شماره ۱۳۳۹ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۷ بهمن
صفحه را ببند
شلوار پارچه‌ای و خودروی ملی

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي طنزنویس [email protected]

راستش از بس اطرافیان و همکارانم هی زیر گوشم خواندند که دیگر به سن‌و‌سال تو نمی‌خورد که شلوار جین و کتان بپوشی و باید شلوار پارچه‌ای تنت کنی که مثل آقاها بروی سرکار، بالاخره مجاب شدم و در یک ظهر تاریخی با خرید یک فقره شلوار پارچه‌ای از یکی از این سایت‌های خرید اینترنتی اولین گام را برداشتم. وقتی برگشتم خانه تنبان فعلی و تمامی شلوارهای جین و کتان موجود در کمد را ریختم توی یک کیسه و بردم انداختم دور. (راستش را بگویم شلوارها را بردم دادم به دوستی که لباس‌های دست دوم برای مستمندان جمع می‌کند، منتها از بس این روزها مردم آدم را از این کار نهی می‌کنند که چرا لباس نو اهدا نمی‌کنید که آدم جرأت بیان‌کردنش را ندارد.)
فردا صبح که خواستم بروم سر کار، دیدم ددم وای. خرید اینترنتی موفقیت‌آمیز نبوده و من سایز شلوار جین و شلوار پارچه‌ای را یکی فرض کرده بودم. خلاصه یعنی شلوار پارچه‌ای تنگ بود و مجبور شدم ساسون آن را باز کرده و تازه با این کار با‌ هزار بدبختی آن را تنم کنم. چنان به زور دکمه را بستم که شکمم داشت منفجر می‌شد و همه‌اش خداخدا می‌کردم که سرکار دکمه‌اش درنرود. بعد نوبت کفش شد. هی وای من. تمام کفش‌های من با شلوار جین و تیپ اسپرت ست می‌شد و کفشی که مناسب شلوار پارچه‌ای باشد، نداشتم که نداشتم. چاره‌ای نبود. یکی از کفش‌ها را پوشیدم و رفتم سراغ کمدی که پیراهن‌ها در آن بود، چون تا قبل از این همیشه یا تی‌شرت پوشیده بودم یا بلوز پیراهن‌ها بی‌اتو در کمد آویزان بود، اما بی‌اتویی کمترین مشکل پیراهن‌ها بود. از خرید آنها سال‌ها می‌گذشت و شکم من جوری بزرگ شده بود که دیگر دکمه‌های پیراهن به سوراخش نمی‌رسید که بسته شود. درنهایت پیراهن خال‌خال سفید و بنفش که به زور دکمه‌اش بسته می‌شد، را تنم کردم و در آینه خودم را ورانداز کردم. خودتان تصور کنید یک شلوار پارچه‌ای سبز تنگ که به زور بسته شده بود، با پیراهن خال‌خال سفید و بنفش و یک کفش اسپرت چه شلم شوربایی است.
حتما ضمن خندیدن به وضع من پس از تغییر می‌پرسید هدفم از بیان این خاطره چه بود. این‌که بگویم:
1- من نمی‌دانم هروقت یاد شلوار پارچه‌ای خودم می‌افتم، چرا صنعت خودروسازی کشور می‌آید جلوی چشمم. اول تصمیم گرفتیم دیگر ماشین خارجی سوار نشویم. رفتیم یک ماشین پیدا کردیم گفتیم آقاها و خانم‌های خوب و جنتلمن سوار این خودرو می‌شوند. بعد واردات ماشین‌های خارجی را ممنوع کردیم. بعد که سوار ماشین جدید شدیم، دیدیم مصرف سوختش بالاست. بشدت آلاینده هواست. جلو داشبورد زشتی دارد. خیلی زود تلنگ موتورش درمی‌رود و چون همه چیز مثل شکم من تورم دارد، فهمیدیم قیمتش هم چند برابر خودروی خارجی شده.
2- هروقت خواستید دنده ماشین را عوض کنید، اول فکر کنید دنده عقب بهتر است یا دنده یک. دنده برای همین ساخته شده. یک دنده نباشیم!


تعداد بازدید :  248