| علیاکبر محمدخانی| همسرم به شکل شدیداللحنی به نوآوری در حوزه آشپزی اعتقاد دارد و هربار با ابداعات خود، انقلابی خونین در حوزه صنعت غذا و البته گوارش و اعما و احشا اینجانب به راه میاندازد. مثلا آخرینباری که قرار بود کباب بره درست کند، وقتی درِ ظرف غذا را باز کردم، دیدم باز خلاقیتش گل کرده و به جای گوشت بره مخصوص فرآوریشده نیوزلندی، از سیبزمینی برازجان و پیازداغ سوخته و نان تافتانِ فتیر و مقدار متنابهی آمونیاک و داروی نظافت استفاده کرده است. من که از دیدن تپه سیبزمینی بسیار منقلب شده بودم، با خوشحالی مگسهای روی غذا را پرانده، دماغم را گرفته و از طریق یکی از پیامرسانهای داخلی پیام دادم: «زن، باز این چه آشغالیه درست کردی؟ آبروم رفت پیش همکارام، فقط بگو چکار میکنی سیبزمینی آبپز به این سادگی بوی مستراح بینراهی میگیره؟» که دیدم قبل از آنکه همسرم پاسخ بدهد، خود پیامرسان جواب داد: «برو خدا رو شکر کن که باز میدونی سیبزمینی داری میخوری، من چی بگم که خانومم یه نصف آجر از این سوراخ سوراخا گذاشته تو ظرف، یه اَخ تف هم گذاشته کنارش، میگه پنیر مخصوص ژولاکوندا با دسر مخصوص» من پیام دادم «ببخشید من داشتم با خانومم خصوصی صحبت میکردما» اونم جواب داد: « خب خصوصی صحبت کن» من گفتم: «خجالت بکشید، رسما دارید تو زندگی ما سرک میکشید، من ازتون شکایت میکنم، آبروتونو میبرم، همه جا میگم کسی از پیامرسان شما استفاده نکنه.» اونم گفت: «جهندم، هر کاری میخوای بکن، فقط قبلش بگو تونستی مشکلات خانوادگی اون همکار خانومت رو حل کنی؟ راستی چرا باز باهاش نمیری رستوران؟ خانومت عکساتون رو ببینه خوشحال میشهها؟» من گفتم: «من که عکسای رستوران رو از تو پیامرسان پاک کرده بودم» که جواب داد: «خب ما که مغز خر نخوردیم پاک کنیم، گفتیم شاید یه روز به دردت بخوره، حالا برو تو روزنامهتون بنویس ملت از پیامرسان ما استفاده کنند.» میخواستم بگم با پیامرسانهای داخلی واقعا هیچکس تنها نیست.