دیوید روزنبام | ترجمه طرحنو | بیست سال پیش، اینها، حقایق جامعه آمریکا بود: نیمی از همه آمریکاییهای بالای 65 سال، هیچ حق بیمه درمانی نداشتند؛ و یک سوم سالمندان، در فقر زندگی میکردند. بیش از 90درصد افراد بزرگسال سیاهپوست در بسیاری از شهرهای جنوبی اجازه ثبتنام برای رأیگیری نداشتند. در سراسر کشور، در همه سطوح دولتی، تنها چند صد سیاهپوست صاحب منصب، انتخاب شده بودند. تنها یک سوم کودکان 3 تا 5 ساله در کودکستانها و مهدهای کودک، حضور داشتند.
امروزه بیشتر آمریکاییها آن شرایط را غیرقابل قبول میدانند که دلیل عمده آن، تصویب قوانینی در 1965 توسط «جانسون» بود که برای رسیدن به چیزی بود که خود او، «جامعه بزرگ» (Great Society) مینامید. قوانین High-water نهتنها مربوط به قوانین حقوق مدنی بود، بلکه قوانین حقوق رأی دادن، خدمات درمان، خانه دار شدن و اقدامات عمده در مورد مهاجرت، تحصیل، کنترل اسلحه و پالودگی هوا و آب را نیز در بر میگرفت. امروزه تقریبا هر فرد سالخوردهای تحت پوشش بیمه درمانی است و افراد مسن نیز فقیرتر از کل آمریکاییها نیستند. سیاهپوستها تقریبا بهطور یکسان و به اندازه سفیدپوستها رأی میدهند و تقریبا 6هزار سیاهپوست، صاحب منصب نمایندگی هستند. قسمت اعظم کودکان نیز در پیشدبستانیها حضور دارند.
رئیسجمهوری ریگان از این برنامهها بهعنوان اسرافگریهای جامعه بزرگ یاد کرده است و حکومت وی میزان افزایش برخی از اقدامات جامعه بزرگ را کاهش داده است. اگرچه میزان مخارج زیادتر شده است. مجلس سنا برنامه دارد که هفته بعد در مورد برخی پیشنهادها رأی بدهد. پیشنهادهایی که در حقیقت ممکن است میزان مخارج را در زمینه چنین برنامههایی کاهش دهد و چندین برنامه دیگر را نیز بهطور کامل لغو کند. اما لیبرالها و محافظهکارها توافق دارند که این کاهشها تا به حال کم بوده و کم خواهد ماند و فعالیتهایی هم که ممکن است لغو شوند حاشیهای و بیاهمیت هستند.
بهرغم همه اینها پایههای جامعه بزرگ - بیمههای درمانی، کمک دولت به آموزش، حقوق سیاهپوستها برای رأی دادن و استفاده از امکانات تجاری- بهطور متفقالقول از سوی سیاستمداران و محققان تبدیل به بخشهای ثابت سیستم شده است. آقای واتنبرگ یکی از افرادی است که از زمان جامعه بزرگ باقی مانده و قرار است در کتابخانه جانسون دانشگاه تگزاس در کنفرانس یک بررسی 20 ساله درباره جامعه بزرگ شرکت کند. طبق گفته ادوین ال دیل، سخنگوی دیوید استاکمن مدیر اداره بودجه با آقای واتنبرگ موافق است که برنامه بیمه موفقیتآمیز بوده است. بیشترین قسمت شبکه امنیت جامعه در دوران جامعه بزرگ محقق شد و هر چیزی را هم که کاهش بدهیم این شبکه امنیت دست نخورده باقی خواهد ماند.
