسانی هستند که از روی برنامه و به صورت هدفمند و مستمر تلاش میکنند در معرض توجه مردم و رسانهها قرار بگیرند. بنابراین افرادی نظیر سیاستمداران، فعالان محیطزیست و حقوق بشر، فعالان اجتماعی، وبلاگنویسان، مدلها، موسیقیدانها و هنرپیشهها همه ذیل چنین تعریفی قرار میگیرند. افرادی که به هر دلیلی به واسطه یک مصاحبه با یک روزنامه شهرتی گذرا به دست میآورند را نمیتوان سلبریتی محسوب کرد. چهرههایی که بدون خواست خودشان و برنامه در رسانهها حضور مییابند را نیز نمیتوان سلبریتی محسوب کرد. تعریف دیگری از سلبریتی از سوی «روجک» در سال 2001 ارایه شده است؛ سلبریتی کسی است که حایز مقامی عالیرتبه، شهرتی همهگیر یا صفتی بزرگ باشد که از سوی رسانهها به او داده شده است. این تعریف بعدها در سال 2004 از سوی ترنر کاملتر شد. ترنر این مبحث را نیز به این تعریف افزود که سلبریتی کسی است که علاقه مردم برای دانستن درباره زندگی خصوصیاش بسیار بیشتر از علاقهای است که آنها به دانستن دستاوردهای حرفهایاش نشان میدهند.
تعاریف دیگری نیز از سوی بالتانسکی و تونات ارایه شد. آنها معتقد بودند سلبریتی کسی است که شهرت فراگیر دارد، عموم مردم او را میشناسند، فرد موفقی است و از افراد دیگر متمایز است.
با تجمیع همه تعارف بالا میتوان به تعریفی کامل از مفهوم واژه سلبریتی رسید. سلبریتی کسی است که هدف اصلیاش فعالیت برای به دست آوردن سود است. او به صورت هدفمند سعی میکند توجه عمومی را به خود، حرفه و زندگی شخصیاش جلب کند. از این پس، این تعریف بیشتر در این متن مورد استفاده قرار خواهد گرفت و سلبریتیهایی که در این متن از آنها نام برده میشود همه متعلق به صنعت سرگرمی (آنجلینا جولی) هستند، هم سیاستمدارند (بیل کلینتون) و هم روشنفکر و نخبه (بیل گیتس).
سلبریتیها پدیدههای جدیدی نیستند. جوامع بشری همواره به برخی افراد بیشتر توجه میکردند و در نتیجه آنها از شهرت بیشتری در مقایسه با دیگران برخوردار بودهاند، بنابراین افزایش توجه و علاقه به افراد مشهور لزوما محصول عصر مدرن و دیجیتال نیست، بلکه مربوط به یکی از جنبههای تحولات تاریخی بشر است. البته درجه اهمیت و میزان توجه به زندگی سلبریتیها در عصر حاضر بسیار افزایش یافته است.
حضور سلبریتیها نهتنها باعث جلب توجه عموم مردم شده، بلکه توجه دانشگاهیان را نیز به خود جلب کرده است. تحقیقات گستردهای از سوی دانشگاهیان در این حضور انجام شده است. از معروفترین این تحقیقات میتوان به تحقیقاتی اشاره کرد که بروکینگتون در سال 2014 و ریکی در سال 2016 انجام دادهاند. هر دو معتقدند که در جامعه امروزی سلبریتیها یکی از بازیگران اصلی حلقه ارتباطی میان شمال و جنوب هستند. با توجه به اینکه سلبریتیها از امتیازات ویژهای برخوردار هستند، میتوانند در جنبههای گوناگونی از حیات بشری ایفای نقش کنند. آنها میتوانند در کمکهای بشردوستانه و روند توسعه کشورها پیشرو باشند. در حقیقت امروز برخی از موسسات، سازمانها و بنیادهای خیریه و بشردوستانه برای عقد قرارداد با سلبریتیها با هم درحال رقابت هستند و اساسا استفاده از قدرت سلبریتیها به صورت یک اصل پذیرفتهشده، سیستماتیک و فرمول موفقیت مورد شناسایی قرار گرفته است.
این سازمانها تلاش میکنند با استفاده از قدرت سلبریتیها راهی را که باید در یکسال پیمود، در طول یک ماه بپیمایند و در بسیاری از موارد موفق نیز میشوند. از آنجاییکه سلبریتیها از سوی طیفهای مختلفی از جامعه مورد توجه قرار میگیرند، به ناگاه این قدرت را پیدا میکنند که به راحتی با این طیفهای گسترده در مدت زمان بسیار کوتاه ارتباط برقرار کنند. درواقع امروز فعالیت سلبریتیها در مسائل بشردوستانه درحال تبدیلشدن به یک صنعت است. صنعتی که سلبریتیها در آن با یکدیگر رقابت میکنند تا بتوانند پوشش خبری بهتر و بیشتر در رسانههای عمومی داشته باشند، چراکه به خوبی میدانند با این کار میتوانند تصویری بسیار زیبا از خود در ذهن طرفدارانشان بسازند.
براساس نظرسنجیهایی که انجام شده اکثر مردم اعتماد بیشتری به سلبریتیهای صنعت سرگرمی دارند تا سلبریتیهای سیاستمدار. برخی از سیاستمداران هستند که تنها در یک کشور قدرتمند هستند، اما سلبریتیهای صنعت سرگرمی شهرتی جهانی دارند، بنابراین، این قدرت را دارند که پیام خود را با سرعت و قدرت در سراسر جهان مخابره کنند. وقتی سلبریتیها در موضوعات بشردوستانه در قالب امداد، خیریه یا سفیران امداد فعالیت میکنند، درواقع سفیران توسعه بینالمللی بین شمال و جنوب خواهند بود. در چنین شرایطی است که آنها نوعی دولت جهانی را شکل میدهند که به سرعت آگاهی جوامع انسانی را برای حل مشکلات جامعه بشری به خدمت میگیرند. به این صورت است که سلبریتیها کیفیت و میزان روابط میان شمال و جنوب را
رقم میزنند.
این صفحه طی روزهای آینده در چهارچوب مطالب متعددی نقش سلبریتیها را در کمکهای بشردوستانه بررسی میکند.