پولاد امین| برگزاری هشتمین دوره حراج تهران در چند روز گذشته یک بار دیگر بحثها و نقدها را از این رویداد مهم فرهنگی در صفحات روزنامهها و رسانههای گوناگون باعث شد. مسائل و مواردی مانند نقش مثبت یا منفی رخدادی چون حراج آثار تجسمی در اقتصاد هنر یا حواشی و داستانهایی چون معیارهای انتخاب آثار یا قیمتگذاری آنها که بسته به نگاه هر ناظری دارای کارکردهای مثبت یا منفی قلمداد شد. در این بین البته نباید این نکته را نادیده گذاشت که برگزاری حراجی در این حد و اندازه علاوه بر اینکه در بهبود وجهه فرهنگی کشور در مجامع جهانی میتواند موثر افتد؛ از این نظر نیز که به هر حال، حتی با وجود انتقاداتی نسبت به برگزاری حراج یا مسائل و موارد حاشیهای آن، در جلب و جذب یکسری سرمایه سرگردان به این وادی فرهنگی موثر بوده است، قابلیت دفاع دارد. رشد سریع آن را نیز نباید نادیده گذاشت که در کوتاه زمانی از حد یک ایده شاید ریسکی به رخدادی تأثیرگذار حتی در بازارهای منطقهای ارتقا یافته است. درحقیقت وقتی در اوایل سال 85 اعلام شد قرار است بنگاه تجارت و خانه حراج آثار هنری کریستیز که شهرتی جهانی دارد به ایران بیاید و دفتری تأسیس کند، کمتر کسی فکرش را میکرد که 10سال بعد قرار است هشتمین دوره حراج تهران با گردش مالی قابل قبولی برگزار شود و درواقع جایی که امروز حراج تهران قرار دارد، سالها پیش شاید رویایی غیرقابل دسترسی جلوه میکرد...
آغاز داستان
ماجرا از آنجا آغاز شد که بنگاه تجارت و خانه حراج آثار هنری کریستیز که قرار بود به ایران بیاید و دفتری تاسیس کند، به دلیل ضعفهای تکنیکی برای مبادلات بانکی و گمرکی بین ایران و جهان مجبور شد دفتر خود را در دوبی دایر کند. اما کمترین کارکردی که میشود برایش متصور بود، این بود که توجه هنرمندان و همچنین سرمایهگذاران آثار هنری بیشتر به پدیده فروش آثار تجسمی در بازارهای جهانی جلب شد. موسسه کریستیز هم ارتباط خود را با ایران حفظ کرد و در حراجهایی که برگزار کرد، سهم ایرانیها را از حیث تعداد آثار که نسبت آن تقریبا برابر با مجموع سهم کل کشورهای عربی و ترکیه است، حفظ کرد و کارهای فرهاد مشیری، محمد احصایی، بهمن محصص و… در این حراجها با قیمتهای خوبی به فروش رسیدند. وقتی چنین رونقی از قبل درخشش این آثار در دوبی حاصل آمد؛ این سوال که چرا این پولها به ایران نمیآیند، جدیتر دنبال شد. سوالی که موجب شد مسئولان هنری پیش از گذشته جالی خالی این اتفاق را در اقتصاد هنرهای تجسمی حس کنند. در چنین شرایطی بود که علیرضا سمیع آذر که پیشتر به مدت هشتسال ریاست موزه هنرهای معاصر تهران را برعهده داشت، پیشقدم شد تا به توصیه تعدادی از مجموعهداران، گالریداران و فعالان هنری حراج تهران را برپا کند. آنان معتقد بودند دیگر شرایط داخل کشور برای برگزاری حراجی مشابه حراجهای بینالمللی مهیا شده است، بهخصوص که این افراد باور داشتند به مدد برگزاری حراجیهای بزرگ و معتبر، چرخه اقتصادی هنر در وضع خوبی قرار میگیرد. وقتی رسانهها نیز از مزایای سرمایهگذاری در بازار هنر گفتند و بهعنوان شاهد مثال حتی اعلام شد برخی بانکهای فرانسه به جای پشتوانه طلا، آثار هنری را پشتوانه خود کردهاند، این گفتهها مقدمهای برای آغاز کار حراج تهران شد. سمیع آذر هم که بهعنوان کارشناس آثار هنری خاورمیانه با موسسه کریستیز همکاری داشت، گزینه خوبی برای این کار بود...