اصطلاح جامعه بزرگ توسط جانسون در یک سخنرانی در دانشگاه میشیگان در می1964 ابداع شد. او اعلام کرد که ما این شانس را داریم که نهتنها به سوی یک جامعه غنیتر و قدرتمند بلکه به سوی جامعه بزرگ برویم. اگرچه بهرغم اینکه برخی از اقدامات جامعه بزرگ در 1964 و برخی نیز در 1966 و بعد از آن اجرا شد، عناصر اصلی برنامه جانسون بیشتر در طول یک دوره 9 ماهه در 1965 تأیید شد. جانسون در یک انتخابات بر آقای گولدوار پیروز شده بود. برای اولینبار در این قرن به استثنای آن 4سال در اواخر 1930 این اولین باری بود که یک حزب یک رئیسجمهوری اکثریت دو به یک در هر دو کاخ کنگره را داشت. اقتصاد رو به رشد بود و بیشتر مردم نهتنها با رویای رئیسجمهوری برای پایان دادن به فقر و بیعدالتی نژادی و نیز یک زندگی بهتر برای آمریکاییها موافق بودند بلکه با او هم عقیده بودند که دولت این قدرت را دارد که به این رویا تحقق ببخشد. نقطههای عطف که در آن سال تبدیل به قانون شدند عبارتند از: بیمه دولتی برای افراد بالای 65سال که بیمه سلامت افراد مسن را تأمین میکرد. بیمه دولتی زیر 65سال که بهداشت و سلامت افراد فقیر را تأمین میکرد. اولین کمک عمومی دولت برای مدارس دولتی محلی و اولین وامها و بورسیههای دولتی گسترده برای دانشجویان، اجازه رأی دادن و نامزد انتخابات شدن برای سیاهان، برپا سازی نهادهای ملی برای علوم انسانی و هنر که فعالیتهای فرهنگی را برای جوامع سرتاسر کشور فراهم میآورد، کمک هزینه اجارهبها برای افراد فقیر، زیباسازی بزرگراه، اهداییهها و وامها و برنامههای آموزشی برای پزشکان و دیگر افراد متخصص بهداشت.
جانسون این را بزرگترین فوران قانونگذاری خلاقانه در تاریخ ملی نامیده است و این ارزیابی او در آن زمان، امری مبالغهآمیز تلقی نمیشد. نگرانی دموکراتهای جنوبی و جمهوریخواهان در کنگره که علیه این اقدامات رأی داده بودند، بیمورد از آب درآمد. کمتر کسی میتواند امروزه ادعا کند که برای مثال طرح بیمه دولتی زیر 65 و بالای 65سال گداپروری خواهد شد یا اینکه کمک دولت به آموزش منجر به تسلط دولت بر مدارس محلی میشود. از سوی دیگر بررسی بحثهای کنگره چیز زیادی برای گفتن در مورد هزینه جامعه بزرگ ندارد و آن طور که آنها فکر میکردند سرسامآور نبوده. در پایان جلسه کنگره آقای دل و سپس یک اقتصاددان نیویورک تایمز در یک بررسی از قانون اجرا شده گفت تخمین هزینهها که به میلیاردها دلار میرسد با آنچه که درواقع وجود دارد فاصله زیادی دارد. هزینهها در واقع از تخمینها خیلی کمتر است.
در حقیقت قیمت در ابتدا کمی پایین بود، چیزی حدود چند بیلیون دلار در سال و آنچه که اغلب نادیده گرفته میشود این است که گسترش هزینههای دولت برای برنامههای اجتماعی اخیر نه در زمان جانسون بلکه در دولتهای نیکسون و جرارد آر فورد رخ داده است. چارلز مائوری، منتقد بسیاری از برنامههای اجتماعی که کتاب «از دست دادن زمین» او به کتاب مقدس سیاست برای دولت ریگان تبدیل شد اشاره میکند که حتی بدون در نظر گرفتن اثرات تورم، هزینههای برنامههای اجتماعی 2 برابر و نیم در طول 5سال بعد از نخستوزیری جانسون رشد داشته است.
تغییرات تأمین اجتماعی پرهزینه
شرایط و قوانین رفاه در زمان نیکسون تثبیت شد. مواد غذایی و تأمین درآمد اضافی برای سالمندان و ناتوانان بهعنوان برنامههای اجتماعی در نظر گرفته شد. اشتراک درآمد با ایالتها و شهرها به تصویب رسید. وامها و درآمدهای مالی برای دانشجویان کالج با درآمد متوسط برای اولینبار درنظر گرفته شد. به میلیونها نفر از مردم خدمات درمانی تعلق گرفت و شاید مهمترین و البته پرهزینهترین برنامهاجتماعی، افزایش مزایای بازنشستگی تأمین اجتماعی بهطور خودکار همراه با تورم برنامهریزی شد.
