همانگونه که میدانید، جورج اورول، نویسنده غربزده و صهیونیستی و انگلیسی که بنا به اسنادی که در دست ما... که نه در دست برادر عزیزمان است، از اعضای لژ سلطنتی فراماسونری انگلیس بوده، با سرمایه و هدایت جورج سوروس سرمایهدار یهودی- که البته در زمان انتشار کتاب، کارهای نبوده، ولی بعدش که بوده- کتابی داستانی با عنوان مبهم و مشکوک مزرعه حیوانات منتشر کرده است که تا سالها، باعث تخریب و تحقیر جنبشها و فعالیتهای خودجوش و عدالتخواهانه بوده است! فلذا، کارمندان بینام اداره کتاب که همواره بدون چشمداشت به هرگونه نوبل ادبی و غیرادبی و پولیتزر و حتی جوایز ادبی داخلی و صرفا جهت ارشاد امت همیشه گمراه- که به غیر از مناسبتهای تقویمی در باقی ایام سال نیازمند ارشاد و نگهبانی هستند- مشغول ادیت و بازنویسی آثار ادبی یک مشت نویسنده بیسواد و معلومالحال هستند، نسخه پاک و منزهی از این داستان تهیه کردهاند که خلاصه آن را تقدیم شما میکنیم.
ناپلئون یکی از حیوانات مزرعه که برخلاف تبلیغات مسموم رسانههای استکباری اصلا خوک نبوده و شتر بوده، با خواندن آثار و تلمذ در محضر استاد قدیمی باشگاه، جناب کیم دانگ فنگ (پایهگذار کارخانه خودروسازی دانگ فنگ) تصمیم به اصلاح اوضاع مزرعه میگیرد. او با صحبت با بقیه حیوانات مزرعه شامل شترهای دیگر، مرغها، شترمرغها، خاله سوسکها، سگهای نگهبان، گاوها، گوسفندها، خرها و یگانه اسب مزرعه باکسر، تصمیم به گرفتن اداره مزرعه میگیرند. آنها با همدلی و وحدت صدا، مستر جونز، مالک مزرعه را که خود از عوامل لژ باکینگهام بود، از مزرعه فراری میدهند و مزرعه و خانه و کاشانه و دامداری و ویلای شمال و کارخانه و کلا همه چیز او را به نفع حیوانات مزرعه ضبط میکنند، چون وقت نیست و کاغذ هم گران شده و به نفع ناشر نیست که داستانی را میتوان در یک ستون تعریف کرد، به شکل یک کتاب منتشر کرد و از طرفی سردبیر روزنامه قلم قرمزش را دست گرفته تا در بهترین حالت در چشمان ما فرو کند، فرازهایی از کتاب را با هم مرور میکنیم:
قوانین مزرعه: دو پا بد، چهار پا خوب و چهارپای کوهاندار بهتر است!
چهار پای کوهاندار دوست، پدر و مالک همه چیز هستند!
هیچ حیوانی حق نپوشیدن لباس ندارد!
هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل ندارد!
هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد، مگر به حکم قانون مبارزه با موادمخدر!
همه حیوانات با هم برابرند، مگر به حکم کوهان!
وقایع:
مستر جونز ظاهرا از مزرعه فرار کرد، ولی حیواناتی انسانصفت در داخل مزرعه با وی همکاری کرده و با گرفتن چمدانهای علوفه نیات انسانی وی را در مزرعه اجرا میکردند که با هوشیاری بهموقع کلاغها و باقی حیوانات، همیشه نقشههای انسانی آنها نقش بر آب میشد.
دامداری، کارخانه، آسیاب بادی و سایر اموال به جا مانده از جونز، مالک سابق مزرعه، به دلیل کارشکنیهای غربیها ورشکست شدند که البته این، نتیجه کمکاری با کسر و سایر حیوانات مزرعه بود و به مرور به خود آنها واگذار شد.
در برهههای حساس به حیوانات مزرعه توصیه میشد کمتر کاه بخورند یا مانند شترها برای آینده خود ذخیرهای اندوخته کنند!