آن روزها سمیع آذر گفت: برای هر اقدامی درباره توسعه هنر نیازمند هزینههای قابل توجهی هستیم و دولت اعتباراتش محدود است، بنابراین باید از خود هنر، هزینههای معرفی و توسعه آن تأمین شود تا به خودکفایی برسد و این اتفاق نمیافتد مگر اینکه به یک اقتصاد پویا برسد. مفهوم اقتصاد پویا سرانجام به این نقطه میرسد که قیمت آثار هنری باید افزایش یابد. وقتی قیمتها نازل است، حرف زدن از اقتصاد هنر بیمعناست. چون هنر تیراژ وسیعی ندارد، ولی میتواند با قیمت قابل توجه و پایدار برای خودش ارزش اقتصادی پیدا کند. تلاشها باید به سمتی برود که خلاقیت و آفرینش هنرمند قیمت پیدا کند تا اقتصاد هنر قوام یابد و شرایط بهتری برای آموزش و گسترش هنر، معرفی آن و استحکام تئوریک و جنبههای نظری آن مهیا شود... و حراج تهران در چنین زمینهای به دنیا آمد و براساس فرمت بینالمللی برگزاری حراجهای هنری برگزار شد.
مثبت یا منفی؟!
حراج تهران نیز مثل هر پدیدهای موافقان و مخالفانی دارد. موافقان در دلیل موافقتشان، تشکیل بازاری برای آثار هنری را مهمترین کارکرد این بازار میدانند. مخالفان نیز بیشتر انتقاداتشان در زمینه نقش پدرخواندگی علیرضا سمیع آذر است و البته نکتهای چون کالایی شدن هنر که در نگاه چپ اقتصادی همواره محل بحث و منازعه بوده است...
اتفاقات رخ داده هم موضع موافقان و مخالفان را مستحکمتر کرد. وقتی در کوتاه زمانی اقتصاد هنر بهخصوص در روبنای خود یا به گفتهای دیگر در ظاهر رونق گرفت، موافقان به نقش مثبت این رخداد در معیشت هنرمندان و ارزشگذاری آثار هنری اشاره کردند و شگفت که همین نکته نیز باعث استحکام مواضع مخالفان حراج نیز شد. درواقع وقتی در حراجها بانکهای خصوصی در کنار سرمایهگذاران شخصی قرار گرفتند و گرانترین آثار حراجیها را خریدند، انتقادها هم شدت گرفت. بانک پاسارگاد رسما اعلام کرد که آثار هنری را به قصد بهرهمندی از ارزش افزوده مالی آن و فروش به قیمت بالاتر خریداری میکند. همین نیز به منتقدان میدان داد تا این سوال را مطرح کنند که خود سپهری چه جهانبینیای داشته است که اثر هنری او را در بازارهای سوداگری مالی خریدوفروش میکنند؟
و اوضاع با همین سر و شکل ادامه دارد. هر چند ماه یکبار حراج تهران تعدادی از آثار را حراج میکند و رکوردشکنیهای قیمتی بهانهای میشوند در دست موافقان و مخالفان تا این بحث را تا ابد ادامه دهند...
بیتأثیر در اقتصاد هنر
رضا سمائی، گالریدار| نزدیک به 40سال است که از انقلاب اسلامی میگذرد و در این سالها حراجیهای ایران به 10 مورد هم نمیرسد. طبعا با حراجیهای بینالمللی فاصله داریم، اما حراجگذاران سعی میکنند تا حدود زیادی استانداردها را رعایت کنند. البته با توجه به اینکه تعدادی از خریداران آثار هنری در خارج از کشور هستند، طبعا با مشاورههای دقیق، ارسال آثار برای آنها صورت میگیرد. معمولا در حراجیها افرادی که علاقهمند به خرید آثار هنری باشند، همچنین قدرت خرید داشته باشند، شرکت میکنند، اما در حراج تهران اشخاص خاصی از مجموعههای خصوصی یا دولتی دعوت میشوند که دارای تملک بالای مالی باشند. در حقیقت چند نفر از افرادی که متعلق به یک شرکت یا گروه هستند و زیر نظر یک فرد اداره میشوند، در یک حراج شرکت میکنند و بهطور صوری با هم رقابت میکنند. حضور افراد مختلف که در حقیقت با هم هماهنگ هستند در یک حراج باعث میشود قیمت چند اثر بالا برود و پس از آن در دیگر آثار نیز این افزایش قیمت تأثیرگذار خواهد بود. البته این مسأله در همه جای دنیا اتفاق میافتد و فضای خاصی را در حراج به وجود میآورد، برای همین ما هر سال با افزایش قابل توجهی در آمار کل فروش مواجه هستیم.