اما بسیاری از طرحهای اجتماعی بزرگ از آزمون زمان سربلند بیرون نیامدند. دفتر فرصتهای اقتصادی، مرکزی که جانسون به آن نام «جنگ بیقید و شرط علیه فقر» نهاده بود به تدریج در سالهای دهه 1970 متروک شد. برنامه شهرهای مدل که برای کمک اجتماعی به مناطق فقیرنشین در شهرهای انتخابی طراحی شده بود به سختی به زمین خورد و سپس نابود شد.
مازاد پزشکان
علاوهبر آن، رئیسجمهوری ریگان میخواست بعضی از برنامههای محیطی جامعه بزرگ که در این سالها به خوبی کار کرده را منتفی کند. از نظر دولت او دیگر به این برنامهها نیازی نبود. برای مثال از نظر او به جای کمبود پزشک، مازاد پزشک و دندانپزشک وجود داشت و دیگر نیازی به آموزش متخصصان سلامت نبود. اما با چند استثنا بهویژه سیاستهای کنترل قیمتها، صرفهجویی عمده ارایه شده توسط رئیسجمهوری ریگان، برنامه دولتهای نیکسون و فورد را هم شامل میشد.
اگر برنامههای اصلی جامعه بزرگ بهطور گسترده پذیرفته شدهاند، چرا آقای ریگان در مورد استدلال خود را به کرسی نشاند که زیادهروی جامعه بزرگ فاجعه اقتصادی را پرورش داد؟ پاسخ از نظر سیاستمداران و دانشمندان در وعدههای بیش از حد سالهای جانسون و نگرشهای غالب است که مردم حالا به آن ایراد میگیرند، نه برنامههایی که در قانون نوشته شدهاند.
کوین فیلیپس، یک تحلیلگر سیاسی محافظهکار که رئیس شرکت تحقیقاتی سیاسی آمریکاست گفت بسیاری از آمریکاییها به سرعت اعتمادشان را به مهندسی اجتماعی از دست دادند. مردم هرگز مخالفتی با پول دادن به فقرا و حقوق یا برنامههای اجتماعی طبقه متوسط نداشتند. آنها این چیزها را همیشه دوست داشته و دارند اما وقتی درباره طبقه شریف صحبت و گفته میشود که ما میخواهیم آنها را بالا بکشیم و وقتی دریافتکنندگان تسهیلات، مشتریان نامیده میشوند، مردم واکنش مخالف نشان میدهند.
فقط طرح سوال
جوزف کالیفانو جونیور که در مسائل سیاسی داخلی مشاور ارشد جانسون بود قصد داشت مقالهای را با عنوان «جامعه بزرگ چقدر بزرگ است» در کنفرانس آستین ارایه دهد. او قبل از اینکه شروع به نوشتن مقاله کند، گفت: «همه کاری که من میتوانم انجام دهم طرح سوال است. این کشور الان کجا میایستاد اگر در مسیر جامعه بزرگ نبود؟ چند کودک نمیتوانستند به کالج بروند؟ چه تعداد بیشتری از مردم بر اثر کمبود مراقبتهای مناسب سلامت میمردند یا ناتوان میشدند؟ سالمندان ما کجا میرفتند اگر دولت هزینه خانه سالمندان را نمیداد؟ وضع آب و هوایمان چطور بود؟ من همه پاسخها را نمیدانم اما میدانم که کشور ما میتوانست به مراتب بدتر باشد.» اما آقای کالفیانو با نگاهی به گذشته، گفت که مشکلاتی جدی را میشناسد که در آن زمان پیشبینی نمیکرد. او گفت: «دولت به سادگی با بسیاری از گوشه و کنارهای زندگی آمریکایی درگیر است.»
*این مقاله که به بررسی تغییرات برنامههای رفاه اجتماعی در آمریکا میپردازد، در سال 1985 در نیویورک تایمز منتشر شده است.