شماره ۴۲۴ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۰ آبان
صفحه را ببند
راز جعبه کفش

زن و شوهری 60‌سال از زندگی مشترک خود را زیر یک سقف با هم بودند. آنها همه چیز را به طورمساوی بین خود تقسیم کرده و در مورد همه چیز باهم صحبت می‌کردند. آنها هیچ چیز پنهانی از هم نداشتند مگر یک چیز: یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد. در همه این سال‌ها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز... پیرزن در بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. درحالی‌که با یکدیگر امور باقی را رفع و رجوع می‌کردند پیرمرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش گذاشت. پیرزن تصدیق کرد وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید. پس از او خواست تا در جعبه را باز کند. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ 95‌هزار دلار پیدا کرد. پیرزن با دیدن چشمان پر از سوال همسرش گفت: «هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. او به من نصیحت کرد هر وقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم و تنها یک عروسک ببافم.» پیرمرد که به شدت تحت‌تأثیر قرار گرفته بود سعی می‌کرد اشک‌هایش سرازیر نشود. فقط دو عروسک در جعبه بود. پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود. او از این بابت در دلش شادمان شد و رو به همسرش کرد و گفت: «این همه پول چطور؟ اینها ازکجا آمده؟» پیرزن در پاسخ گفت: «آه عزیزم، این پولی است که از فروش عروسک‌ها به دست آورده‌ام.»

 


تعداد بازدید :  317