مبالغ حراجی در اقتصاد هنر ایران مطرح نیست، چراکه در دست عدهای خاص است. این مبالغ اصلا وارد مقوله فرهنگ و هنر نمیشود و به دلیل اینکه جریانهای همسو و غیرهمسو نداریم، لذا این حرکت نمیتواند تأثیرگذار باشد، اما تأثیر دارد، چراکه اخبار آن به صورت گستردهای منعکس میشود، اما از نظر اقتصادی هیچ نوع کمکی به اقتصاد هنر ندارد. درصورتی که خالق اثر یا هنرمند، صاحب اثر نیز باشد، به او براساس قراردادی که مابین حراجگذار و فروشنده و خریدار منعقد میشود، مبلغی تعلق میگیرد، در غیر این صورت به هنرمند از این فروش چیزی پرداخت نمیشود. مانند میوهای که از یک کشاورز توسط یک دلال خریداری شده و در بازار به قیمت گزافی به فروش میرسد. این درحالی است که کشورها در بحث مالکیتهای معنوی قوانین مختلفی دارند، بهطور مثال در بعضی کشورها تا 50سال بعد از فوت هنرمند اثر متعلق به او است، اما بعد از 50سال اثر به جامعه تعلق میگیرد. درحقیقت اثر هنری واگذار نمیشود، بلکه استفاده از آن واگذار میشود. همچنین اگر در قرارداد ذکر شده باشد، باید پس از فوت هنرمند تا مدتی که در قرارداد ذکر شده، مبلغی از فروش اثر به خانواده هنرمند پرداخت شود. این اصل در ایران برای هنرمندانی که در قید حیات هستند، رعایت نمیشود، چه برسد به هنرمندان فقید و درگذشته. وقتی افراد شرکتکننده در حراجیها بیشتر دلال هستند و مباحث اقتصادی اهمیت دارد، دیگر به این مسائل توجهی نمیشود و در حقیقت در فضاهای هنری ما این مسائل مطرح نمیشود.
مسیر خریدها از خرج به داخل تغییر کند
حبیبالله صادقی، هنرمند| این هنرمند که در این حراجی اثری به شیوه «ترکیب مواد روی بوم» ارایه کرده بود، در پاسخ به این سوال که حراج تهران چه اثری بر حوزه تجسمی کشور دارد، گفت: حراج تهران بهعنوان رخدادی که باعث شد ما در قامت کشوری که دارای ارزشهای ویژه خود است و باید محلی برای عرضه محصولات فرهنگی در این حوزه میداشت، جای تشکر و دستمریزاد دارد و باید از تعدادی آدم که با همدلی آمدهاند و این رخداد را رقم زدند، تشکر کرد. پیش از اینکه این رخداد در کشور ما رقم بخورد، اتفاقاتی که قرار بود در حوزه تجسمی بیفتد، در کشورهای حاشیه خلیجفارس به وقوع میپیوست و آنجا هم اینطور بود که به هنرمندان ما خط و نشان میدادند که باید این نوع کار را انجام دهید تا ما از شما خریداری کنیم. بنابراین، این حراج به دلیل اینکه توانست موضوعات هنر تجسمی را به سمت داخل کشور معطوف کند، قابل تقدیر است. صادقی در پاسخ به سوال دیگری که از حجم معاملات انجام شده و تأثیر آن بر حوزه تجسمی حکایت داشت، گفت: این حجم در مقایسه با بودجهای که در حوزههایی مانند موسیقی یا سینما وجود دارد، خیلی قابل بحث نیست، اما راهی است که کمک خواهد کرد تا اهل هنر ما بهویژه جوانان در این عرصه حاضر شوند و مسیر جهانیشدن را بپیمایند. به نظر من ما باید طوری اقدام کنیم که وجهه جهانی این رخدادها بیشتر شود تا بتوانیم مسیر خرید اثر را از خارج به داخل تغییر دهیم، به این دلیل که فعلا خریداران اثر هنری در این حراج بیشتر ایرانی و داخلی هستند و اگر قرار است اتفاقی در این زمینه بیفتد، باید بانکهای عامل، نهادها و سازمانها از خواب بیدار شوند. من به ژاپن و ترکیه سفر کردهام؛ در این کشورها بانکها در این حوزه ورود کردهاند و کارشان صرفا حضور و تأمین منابع کشاورزی و صنعت نیست، بلکه آنها محصولات فرهنگی را هم خریداری میکنند. صادقی درباره نحوه قیمتگذاری تابلوها گفت: گاهی اوقات در این زمینهها، موضوعاتی شنیده میشود که خیلی درست نیست، مثلا میگویند زدوبندهایی رخ میدهد و موضوعاتی شبیه به این واقعیت هست که اینطور نیست. این کار یک شیوه دارد که در آن تعدادی از گالریدارها با هنرمند به توافق میرسند که قیمت یک تابلو چقدر است و اینها هم افرادی هستند که خبره این کارند.
