شماره ۴۲۴ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۰ آبان
صفحه را ببند
گفت‌وگو با فریبا منتظر ظهور به بهانه کتاب تازه‌اش
طبیعت کالبد زندگی ماست

رضا گرشاسبی

ايده كتاب چطوری به ذهنتان رسيد و انگیزه‌تان از نوشتن اين داستان چه بود؟
ایده داستان با خواندن یک خبر شکل گرفت. محیط‌بانی در شهری کوچک در آستانه اعدام بود. فکر کردن به او موجب ساخته‌شدن داستان در ذهنم شد.
در حرفه ما وقتی ذهن درگیر موضوع خاصی می‌شود تا آن را ننویسیم خلاصی در کار نیست. دیر یا زود می‌نویسیم‌اش، شاید 10سال بعد.
فضاي امروز ادبيات داستاني ايران را چگونه می‌بینید؟
فضای امروز ادبیات داستانی ایران متاسفانه فضای خوبی نیست. آخرین سطر را که نوشتیم و آماده انتشار شد مشکلات آغاز می‌شود. ناشرها روی آثار غیرایرانی سرمایه‌گذاری می‌کنند، تیراژ کتاب‌ها و حق‌التألیف بسیار پایین است، داستان باید از مرحله ممیزی بگذرد و این‌که کتاب را انسان فهیمی خوانده باشد یا نه در نحوه ممیزی تأثیر دارد، آثار ضعیف در رسانه‌ها تبلیغ می‌شوند و آثار درخور توجه نویسندگان مستقل مهجور می‌مانند، پخش کتاب کماکان خوب نیست و به‌جز کتاب‌های چند ناشر، کتاب‌های سایر ناشران به دست مخاطب خود نمی‌رسند، کارگاه‌های متعدد با اساتید تازه‌کار به این بلبشو دامن زده‌ است. جلسات رونمایی، نقد و بررسی آثار به‌جای بحث و بررسی کتاب بیشتر شبیه مهمانی‌های شبانه شده که هرکس تلاش می‌کند به نوعی خودنمایی کند؛ یکی با لباس، دیگری با تکرار چند جمله کلیشه‌ای‌ که از کتاب‌های نظریه ادبی خوانده و عده‌ای هم با توهین به نویسنده. هرچند در گزارش‌هایی که از جلسات منتشر می‌شوند این بخش‌ها حذف‌شده و در ظاهر امر جلسات در سطح معقول و دوستانه و مفید گزارش می‌شوند.
افراد معدودی به پشتوانه جایزه‌ای محفلی و هدفمند، به عرش رسیده‌اند و نویسندگان دیگر در هر مرحله از کار با همان افراد مواجه می‌شوند، ازجمله در بحث نقد و معرفی در رسانه‌ها، در نشرها به‌عنوان بررس ناشر باید از سدشان عبور کنیم، به‌عنوان داور جوایز، به‌عنوان مجری معدود برنامه‌های عمومی، در کتابفروشی‌ها و بخش توزیع، خلاصه این‌که تعدادی از نویسندگان با داشتن یکی دو کتاب نه‌چندان جدی، فضا را کاملا تصرف کرده‌اند و اجازه نفس کشیدن به سایرین نمی‌دهند.
تازه‌کارها را دلزده کرده و توصیه می‌کنند کار منتشر نکنند یا به‌صورت الکترونیکی منتشر کنند که به گمان من به‌خصوص در شروع کار اصلا درست نیست. به‌این‌ترتیب ممکن است ادبیات، جوان‌های خلاق زیادی را از دست بدهد و فضا همچنان در سیطره عده محدودی با ذهنیت غیرپیشرو و انحصارطلب باقی بماند.
به نظرتان ادبيات داستاني چه سهمي در پرداختن به مسائل انساني و نوعدوستی دارد؟
هنر در ذات خود موجب بیداری روح و روان آدمی است. بیداری روح و روان به همراه خود نگاهی دیگرگونه به انسان می‌بخشد؛ نگاهی محترمانه‌تر به هستی و زندگی و موجودات. خواه این هنر موسیقی باشد یا نقاشی یا داستان.
