فیلم های پشت صحنه در سینمای ایران بیشتر خاصیت یادگاری و دورهمی و آلبوم خاطرات مانند دارند؛ و در این بین کمتر کسی را می توان یافت که به عنوان یک کار خلاقه با این کار طرف شده باشد. محمود کریمی اما با حضور پشت صحنه فیلم «چ» ابراهیم حاتمی کیا از این مرز خود ساخته گذشته و توانسته است مستندی مستقل با ساختاری رویاگونه پدیدآورد. البته نمی توان همراهی ابراهیم حاتمی کیا را نیز نادیده انگاشت که هم دست فیلمساز پشت صحنه اش را در خلاقیت باز گذاشته و از دیگر سوی نیز او را در سایه نگذاشته، یا در این معذوریت که سوژه فیلمش باج بدهد. با محمود کریمی درباره خواب ابراهیم گفتوگو کرده ایم که می خوانید...
ساخت خواب ابراهیم چطور پیش آمد؟
این مستند یک سفارش از طرف برادرم مهدی کریمی و ابراهیم حاتمیکیا بود. طبیعتا در هر پروژه سینمایی سازندگان آن عوامل را انتخاب میکنند و یکی از عواملی که از ابتدا انتخاب کردند، فیلمبردار پشت صحنه بود. حس کردم این دوستان به دنبال فیلمبرداری از پشت صحنه هستند و در جلسه اولیه اعلام کردم این کار جذابیتی برایم ندارد. اما در وهله دوم به من پیشنهاد شد، یک اثر مستقل و جدا از فیلم بسازم و از این مرحله این همکاری برایم جذاب شد. من سالها در زمینه سینمای مستند فعالیت میکردم و به سینمای داستانی علاقه داشتم در این شرایط گفتم چه بهتر از این که مستند و سینمای داستانی را در کنار هم تجربه کنم.
از چه زمانی به پروژه «چ» وصل شدید؟
پروژه «چ» 8-7 سال تحقیقات و 6-5 ماه تولید داشت و کارهای پست پروداکشن آن بیشتر از یک سال به طول انجامید. از آن جایی که این فیلم بستر بزرگی داشت، اجازه کار بیشتری را به من میداد. من به شکل تک نفره هم صداگذار بودم، هم دستیار و هم کارهای دیگر را انجام میدادم و از اول پیشتولید تا آخر پست پروداکشن در پروژه حضور داشتم و مدام به آن سر میزدم. در واقع من باید ایده فیلمم را از پروژه «چ» سزارین میکردم و ساعتها منتظر میماندم تا شکار بیاید. روزها و روزها راش گرفتم و از مجموع آنها توانستم اثری چون خواب ابراهیم را دربیاورم. شاید اگر پروژه کوچکتر بود این امکان برایم وجود نداشت.
یوسف حاتمیکیا هم فیلمی از پشت صحنه «چ» تهیه کرد. به خاطر تولید این فیلم بود که شما به سراغ فرم متفاوتی در ساخت مستند خواب ابراهیم رفتید؟
یوسف حاتمیکیا در نسخه دیویدی پشت صحنه کاری جز تدوین نکرده است. تمام فیلمبرداری پشت صحنه فیلم کار من بود و یوسف از راشهای من استفاده کرد و در ضمن مصاحبههایی را با عوامل فیلم انجام داد و یک نسخه دیویدی برای شبکه نمایش خانگی ساخت. زحمت او در انجام مصاحبهها و استفاده از راشهای من در شکلی تازه بود.
مستند شما ایده محور است. درباره ایده اصلی فیلم و وجه خوابآلود و فانتزی آن بگویید. چرا به این سمت متمایل شدید؟
ایده مرکزی کشف، درک و شهود کارگردان و خالق یک اثر سینمایی بود. درون هنرمند بخشی وجود دارد که به آن دسترسی نداریم بلکه در درونیات او است و حتی ممکن است تحت کنترل خودش نباشد و در اعماق روان او جای داشته باشد. حس کردم خواب و رویا آن چیزی است که میتواند این اشتراک را ایجاد کند. رویا به ما درکی از عبور و مرور دوروبرمان میدهد و مثل الهام میماند. احساس کردم حاتمی کیا مثل یک آدم خوابدیده است که مجموعهای از تصاویر و اتفاقات از سرش میگذرد چیزهایی که هم برایش روشن است هم ناپیدا، هم دیده میشود هم دیده نمیشود.
در این مستند با حاتمیکیای تازهای مواجه میشویم. کسی که آن قدر خونسرد نیست و حتی در صحنه فیلمبرداری پرخاش میکند. درباره نزدیک شدن به این وجوه شخصیتی بگویید.
امیدوارم توانسته باشم یک حاتمی کیای جدید را نشان دهم.
چرا تصمیم گرفتید فیلم را به سمت خواب ببرید؟ فکر نمی کردید برای چنین فیلمی بیش از حد جسورانه است؟
فکر میکنم این انتخاب جسورانه نیست و از هر فیلمی که با این مشخصات ساخته میشد، انتظار چنین کاری میرفت تا تجربه جدیدی برای بیننده بسازد. اساسا ذات موضوع یعنی پرداختن به احوالات درونی هنرمندان برای من جذاب است.
حاتمی کیا و عوامل فیلم چ تا چه حد دست شما را برای کار کردن باز گذاشته بودند؟
پروژه «چ» یک پروژه فاخر و در اندازه و اهمیت بالایی بود. با این وجود دست من حین انجام کار کاملا باز بود و نیازی به شرط کردن نبود. حاتمیکیا و کریمی دست من را باز گذاشتند. حتی آقای حاتمیکیا به من گفت: هر جور که فکر میکنی به صحنه نزدیک شو و معذب کار ما نشو. ما داریم کارمان را میکنیم تو هم کارت را بکن.
شخصیت حاتمی کیا چقدر اجازه می داد که به وجه فانتزی فیلم بپردازید؟
فکر میکنم هر پروژه جدی و با فکر و اندیشهای حتما خالقش را درگیر میکند تا ایدههایش را به شکل درستتری به اجرا دربیاورد. انکار نمیکنم که وجه فانتزی در فیلم بیشتر است. دغدغههای کارگردانی ممکن است دور از خرد باشد اما کارگردان میتواند دغدغهمند باشد. اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمیکیا دوکارگردان بیشباهت به یکدیگر هستند اما اشتراک هردو دغدغهمندی نسبت به موضوعات و مسائل خودشان است. هر کارگردان دغدغهمندی احوالات مخصوص به خود را دارد. این ظرفیت در شخصیت حاتمیکیا بود و من هم به سراغ آن سوژه رفتم.