دلالها هم باشند چه اشکالی دارد؟
عینالدین صادقزاده، هنرمند| این هنرمند که با تابلوی نقاشیخط در این حراج حضور داشت، درباره مزایای حراج تهران در حوزه تجسمی گفت: این موضوع دو بخش دارد؛ یک بخش خیلی ساده است و آن اینکه جایی هست که تابلوی من بهعنوان یک هنرمند و تولیدکننده محصول هنری را به فروش میرساند و وقتی یک تابلو در این بازار به فروش میرسد، این یعنی من کالایم را به فروش رساندهام و خودش بهخودیخود یک نفع و مزیت است، اما از زاویه دیگر، این حراج میتواند چرخ اقتصاد هنرهای تجسمی را به حرکت درآورد و جایی باشد تا افرادی بیایند که خواهان کالای فرهنگی هستند و برای خرید این کالا هزینه کنند، این یعنی بازار هنر به گردش درمیآید و روند تولید کالای فرهنگی شتاب میگیرد، کما اینکه این اتفاق افتاده است. ما تا 10سال پیش که این حراج نبود، جایگاهی در سطح جهان نداشتیم، اما حالا بچههای ما در جهان جایگاه پیدا کردهاند. او درباره تعیین قیمت تابلوها گفت: گاهی موضوعی درباره قیمت در حراج مطرح میشود که خیلی به واقعیت نزدیک نیست، بحث این است که در بسیاری از حراجها ریسک وجود دارد و قیمت پیشنهادی از آن چیزی که من تابلو را در گالری خودم میفروشم، ارزانتر ارایه میشود. بهعنوان مثال من تابلویی را به مجموعهدار 100میلیون تومان فروختهام و او در حراج آن را 60میلیون تومان فروخته است، از اساس حراج یعنی همین. قیمت تابلو را در حراج 40 تا 70میلیون تخمین میزنند و ممکن است 200میلیون تومان به فروش برساند. به گفته او آقای سمیعآذر در این مدت خیلی زحمت کشیده و یکی از برنامههایش این بود که جلسات متعددی گذاشت و برای آنهایی که مثلا در بازار فرش و مبل و... حاضر بودند و این نوع اشیا را خرید و فروش میکردند، توضیح داد و تبیین کرد که به سمت خرید آثار هنری بیایند و در این زمینه موفق هم بود. مشکلی که الان وجود دارد این است که این حراج که به نفع هنرهای تجسمی در کشور است، گاهی بحثهایی را به وجود میآورد. اگر تا دیروز فردی میرفت و یک فرش را چند میلیارد تومان میخرید، کسی صدایش درنمیآمد، اما حالا وقتی یک تابلو مثلا یکمیلیارد به فروش میرود، همه صدایشان درمیآید. این را باید بپذیریم که تا قبل از این هنر ما زمینی بوده و حالا هنرمان دیواری شده است. او درباره حضور دلالها در حراج تهران هم گفت: چه اشکالی دارد دلالها هم باشند. من خودم تابلویی را به یک نفر فروختهام فلان قدر و سه دست چرخیده و سه برابر به فروش رسیده است. بهعنوان یک هنرمند از این موضوع خوشحال میشوم، چون این کار باعث چرخش اقتصاد هنر میشود. منتهی بحثی که هست خود هنرمندان نباید وارد این گردونه شوند. من بهعنوان یک هنرمند، اثر هنری را تولید میکنم. این اثر وقتی تولید و به بازار عرضه شد، دیگر حکم یک کالا را پیدا میکند و ممکن است همه گروهها در این بازار حضور داشته باشند.
