| آزادهسادات سجادی | دانشآموخته کارشناسیارشد فلسفه |
این روزها در کنار فیلمهای متعددی که برخی از آنها مرزهای فروش سینمای ایران را درنوردیده است، فیلمی به نمایش درآمده که بهرغم شیوه نامتعارف اکرانش با استقبال درخور توجه مخاطبان مواجه شده است. «ماهیوگربه»، آخرین ساخته سینمایی شهرام مکری، فیلمساز جوان سینمای ایران است که علاوه بر جلبنظر مخاطبان، تحسینها و نقدهای بسیارِ منتقدان را نیز دربر داشته است. در نگاه بسیاری از منتقدان، چه آنها که اثرِ سینمایی مکری را تحسین نمودهاند و چه آنها که آن را به سبب برخی نقایص، نقد کردهاند، وجوهِ تکنیکالِ فیلم، عاملِ اصلیِ تمایز «ماهیوگربه» محسوب میشود. دایرههای تودرتویِ زمانی، فرار از روایتِ خطی، و استفاده از سکانس پلان... همه با توجه به آنکه با جسارت به اجرا درآمده و از نخستین تجربهها یا به بیان بهتر از بهترین تجربههای استفاده پیچیده از ابزار در این سالهای سینمایِ ایران است، از جمله نمونههای موردتحسین منتقدان بهشمار میآید. بدونتردید آخرین ساخته مکری به لحاظ فنی و استفاده نبوغآمیز و جسورانه از ابزار، قابل ستایش است. ولی سوال اینجاست که آیا میتوان بدونِ در نظر گرفتن این بخش تحسینبرانگیز فیلم، وجهِ تمایزِ منحصر بهفردکننده دیگری برای آن بازشناخت؟ نباید این نکته را از یاد برد که نگاه همه منتقدان، ابزاری است. به این علت حتی آنگاه که روایتِ فیلم نیز برایشان موضوعِ نقد میشود، آن را کاملا تکنیکال مینگرند. گویی نمیتوان اثری را به سبب بازنماییِ ایدهای منحصربهفرد ستود. آنچه مرا بیش از مواردِ تحسینبرانگیزِ پیشگفته به ستایشِ فیلم واداشت، ایده نابی است که تمام فنونِ پیچیده به کار گرفته شده در فیلم، در خدمت تحقق آن قرار گرفته است. نقدِ ایده محورِ فیلمِ مُکری، این امکان را فراهم میکند که شخصیتها را بتوان در کلی منسجم (هرچند در بیانِ برخی منتقدان اصلا این انسجام وجود ندارد) بازشناخت. جالب اینجاست که در بسیاری از نقدها، به عدمِپرداختِ دقیقِ کاراکترها بهعنوان یکی از اشکالات اساسیِ فیلم اشاره شده که من این نقد نادرست را ناشی از عدمدرک ایده کلی و ناب فیلم توسط منتقدان میدانم. این ایده منحصر بهفرد که مکری آن را با نگاهی روانکاوانه درک کرده و این درک، او را به مقامِ سینماگری مولف رسانده است، منبعث از واقعیتِ هولناکی است که زندگیِ روزمره انسانِ ایرانی را تهدید میکند، البته باید به این نکته توجه داشت که خودِ تهدید که کارگردان در برخی مصاحبهها آن را به درستی از ترس جداکرده و هدف فیلم را بازنمایی آن دانسته، ایده نیست. ایده، واقعیت هولناکِ ایجادکننده تهدید است. فیلم به طرزی هنرمندانه جماعتی را به تصویر میکشد که گرچه هرکدام دارای تمایزاتی به لحاظ شخصیتیاند، اما در نقطهای، مشترکند. این نقطه مشترک محلِ تجلیِ همان ایده هولناک تهدیدآفرین و مخاطرهآمیز است. ایده که سعی شده از طریق وجود عمیقترین سطوحِ ناهنجاریهای روانی در کاراکترها به نمایش درآید، تولید بیولوژیکِ ناهنجاریهای روانی در جامعهای است که بیآنکه بداند، از طریق این تولید، به مخاطرهآمیزتر شدنِ خود اقدام میکند. ایده، انتقالِ نسلیِ ناهنجاریهای روانی در جامعه ایرانی است. پدرِ کامبیز عمیقا درگیر چالشی روانی است که آن را به پسرش منتقل کرده و این چالش روانی، پدر کامبیز را به یک اسکیزوفرن و کامبیز را به افسردهای منزوی و سردرگم تبدیل کرده است. لادن که از سرکوب حس عاشقانه نافرجامش، به نوعی دیگر درگیر آسیب روانی شده، باردار است. او دارد ناهنجاریِ روانیش را بازتولید میکند. پروانه که مادربزرگ و خواهر مادربزرگش نیز در توهمی بیمارگونه گرفتار بودهاند، نوری میبیند که دیگران نمیبینند. او نیز محصول انتقال نسلیِ ناهنجاریِ روانی است و با جسارتی غیرقابل تحسین، به سمت خطر میرود. نادیا به شکلی عیانتر درگیر بیماری روانی است و از مادری سخن میگوید که او نیز بیآنکه نادیا امروز بداند با وجود ناهنجاریهای روانیای که داشته محصولی ناهنجار از خود بهجای گذاشته است. حمید ناهنجاریش را با بهوجود آوردن دوقلوهایی روانی تولید کرده و تهدید خفقانآور به تصویر کشیده شده در فیلم را در انتها به قتل خشونتبارِ کسی تبدیل میکند که خود احتمالا پیامد تولید بیولوژیکِ ناهنجاریِ روانی دیگری است. به نظر میرسد ایده هولناک فیلم همین است. شما از طریق عدمتوجه به چالشها، خلأها و ناهنجاریهای روانیای که دارید با تولیدمثل به تشدید این ناهنجاریها و مخاطرهآمیزتر شدن جامعه دامن میزنید. فیلم مکری به این واقعیت میپردازد که تهدید و مخاطره در جامعه ایران بهعنوان جامعهای در حال گذار، نه در معنایِ متجددش ناشی از ورشکستگیهای اقتصادی و انزوای اجتماعیِ ناشی از فردگراییِ افسارگسیخته انسانهاست و نه در معنایِ سنتیاش ناشی از بلایای طبیعی چون سیل و زلزله و بیماریهای همهگیر است. تهدید در این جامعه، ناهنجاریهای روانیِ سرکوبشدهای است که بیآنکه درمان شود از طریق تولید بیولوژیک، منتقل شده و به خشونت در هولناکترین صورتش میانجامد. من حضور این ایده را بیش از وجوه تکنیکال اثر، متمایزکننده میدانم و ضمن تحسین چنین فهمی در شهرام مُکری ورود او را به جمع سینماگران مولف، فرصتی مغتنم برای سینمای دغدغهمحور ایران قلمداد میکنم.