شهروند| مدیر یک کمپ ترک اعتیاد که معتاد فراری را کشته بود با تأیید حکم قصاصش در دیوان عالی کشور به زودی اعدام خواهد شد. این مرد با لوله پلاستیکی آنقدر مقتول را کتک زد تا جان باخت.
اواخر سال 93 بود که این پرونده در پلیس آگاهی کلید خورد. با کشتهشدن یک معتاد در کمپ اعتیاد، ماموران پلیس موضوع را در دستور کار خود قرار دادند. در تحقیقات و تجسسهای ماموران مشخص شد که مدیر این کمپ در حوالی اسلامشهر به نام امیر، پس از درگیری با یک مرد معتاد او را کتک زده و موجب مرگ وی شده است. بنابراین امیر دستگیر شد و پروندهاش برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. امیر در این شعبه محاکمه و با درخواست اولیای دم از سوی هیأت قضائی به قصاص محکوم شد. این حکم در دیوان عالی کشور بررسی شد، اما مورد تأیید قرار نگرفت. بنابراین پرونده بار دیگر به دادگاه کیفری فرستاده شد و امیر برای بار دوم پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه که در شعبه دهم دادگاه کیفری و به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده برگزار شد، متهم درباره جزییات این حادثه گفت: «مقتول مدتی در کمپ ما بستری بود. بعد از گذشت مدتی او فرار کرد. برای همین من از همکارانم خواستم تا او را به کمپ برگردانند. وقتی مقتول به کمپ منتقل شد، برای تنبیهکردنش چند ضربه با لوله پلاستیکی به پا و کمرش زدم؛ اما نمیخواستم او را بکشم. مقتول چون برای خلاصشدن از کمپ مسافت طولانی را دویده بود، نفس نفس میزد؛ فکر میکنم به خاطر همین جان باخت. من اصلا نمیخواستم او را بکشم. فقط قصدم تنبیهکردن او بود. میخواستم به او کمک کنم تا دیگر فکر فرار به سرش نزند.»
سپس در ادامه جلسه قضات دادگاه از سه شاهد خواستند تا آنچه را دیدهاند برای دادگاه تشریح کنند. نخستین شاهد شریک امیر بود. او درباره روز حادثه به قضات گفت: «من معمولا امور بیرون از کمپ را مدیریت میکردم. همان روز بچهها گفتند که مقتول از کمپ فرار کرده است. امیر هم چند نفر را به دنبال او فرستاد. دقایقی بعد بچهها مقتول را در حالی که دست و پاهایش را بسته بودند به حیاط کمپ آوردند. او نفس نفس میزد که امیر دبهای آب سرد به سر و روی او پاشید. بعد از آن با لوله پلاستیکی او را کتک زد. چند بار به امیر تذکر دادم اما گوش نکرد. او مقتول را به داخل سالن اصلی کشید و سرش را به دیوار کوبید که بیهوش شد. چند دقیقه گذشت که معتادان کمپ گفتند مقتول بشدت میلرزد. من برایش پتو بردم اما امیر گفت تمارض میکند و حالش خوب است. آن شب گذشت. صبح برای خرید نان از کمپ بیرون رفته بودم که با من تماس گرفتند و گفتند او جان باخته است. وقتی به کمپ برگشتم امیر وسایلش را جمع کرده بود تا از کمپ فرار کند.»
دومین شاهد نیز گفت: «آن روز پس از درگیری، امیر با لوله به سر و کمر مقتول میزد اما نمیدانم ضربهها کشنده بود یا نه.»
سومین شاهد هم به قضات گفت: «وقتی حال مقتول بد شد من تا نزدیک صبح بالای سرش بودم. او به سختی نفس میکشید. وقتی سرش کج میشد دیگر قادر به تنفس نبود. قصد داشتم او را به بیمارستان برسانم اما امیر درها را قفل کرده بود. برای چند ساعتی مقتول را رها کردم تا بخوابم اما دوستانم گفتند او دیگر نفس نمیکشد.»
بنابراین با اظهارات شاهدان هیأت قضائی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به قصاص محکوم کردند. این حکم به تأیید قضات شعبه 41 دیوان عالی کشور رسید و بهزودی اجرا خواهد شد.