جعفر گودرزی| عرق سرد به کارگردانی سهیل بیرقی تلاش کرده فیلمی حامی زنان باشد، اما آشکارا رویکرد ضد زن دارد و راه به جایی نمیبرد. فیلمنامه کمرمق و ناتوان آن بهزور قصهاش را تعریف میکند و قصه یکخطی که فراتر از آن پیش نمیرود.
افروز با بازی باران کوثری بهعنوان کاراکتر اصلی و کاپیتان تیم فوتسال واقعا هیچکس را ندارد؟ خانوادهاش چه کسانی هستند و کجایند؟ در این شرایط چرا کنار او نیستند؟در طول فیلم مرتب گفته میشود که او بهترین بازیکن و برگ برنده تیم است، اما بهجز نشان دادن زدن یکی، دو گل در بازی، شمایل قهرمانی و بازیکنی تراز اول را در او نمیبینیم؛ بهراستی فیزیک او با این گفتهها همخوانی دارد؟ بعد هم بیشتر از اینکه در جریان اتفاقات ورزشی او باشیم، درگیر حواشی زندگیاش میشویم، بدون فراز و فرود دراماتیکی. بقیه کاراکترها هم وضع کاراکتر اصلی را دارند؛ یعنی بدون پرداخت و شناسنامه و بیهویت و کاریکاتوری. از همخانهای افروز گرفته تا وکیل و مسئول تیم فوتسال بانوان همه در حد تیپ باقی ماندهاند.نکته مهم دیگر اینکه مگر میشود همسر کسی در دفتر اسناد رسمی درباره موضوعی رضایت بدهد و ثبت شود، اما با گم یا پارهشدن آن برگه کل قضیه نابود شود؟
عرق سرد فیلمی در سطح است و نتوانسته جریانی ایجاد کند و پایانبندی ضعیف فیلم هم ضربه بدی به آن زده است که حتی در نوع خود شوخی است.