داستان از آن‌جايی که مسائل را عریان‌تر از نقاشی و موسیقی و سایر هنرها بیان می‌کند، این قدرت را دارد که سهم زیادی در مسائل انسانی ایفا کند حتی هنگامی‌که تبدیل به فیلم، قالب جذاب و پرمخاطب دنیای امروز شود.
از ويژگي كارهاي شما ذهني‌نويسي و پروبال دادن به تخيل براي ايجاد انگيزه جست‌وجو  در خواننده داستان است. اين نشان می‌دهد كه شما از ذهن به سمت واقعیت‌ها نشانه می‌روید و داستان خود را دنبال می‌کنید. چقدر خوانندگان را در همراهي با خودتان شريك می‌بینید؟
 اصولا مخاطبان ادبیات داستانی به‌طور خاص و مردم به‌طور عام از عینیت به ذهنیت می‌رسند. یعنی می‌دانند که چه می‌خواهند یا فکر می‌کنند که می‌دانند و در جست‌وجوی توجیه عملِ خود، در ذهنیت نویسنده هستند. به‌عبارت‌ دیگر این‌که چگونه فکر می‌کنند تقدمی بر این‌که چگونه عمل می‌کنند، ندارد. بلکه این‌که چگونه عمل می‌کنند (با توجه به ویژگی‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و روانشناسانه) بر این‌که چگونه فکر می‌کنند (پسند و انتخاب نوع کتاب و نوع اندیشه)، مقدم است. در نتیجه اگر با نویسنده صادقی روبه‌رو باشیم و نه کاسب‌کاری پوپولیست، این‌که نویسنده چه تناسباتی با خوانندگان ادبیات داستانی برقرار می‌کند از دلمشغولی‌های نویسنده نمی‌تواند باشد.
موضوع ادبيات داستاني در جهان معاصر تنهايي‌هاي انسان و گريزگاه‌هايي است كه مي‌تواند به آنها برسد. از تم و درونمایه دزده‌كشي برايمان بگوييد.
اگر بخواهم نامی کلیشه‌ای برای دزده‌کشی انتخاب کنم، نامش را می‌گذارم «قهرمان‌ها هم می‌میرند»، که به‌نوعی تم داستان هم هست، ولی اگر نخواهم شعار دهم و با نگاهی دیگر، تم درون نام فعلی کتاب نهفته است، یعنی «دزده‌کشی». این‌که در طول روایت همه به‌نوعی با دزده‌کشی مواجه می‌شوند. دُزده‌کشی اصطلاحی در شکار است، یعنی دور زدن شکار و سردرآوردن از جایی که شکار انتظارش را ندارد.
 نويسندگي در ايران حرفه به‌حساب نمی‌آید. اين مسأله را چطور تحليل می‌کنید؟
حرفه فقط به معنای داشتن درآمد نیست، ما مفاهیم و کلمات را می‌توانیم از نو معنا کنیم و حالا من اگر بخواهم «حرفه» را معنا کنم به معنای این می‌تواند باشد که شما ساعات زندگی‌ات را صرف چه می‌کنی؟ من وقتم را صرف نوشتن می‌کنم پس نویسنده‌ام. اما بسیاری از آدم‌ها خیال می‌کنند حرفه‌شان پزشکی، مهندسی، کارمندی و... است در حالی‌ که حرفه‌شان به‌واقع دزدی، ابتذال، فریبکاری و توهین به دیگران است چون تمام مدت روز مشغول اینها هستند، البته پول خوبی هم به‌دست می‌آورند. امیدوارم روزی برسد که ما هم که به‌زعم دیگران بی‌کاریم، درآمدی از نوشتن داشته و در فرهنگ عمومی صاحب حرفه باشیم.
به نظر شما بين مخاطب و نويسنده در جهان امروز ما ايرانيان چه فاصله‌ای وجود دارد؟
به گمانم ارتباط بین نویسنده و مخاطب قطع است چون کتاب‌ها به مخاطب خود به دلیل پخش نامناسب نمی‌رسد و نویسنده بدون ارتباط با مخاطب خاص خود به نوشتن ادامه می‌دهد. از طرفی برنامه‌های فراگیر در کتابخانه‌ها و فرهنگسراهای تهران و شهرهای دیگر می‌تواند وجود داشته باشد که نویسنده حضور پیدا کند و کتاب‌هایش هم ارایه شود. برنامه‌های این‌چنینی یا انجام نمی‌شود یا به‌صورت محفلی برگزار می‌شود. بخش فرهنگی در دولت فارغ از مسائل سیاسی ‌باید به گسترش کتابخوانی کمک کند که نمی‌کند.