اقتصاد هنر مربوط به قوانین بازار است
آیدین آغداشلو| آیدین آغداشلو مخالف هر گونه تقدس بخشیدن به مسائل زمینی است و بر این باور است که باید مسائل اقتصادی را نه بر پایه مفاهیم کلی که اتفاقا بر پایه یکسری بحثهای ملموس به بررسی نشست. او میگوید: اقتصاد هنر به لحظهای برمیگردد که هنر تبدیل به کالا شده است. این بحث زمانی ایجاد میشود که یک اثر هنری از چارچوب شخصی هنرمند خارج شده و به جامعه سپرده میشود، در اینجا دیگر برخورد با هنر بهمثابه کالاست. اصولا فرستادن اثر هنری به جامعه، برای فروش آن را تبدیل به کالا میکند. وقتی ما در مورد کالای هنری صحبت میکنیم، باید بپذیریم که قوانین بازار بر کالا هم وجود دارد. البته نباید فراموش کرد که استفاده از کلمه کالا به معنی بیارزش بودن آن نیست، بلکه این کالا بسیار باارزش است. بحث اقتصاد هنر ربط زیادی به دیدگاههای هنری ندارد و مربوط به قوانین بازار است. آغداشلو البته ضایعاتی که کالاییشدن هنر میتواند به بار آورد، نادیده نمیگذارد و میگوید: مثلا در سالهای اخیر در بخش نقاشیخط، به دلیل استقبال خریداران از این گونه آثار، افراد بسیار زیادی شروع به خلق این گونه آثار با تیراژ بسیار بالا کردند. همین مسأله باعث شد هنرمندان واقعی نقاشیخط هم به مشکل برخورند. اینجا باز هم همان بحث اقتصاد هنر پیش میآید، اما باید مسئولیت آثار ارایه شده را هم برعهده بگیریم. در کارخانهها، بخشی به اسم کنترل کیفیت وجود دارد که پس از ساختهشدن محصولات آن کارخانه، آنها را تست میکنند تا مشکلی نداشته باشند. بخش کنترل کیفیت در هنر، منتقدان واقعی هستند. متاسفانه ما بخش کنترل کیفیت را به شکل درست آن نداریم تا آثار هنری خلقشده را مورد بررسی قرار دهند.
باید آسیبشناسی شود
فرح اصولی، هنرمند| این هنرمند درباره تأثیر گردش مالی حراج تهران بر هنر و بهویژه حوزه تجسمی به «شهروند» گفت: در چنین شرایطی خیلی دوست ندارم درباره حراج صحبت کنم، به این دلیل که این موضوع بسیار دقیق است و به نظرم نمیشود خیلی فشرده و ساندویچوار مطلبی را گفت و به مردم
تحول داد. من اعتقاد دارم این موضوع یا از اساس هر موضوع دیگر، تأثیر مثبت و منفی دارد و اگر قرار باشد به آن پرداخته شود، باید به صورت میزگرد با حضور کارشناسان (که البته دلیل هم ندارد من یکی از مدعوین باشم) بنشینیم و درباره این صحبت کنیم که گردش مالی این حراج چه تأثیری میتواند بر حوزه تجسمی بگذارد. باید نشست و آسیبشناسی کرد که در دنیا چه میکنند و کارهای چه کسانی در این حراجها حضور دارد یا از اساس چه آدمهایی در این حراجها هستند.
در مجموع میخواهم بگویم صحبت درباره این موضوع چیزی نیست که بتوان همینطور یک چیزی گفت و از آن عبور کرد. به اعتقاد من اگر قرار است کسی درباره این موضوع کار کند، حتما با دید آسیبشناسانه به این موضوع بپردازد و از زوایای مختلف، موضوع را مورد کاوش قرار دهد و به صورت گذرا از آن عبور نکند.
ابزاری برای سوداگری
پرویز صداقت پژوهشگر اقتصادی| وقتی کسی در مخالفت با کالاییشدن هنر صحبت میکند، بحثش این نیست که هنرمند باید زندگی فقیرانه داشته باشد، بلکه مسأله این است که این سازوکارها هنر را از ذات خود جدا میکند و آن را به ابزاری برای سوداگری مالی بدل میکند. هنر، میراث مشترک بشری است. خرید و فروش آثار هنری به قصد کسب سود از طریق سوداگری مالی چیزی نیست به جز شکل جدیدی از انباشت سرمایه از طریق سلب مالکیت از مردم. اثر هنری نباید بازیچه سرمایههای مالی برای کسب سود باشد.