 نويسندگان معمولا آدم‌هایی حساس هستند كه توقع دارند از تجربه و تحلیل‌هایشان از واقعیت‌ها استفاده شود. آيا واقعا قدرت اصلاح واقعیت‌ها در داستان وجود دارد؟
بعد از خوانش یک داستان اگر خواننده وارد جهان داستان شده باشد ممکن است به مسائلی بیندیشد. اندیشیدن را نمی‌شود دست‌کم گرفت و مهم‌ترین تفاوت انسان با حیوان، همانا اندیشیدن است که خود سرآغاز مهم‌ترین تغییرات در انسان‌هاست. همان انسان‌هایی که جامعه را و واقعیت‌های گاه ناخوشایند و باورنکردنی را می‌سازند.
 يك تصور وجود دارد كه براساس آن نويسنده را مصلح اجتماعي می‌داند. آيا واقعا این‌گونه است؟
هرکسی که به اندیشیدن کمک کند مصلح اجتماعی است. اضمحلال و بدبختی از تعطیل کردن اندیشه شروع می‌شود و وسعت می‌گیرد. اگر به کسی یادآوری کنیم که پیش از هر عمل و تصمیمی اول فکر کند خودبه‌خود دنیای بهتری خواهیم داشت. نویسنده با آگاهی بخشی به‌صورت غیرمستقیم به لایه‌های درونی انسان‌ها نفوذ می‌کند.
نویسندگان چه بخواهند مصلح اجتماعی باشند و چه نخواهند در تقسیم‌کار اجتماعی، نقش مصلح اجتماعی برای آنان در نظر گرفته ‌شده است و اتفاقا آن نویسندگانی که شعار داده‌اند که نمی‌خواهند مصلح اجتماعی باشند، بیشتر این نقش را بازی کرده‌اند.
 براي چه می‌نویسید و توقعتان از خوانندگان خودتان چيست؟
من دریافت خودم را از چیزی به اسم زندگی می‌نویسم چون فقط نوشتن را تا حدودی بلدم. بعضی‌ها آن را آواز می‌کنند و می‌خوانند، بعضی نقاشی‌اش می‌کنند و روی بوم می‌کشند، بعضی به شکل مجسمه‌ای می‌تراشند، من هم می‌نویسمش، البته بعضی هم دریافت را فقط پول می‌دانند که کم هم نیستند. به نظر من زندگی پیچیده و چند بعدی است. آن‌قدر بُعد دارد که نمی‌شود آن را گفت، بلکه به مدد هنر باید ارایه‌اش کرد.
توقع من از خوانندگان خودم این است که در مشکل پخش کتاب کمک کنند و اگر کتاب‌فروشی می‌گوید چاپ کتابم تمام‌شده باور نکنند چون چاپ هیچ‌کدام از کتاب‌هایم تمام نشده. برای تهیه می‌توانند از سایت‌های اینترنتی استفاده کنند. ما با مشکلات خیلی زیادی کار را به مرحله انتشار می‌رسانیم و انتظار داریم وقت و جدیت بیشتری برای تهیه کتاب‌هایی که ما در ایران منتشر می‌کنیم صرف کنند. در هر صورت مسائل کشورهای دیگر مسائل ما نیست و با خواندن کتاب‌های ترجمه، چیزی تغییر نمی‌کند و در نهایت مقداری لذت با چاشنی حسرت خواهیم داشت.
 از كارهاي در دست نوشتن و انتشارتان بفرماييد.
دزده‌کشی مهرماه‌ سال‌جاری منتشر شده و خیلی خوشحالم که فاصله آخرین ویرایش و انتشار کتاب طولانی نیست و فاصله زیادی با حس و اندیشه امروزم ندارد. ‌سال آینده شاید داستان‌های کوتاهی که به مرور نوشته‌ام را سروسامان دهم. رمان دیگری هم در مرحله بازنویسی دارم. فعلا تا بهار کتاب می‌خوانم.


تعداد بازدید :  257